لیان شامپو چهل سال بعد
«لیانشامپو» برای خیلی از ما واژهای مترادف با شیطنت و باند بازی برای آتشسوزاندن در مدرسه و محله بود. کلمهای که از یک خاطره مشترک شکل میگرفت. خاطره مشترک دیدن سریال «جنگجویان کوهستان». سریالی که اواخر دهه 60 روی آنتن شبکه اول میرفت؛ سریالی تاریخی و افسانهای که نشان میداد عدهای از افراد با ویژگیهای منحصربهفرد، در لیانشامپو دور هم جمع میشوند تا علیه حکومت بجنگند پخش دوباره آن از شبکه تماشا بهانه خوبی است تا سراغ این سریال برویم
جنگجویان کوهستان درست 40 سال قبل ساخته شد (1973 میلادی / 1352 شمسی)، یک مینی سریال که تلویزیون اناچکی ژاپن در 2 فصل 13 قسمتی آن را ساخت. نام اصلی سریال لبه آب - Water Margin است و براساس یکی از چهار شاهکار ادبیات کلاسیک چین سر و شکل گرفته. چهار شاهکاری که یکی از آنها را به صورت عروسی به نام «افسانه سه برادر» در برنامه کودک همان سالها هم دیدیم.
بهنظر میرسید ژاپنیها تلاش میکردند تا با فرآیند سریالسازی، روابطشان را با چین کمونیست بهتر شود. بازیگران و عوامل ژاپنی به چین رفتند تا تجربه ساخت این سریال، اولین تجربه حضور در یک گروه فیلمبرداری خارجی غیرکمونیستی در چین باشد. این مجموعه بر اساس رمان " لبه آب " ساخته شد .
البته رمان «لبهآب» آنقدر برای چینیها مهم بود که سال قبلش در هنگکنگ، فیلمی به همین نام ساخته بودند و 15 سال بعد هم مجدداً سریالی به همین نام را این بار در 45 قسمت جلوی دوربین بردند که البته معروفیت جهانی هیچکدامشان به پای سریالی که ما این شبها میبینیم، نرسید، حتی چندینبازی کامپیوتری هم با همین موضوع ساخته شده که در شرق آسیا کلی طرفدار دارد. تلویزیون آناچکی بلافاصله بعد از ساختن سریال، آن را روی آنتن برد به دو سال نکشید که کشورهای غربی اروپا مثل فرانسه، آلمانغربی، انگلیس و هلند هم آن را پخش کردند تا اتفاقی شبیه موج یانگوم - البته نه با این حجم - در سراسر جهان به راه بیفتد.
جنگجویان کوهستان درست 40 سال قبل ساخته شد (1973 میلادی / 1352 شمسی)، یک مینی سریال که تلویزیون اناچکی ژاپن در 2 فصل 13 قسمتی آن را ساخت. نام اصلی سریال لبه آب - Water Margin است و براساس یکی از چهار شاهکار ادبیات کلاسیک چین سر و شکل گرفته. چهار شاهکاری که یکی از آنها را به صورت عروسی به نام «افسانه سه برادر» در برنامه کودک همان سالها هم دیدیم.
15 سالی بعد از ساخته شدن این سریال و دیده شدنش در اکثر کشورهای جهان بود که پای لینچان و دارودستهاش به تلویزیون ایران هم باز شد. این طوری، 24 قسمت از 26 قسمت آن با نام عجیب «جنگجویان کوهستان» روی آنتن شبکه اول رفت.
سریال، قصه سرراست خیر و شری داشت که همه چیزش رو بود. یک فرم اساطیری و اسطورهای که در آن بیشتر قهرمانها و آدم خوبها، ویژگیهایی فرا انسانی داشتند و شبیه کاراکترهای شاهنامه بودند. بهخصوص با آن القاب عجیب و غریبشان: شیچیننُه اژدهای، تای سانگ پرنده، یانچی صورت آبی، هوایانگ تیرانداز و... همه اینها در کنار دوبله درخشان سریال (با مدیریت بهرام زند) و البته نبود رقبایمحکم باعث شد تا جنگجویان کوهستان حسابی بترکاند. هر هفته، هر قسمت 50 دقیقهای این سریال میلیونها بیننده داشت.
قسمتهایی که همیشه خدا، با نریشنی که محمد خواجویها میخواند، شروع میشد سرآغاز همهشان «کائوچیو که...» بود تا معلوم شود حاکم ظالم قصه، چقدر بدجنس و فعال است. حاکمی که هم اسمش هم موقعیتش نسبت به قهرمانهای رشید و مردمی و ظلمستیز قصه، آدم را یاد «سائوسائو» در افسانه سه برادر میانداخت.
جنگجویان کوهستان بعد از ملودرامهایی مثل اوشین (سال دور از خانه) و هانیکو (داستان زندگی) اولین سریالی بود که تصویری قهرمانانه از اهالی شرق دور را به میان مردم عادی ما آورد پیش از آن البته تلویزیون با پخش (بیاغراق) چند دهباره شاهکارهای «سامورایی» کوروساوا (که به طریقه سیاه و سفید پخش میشد) و قبلش از ما میخواستند به «گیرندههای خود دست نزنیم» سعی کرده بود ما را با این وجه چشمبادامیها آشنا کند، اما اینقدر «آرت» فیلمهای استاد زیاد، ریتمشان کند و رنگ و لعاب جوانپسندشان کم بود که کمتر کسی در سن و سال آن موقع ما، رغبتی به تماشایش میکرد (باید سالها میگذشت تا در بساط دستفروشها دنبال دیویدیهای کیفیت خوبش بگردیم.)
لینچان و دار و دستهاش اما این شمایل قهرمانی را به زندگی عادی کوچه و بازار آوردند. عبارت «لیانشامپو» را به عنوان نمادی از هرجومرج و آشوبطلبی در فرهنگ لغاتمان جاودانه ساختند.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع:خبرآنلاین