تبیان، دستیار زندگی
یدند که قورباغه خاکستری کنار مرداب افتاده است. اول فکر کردند خوابیده است، ولی کمی که جلوتر رفتند، دیدند بیهوش است. قورباغه سبز که خیلی ناراحت شده بود یک مشت آب از مرداب آورد تا بریزد روی صورت قورباغه خاکستری و او را بهوش آورد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وقتی به مرداب رسیدند، دیدند که قورباغه خاکستری کنار مرداب افتاده است. اول فکر کردند خوابیده است، ولی کمی که جلوتر رفتند، دیدند بیهوش است. قورباغه سبز که خیلی ناراحت شده بود یک مشت آب از مرداب آورد تا بریزد روی صورت قورباغه خاکستری و او را بهوش آورد، ولی قورباغه پیر دستش را گرفت و گفت:

- نه این آب را روی صورتش نریز چون آب مرداب کثیف است و حالش بدتر می شود، بیا کمک کن ببریمش نزدیک دریا.

قورباغه سبز با کمک قورباغه پیر، قورباغه خاکستری را همراه خود بطرف دریا بردند.