تبیان، دستیار زندگی
در نوشتار گذشته، به موضوع وفای به عهد و پیمان به عنوان یکی از اصول اساسی سبک زندگی قرآنی اشاره شد و گفته شد که که خداوند در آیات متعدد قرآن بر آن بسیار تاکید کرده و وفای به عقد و عهد را به طور مطلق واجب شمرده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قرآن کریم و سبک زندگی (12)

در نوشتار گذشته، به موضوع وفای به عهد و پیمان به عنوان  یکی از اصول اساسی سبک زندگی قرآنی اشاره شد و گفته شد که که خداوند در آیات متعدد قرآن بر آن بسیار تاکید کرده و وفای به عقد و عهد را به طور مطلق واجب شمرده است.

در این نوشتار،نسبت میان وفای به عهد و عدالت اجتماعی از منظر قرآن کاویده می شود.

وفای به عهد، راهکار تحقق عدالت اجتماعی

پایه و اساس زندگی اجتماعی چیست؟ چگونه هندسه روابط اجتماعی و حیات جمعی بشر شکل می گیرد؟ حقوق اساسی و شهروندی بر چه پایه ای برای تک تک آحاد یک جامعه برقرار می شود؟ جایگاه حقوق اجتماعی در سبک زندگی قرآنی کجاست؟ قرآن کریم چه چارچوبی را برای حیات اجتماعی ترسیم می کند و چگونه به آن می نگرد؟ و... روز گذشته در پاسخ به این پرسش های اساسی، به اصل وفای به عهد و پیمان در سبک زندگی قرآنی اشاره کردیم و گفتیم قرآن کریم می فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَوفُوا بِالعُقُودِ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، به پیمان ها وفا کنید.» (مائده/1) در آن بخش گفتیم بنا به نظر بسیاری از مفسران «العقود» مفید عموم است و شامل همه پیمان های الهی و بشری، فردی و جمعی می شود. به بیان دیگر عقود، شامل همه عهد و پیمان هایی می شود که درباره ارتباط انسان با خدا، انسان با انسان، انسان با هستی و انسان با خود است. از این رو به تصریح علامه طباطبایی عقد، اعتقاد به تمام ارکان دین چون توحید و نبوت و معاد و دیگر اصول عقاید و نیز اجزای دین اعم از اعمال عبادی و معاملاتی و احکام تأسیسی و امضایی را در بر می گیرد. بر این مبنا، مراد از «عقد» و پیمان امری است که زندگی اجتماعی بر آن بنا می شود و هندسه روابط جمعی را سامان می دهد که در فلسفه سیاسی از آن به «قرارداد» تعبیر می کنند و در زبان شرع نیز به آن «جعل» و «تشریع» گفته می شود. به بیان دیگر، آن چه سبب هویت بخشی به افراد و آحاد جامعه بشری می شود، عقد یا قرارداد است که تار و پود جامعه بر آن استوار می شود. اهمیت عقد در جامعه انسانی از آن رو است که هویت اجتماعی انسان، هویتی ارتباطی است و هر اندازه که مدنیت جامعه ارتقا یابد، عقود و قراردادها جایگاه و اهمیت بیشتری پیدا می کنند.

وفای به عهد امری فطری است

علامه طباطبایی در ذیل همین آیه شریفه، به وفای به عهد در قرآن کریم اشاره می کند و چنین نتیجه می گیرد که لحن آیات دلالت می کند «بر این که خوبی و حسن وفای به عهد و زشتی و قبح عهد شکنی از فطریات بشر است و واقعا هم همین است.»

حقوق اجتماعی برگرفته از عقد اجتماعی است

علامه سپس به تبیین علت فطری بودن وفای به عهد می پردازد و مبنای حقوق اجتماعی اعم از حقوق اساسی و حقوق شهروندی را عقد اجتماعی عمومی و دیگر عقود فرعی تر می داند. به نظر وی، بشر در زندگی اش هرگز بی نیاز از عهد و وفای به عهد نیست، نه فرد انسان از آن بی نیاز است و نه جامعه. اگر در زندگی اجتماعی بشر - که خاص بشر است - دقت کنیم، خواهیم دید همه مزایایی که ما از آن بهره مند می شویم و همه حقوق مربوط به زندگی اجتماعی که در پرتو تامین آن آرامش می یابیم، براساس یک عقد و قرارداد اجتماعی عمومی و عقد و عهدهای فرعی مترتب بر آن، استوار است. خلاصه کلام این که مبادله اساس اجتماع است و مبادله جز با عقد و قرارداد ولو عملی میسر نیست.

وفای به عهد و عدالت اجتماعی

به دلیل اهمیت بنیادین عقد و قرارداد در هندسه اجتماع، خداوند شرایع را بر پیامبران نازل کرد تا با تشریع و جعل قوانین عادلانه و دستورهایی که بستر تقرب به خدا و معنویت را در جامعه فراهم می آورد و عدالت اجتماعی را در ابعاد مختلف تحقق می بخشد، جامعه بشری به سعادت در دنیا و آخرت رهنمون شود و فضای جامعه به فضایی متمدن و متعالی و امن و به دور از استثمار و استعمار تبدیل شود. این فضا در شرایطی تحقق می یابد که وفا و التزام به عهد و پای بندی به پیمان ها اعم از پیمان های الهی و بشری، فردی و جمعی، نوشته و نانوشته، در جامعه فراگیر باشد و جریان داشته باشد و کسی به خود اجازه نقض آن ها را ندهد. حال اگر کسی به لحاظ این که قدرت و قوتی دارد یا با عذرتراشی پیمان شکنی کند، درحقیقت عدالت اجتماعی را نقض کرده است. عدالتی که در اسلام رکن رکین جامعه و به تعبیر علامه، پناهگاهی است که هر انسانی برای درامان ماندن از خطر اسارت و استثمار به آن پناه می برد. به همین دلیل در اسلام وفای به عهدهای اجتماعی مهم تر از وفای به عهدهای فردی است چون عدالت اجتماعی منوط به وفا به پیمان های عمومی است. بنابراین برای تحقق و حفظ عدالت اجتماعی راهی جز قانون مداری و احترام به عهد و پیمان های عمومی متصور نیست. از این رو اسلام حتی آن هنگام که به مشرکان مکه مسلط شد و قدرتشان را از بین برد و خون آنان را مباح اعلام کرد، با این همه جمعی از مشرکان را که بین آن ها و مسلمانان عهدی برقرار شده بود، استثنا کرد و فرمود کسی متعرض آن ها نشود. (... و بشرالذین کفروا بعذاب الیم الا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئا ولم یظاهروا علیکم احدا فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم؛ و کسانی را که کفر ورزیده اند به عذابی دردناک نوید ده مگر آن مشرکانی که با آنان پیمان بسته اید، سپس از (پیمان) شما چیزی نکاسته و از هیچ کس بر ضد شما پشتیبانی نکرده اند، پس پیمانشان را تا پایان مدتشان تمام کنید (توبه آیه 3 و 4)

تفاوت منطق اسلام در وفای به عهد با منطق دیگران

علامه طباطبایی در تبیین اهمیت وفای به عهد به تفاوت منطق قرآن در این زمینه با دیگر رویکردها اشاره می کند و می نویسد: اسلام حرمت داشتن عهد و وجوب وفای به آن را به طور مطلق رعایت کرده است چه، رعایت آن به نفع صاحب عهد باشد چه به ضرر او. برای این که رعایت عدالت اجتماعی مهم تر و واجب تر از منافع یا ضررهای فردی است. مگر این که طرف مقابل نقض عهد کند، در این صورت به او حق می دهد که به اندازه وی عهدش را زیرپا بگذارد . وی می افزاید: در دنیا بیش از دو منطق وجود ندارد. یک منطق می گوید، باید حق رعایت شود به هر قیمتی که باشد و منطق دیگر می گوید، منافع مردم باید رعایت شود به هر وسیله ای ولو با زیرپا گذاشتن حق. منطق اول منطق دین و منطق دوم منطق تمامی جوامع اعم از متمدن و غیرمتمدن است.


نویسنده: محمدعلی‌ندائی

شبکه تخصصی قرآن تبیان