دیندارى كافرپسند، همان كفر است!!
تنها قانونى كه مىتواند مایه نجات انسانها گردد قانون و هدایت الهى است، چرا كه علم بشر هر قدر تكامل یابد باز آمیخته به جهل و شك و نارسایى در جهات مختلف است، و هدایتى كه در پرتو چنین علم ناقصى پیدا شود، هدایت مطلق نخواهد بود، تنها كسى مىتواند برنامه" هدایت مطلق" را رهبرى كند كه داراى" علم مطلق" و خالى از جهل و نارسایى باشد و او تنها خدا است.
وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْیَهُودُ وَ لا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ (120)
(اى پیامبر!) هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا (آنكه تسلیم خواسته آنان شوى و) از آئین آنان پیروى كنى. بگو: هدایت تنها هدایت الهى است، و اگر از هوى و هوس هاى آنها پیروى كنى، بعد از آنكه علم (وحى الهى) نزد تو آمد، هیچ سرور و یاورى از ناحیه خداوند براى تو نخواهد بود.
بعد از تغییر قبله، ناراحتى یهود از مسلمانان بیشتر شد و احیاناً بعضى از مسلمانها نیز تمایل داشتند قبله همان بیت المقدس باشد تا بتوانند با یهود در الفت و دوستى زندگى كنند، غافل از اینكه رضایت اهل كتاب با حفظ آن حاصل نمىشد و انتظار آنان، پیروى از تمام آیین آنها و نه فقط قبله آنان بود.
این آیه در عین اینكه خطاب به پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله است، خطاب به همه مسلمانان در طول تاریخ نیز هست كه هرگز یهود و نصارى از شما راضى نخواهند شد، مگر آنكه تسلیم بىچون و چراى آنان شوید و از اصول و ارزشهاى الهى كناره بگیرید.
ولى شما مسلمانها باید با قاطعیّت دست رد به سینه نامحرم بزنید و بدانید تنها راه سعادت، راه وحى است نه پیروى از تمایلات این و آن.
تفسیر جمله "و لئن اتبعت اهوائهم"
سۆال: جمله "وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ" ممكن است براى بعضى این سۆال را به وجود آورد كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) با آن مقام عصمت مگر ممكن است از هوس هاى منحرفان یهود پیروى كند؟
در پاسخ مىگوئیم: این گونه تعبیرها كه در آیات قرآن كرارا دیده مىشود هیچ منافاتى با مقام عصمت انبیاء ندارد، زیرا از یك سو جمله شرطیه است و جمله شرطیه دلیل بر وقوع شرط نیست.
درست است كه انسان باید با نیروى جاذبه اخلاق دشمنان را به سوى حق دعوت كند، ولى این در مقابل افراد انعطافپذیر است، اما كسانى هستند كه هرگز تسلیم حرف حق نیستند، نباید در فكر جلب رضایت آنها بود، اینجا است كه اگر ایمان نیاوردند بیهوده نباید وقت صرف آنها كرد
از سوى دیگر معصوم بودن، گناه را بر پیامبران محال نمىكند، بلكه پیغمبر و امام با اینكه قدرت بر گناه دارند و اختیار از آنها سلب نشده دامنهایشان هیچگاه آلوده به گناه نمىگردد، به تعبیر دیگر آنها قدرت بر گناه دارند ولى ایمان و علم و تقوایشان در حدى است كه هرگز به سراغ گناه نمىروند بنابر این هشدارهایى همانند هشدار فوق در مورد آنها كاملا بجاست از سوى سوم این خطاب گر چه متوجه پیامبر (صلی الله علیه و آله) است ولى ممكن است منظور همه مردم باشد.
جلب رضایت دشمن، حسابى دارد!!
درست است كه انسان باید با نیروى جاذبه اخلاق دشمنان را به سوى حق دعوت كند، ولى این در مقابل افراد انعطافپذیر است، اما كسانى هستند كه هرگز تسلیم حرف حق نیستند، نباید در فكر جلب رضایت آنها بود، اینجا است كه اگر ایمان نیاوردند بیهوده نباید وقت صرف آنها كرد.
هدایت تنها هدایت الهى است!!
از آیه فوق ضمناً این حقیقت استفاده مىشود تنها قانونى كه مىتواند مایه نجات انسان ها گردد قانون و هدایت الهى است، چرا كه علم بشر هر قدر تكامل یابد باز آمیخته به جهل و شك و نارسایى در جهات مختلف است، و هدایتى كه در پرتو چنین علم ناقصى پیدا شود، هدایت مطلق نخواهد بود، تنها كسى مىتواند برنامه" هدایت مطلق" را رهبرى كند كه داراى" علم مطلق" و خالى از جهل و نارسایى باشد و او تنها خدا است.
این آیه در عین اینكه خطاب به پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله است، خطاب به همه مسلمانان در طول تاریخ نیز هست كه هرگز یهود و نصارى از شما راضى نخواهند شد، مگر آنكه تسلیم بىچون و چراى آنان شوید و از اصول و ارزشهاى الهى كناره بگیرید
پیامهای آیه:
1ـ دشمن، به كم راضى نیست. فقط با سقوط كامل و محو مكتب و متلاشى شدن اهداف شما راضى مىشود. «لَنْ تَرْضى عَنْكَ»
2ـ اگر مسلمانان مشاهده كردند كه كفّار از دین آنان راضى هستند، باید در دیندارى خود تردید نمایند. دیندارى كافرپسند، همان كفر است. «لَنْ تَرْضى»، «حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»
3ـ جز وحى و هدایت الهى، همه راهها انحرافى است. «قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى»
4ـ مسئولیّت عالم، بیشتر از جاهل است. «بَعْدَ الَّذِی جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ»
5ـ رابطه با اهل كتاب نباید به قیمت صرف نظر كردن از اصول تمام شود. جذب دیگران آرى، ولى عقب نشینى از اصول هرگز. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ»
6ـ پیروى از تمایلات و هوسهاى مردم، منجر به قطع الطاف الهى مىشود. یا لطف خدا، یا هوسهاى مردم. «ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
تفسیر نور ج 1
تفسیر نمونه ج 1