تبیان، دستیار زندگی
شرمنده شدن معنای آگاهی به پستی و حقارت خود نیست، بلکه به معنای وقوف به این امر است که چیزی ناشایست و تحقیرآمیز که ما را به انجام عمل معیوب و ناراست سوق می‌دهد، در ما وجود دارد که باید آن را خود بزداییم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«شرم» چه رنگی است؟


شرمنده شدن معنای آگاهی به پستی و حقارت خود نیست، بلکه به معنای وقوف به این امر است که چیزی ناشایست و تحقیرآمیز که ما را به انجام عمل معیوب و ناراست سوق می‌دهد، در ما وجود دارد که باید آن را خود بزداییم.

کتاب «در ستایش شرم»

کتاب «در ستایش شرم» با عنوان فرعی «جامعه شناسی حس شرم در ایران» نوشته حسن قاضی مرادی که پیش تر از سوی انتشارات اختران منتشر شده، با طرح جلد جدید از سوی نشر آمه روانه بازار کتاب شد.

نویسنده معتقد است: رنگ شرم سرخ است، رنگ خشم و عصیان. در تجربه حس شرم، سرخی حاصل خشم به خود و در پی آن، تمایل به عصبان علیه خود است، خود چه در مقام یک فرد و چه در مقام یک گروه، یا سازمان، یا طبقه یا یک ملت. از همین رو چه کمیاب می‌نماید این سرخی! آن هم برای ما ایرانیان که چه بسیار از نگریستن به خود و نقد خود گریزانیم، و بنابراین چه اندک سرخ می‌شویم. در عین حال، هر کس و همگان بر این باور بوده‌اند و می‌توانند باشند که کم و بیش حس شرم را می‌شناسند و گهگاه آن را تجربه کرده و می‌کنند. چنین باوری ناشی از این است که شرم، حس بنیادین در انسان است. ما ایرانیان نیز در فرهنگ خویش هر چه عقب‌تر برویم بی‌تردید نشانه‌هایی از خون‌دویدگی به چهره‌هایمان سراغ می‌توانیم گرفت که ممکن است آن را ناشی از تجربه حس شرم دانسته باشیم و یا باید بدانیم.

نویسنده در فصل اول کتاب، ‌نخست شرم را تعریف کرده و آن را حس گناه و حس تقصیر و اشتباه متمایز کرده است. در همین فصل در بخش بعدی او دو درک سنتی و نوین از شرم را توضیح داده است. در بخش دوم قاضی مرادی، گریزی به متون کلاسیک ادب ایرانیان داشته است و نمونه‌هایی از آنها را در تعریف و توصیف شرم آورده است. او به جامعه مذهبی ایران از دوره اشکانیان تا ساسانیان و اسلام نظر افکنده است و شایست‌ها و ناشایست‌ها را در هر کدام از این دوره‌ها مرور کرده است، شایست و ناشایست‌هایی که تولیدکننده حس شرم هستند. در قسمت بعدی او گریزی به اخلاق عرفانی در ایران زده است و شرم و حیا را از این دید مورد بررسی قرار داده است و بعد پندنامه‌ها را از نظر شرم و آزرم کاویده است. سومین فصل هم به تجربه شرم در فرهنگ ایرانی در تجربه فردی و جمعی اختصاص دارد. از دیدگاه نویسنده برانگیختگی درونی فرد نه فقط در مورد تجربه حس شرم بلکه در مورد همه فعالیت های فردی و اجتماعی، عنصر اساسی تمایزگذاری در میان انسان سنتی و انسان عصر جدید است. پس لازم است که تجربه حس شرم را در هر دو وجه فردی و اجتماعی بیاموزیم چرا که از نگریستن به خویشتن هیچ گریزی نداریم. شرم، عنصر اصلی و کلیدی سیستم دفاعی روان انسان است که با پرسش گرفتن کل شخصیت خود در هر مرحله مواجهه او با چنین خصایصی، کل ارزیابی موجود در روان فرد را برای نقد و رفع این خصایص و بنابراین رفع محدودیت و بی کفایتی عمل فرد در جامعه آماده می کند.

برای تعریف شرم باید ببینیم آیا شرم در چارچوب فرهنگ سنتی قرار می‌دهیم و یا در حوزه فرهنگ نو یا مدرن این دو مفهوم متمایزاست. به نظر من در فرهنگ سنتی‌مان شرم را به سه مفهوم می‌شناخته‌ایم: در فرهنگ دینی با مفهوم گناه، در فرهنگ عرفانی با مفهوم حیا و در فرهنگ عرفی با مفهوم خجلت و شرمساری.

نویسنده در بخشی از کتاب نوشته است: «حس شرم متناظر با حس احترام به خویشتن است. ما وقتی شرمنده می‌شویم در واقع می‌خواهیم با تصحیح خود و رفع جنبه‌هایی از خصایص نامطلبوب خود و نقد ناراستی‌های خود، عواملی را که باعث نامحترم شدن‌مان در نزد خود و یا دیگران می‌شود حذف کنیم و زمینه اعتلا و بازتولید احترام خود را فراهم آوریم.

شرم احساس کسی است که به خود به عنوان انسان نوعی احترام می‌گذارد. شرم هیچ نسبتی با تحقیر و پست و ناچیز شمردن خود ندارد. شرمنده شدن معنای آگاهی به پستی و حقارت خود نیست، بلکه به معنای وقوف به این امر است که چیزی ناشایست و تحقیرآمیز که ما را به انجام عمل معیوب و ناراست سوق می‌دهد، در ما وجود دارد که باید آن را خود بزداییم. از این منظر، تلاش برای انکار خود، بی‌اعتبار و حقیر دانستن خود، بیزاری از خود و بی‌اعتنایی به خود در واقع تلاش برای حذف حس شرم در زندگی است.»

نویسنده درباره تعریف شرم نیز معتقد است: «برای تعریف شرم باید ببینیم آیا شرم در چارچوب فرهنگ سنتی قرار می‌دهیم و یا در حوزه فرهنگ نو یا مدرن این دو مفهوم متمایزاست. به نظر من در فرهنگ سنتی‌مان شرم را به سه مفهوم می‌شناخته‌ایم: در فرهنگ دینی با مفهوم گناه، در فرهنگ عرفانی با مفهوم حیا و در فرهنگ عرفی با مفهوم خجلت و شرمساری. مهم‌تر از همه من بر این نکته تاکید دارم که وجه مشترک این نوع احساس شرم در این است که این عامل خارجی است که به سنجش کردار ما اقدام می‌کند و مبتنی بر قضاوتی که به ما می‌قبولاند ما را یا به احساس گناه یا حیا و یا خجلت و شرمساری سوق می‌دهد. اما در فرهنگ نوین شرم به گونه‌ای تعریف می‌شود که خود فرد عامل درجه اول سنجش کردارهای خویش و قضاوت در مورد آنهاست. بر این اساس تعریف مارکس از شرم را مبنای بررسی خود قرار داده‌ام که می‌گوید: «شرم نوعی خشم به خویشتن است». در این تعریف این خود فرد است که کردارهایش را تحلیل می‌کند و اگر در آنها کمبودها یا ضعف‌ها و یا بروز خصایص منفی‌اش را بیابد به خودش خشم می‌گیرد. این خشم به خود، یعنی شرم، برای این که انسان بکوشد خودش را تصحیح کند اساسی است.»

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان


منبع: خبرآنلاین