تبیان، دستیار زندگی
طوری که دیدی بعد از آب شدن برفها جوی می شود و بعد هم جوی ها رودخانه می شوند و رودخانه هم به دریا می ریزد. اما راستی این را هم بگویم که بعضی وقتها آب ها یکجا می مانند و مرداب می شوند. اگر کسی در مرداب بماند تا آخر عمر همانجا م...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قورباغه پیر گفت:

- همانطوری که دیدی بعد از آب شدن برفها جوی می شود و بعد هم جوی ها رودخانه می شوند و رودخانه هم به دریا می ریزد. اما راستی این را هم بگویم که بعضی وقتها آب ها یکجا می مانند و مرداب می شوند. اگر کسی در مرداب بماند تا آخر عمر همانجا می ماند و هیچوقت به دریا نمی رسد ، ببین دریا چقدر بزرگ است.

حرف قورباغه پیر که تمام شد، قورباغه سبز بیاد قورباغه خاکستری افتاد که بخاطر چند تا کرم توی مرداب مانده بود. قورباغه پیر که دید صورت قورباغه سبز تو هم رفته، پرسید:

- چی شده، چرا غمگینی؟

قورباغه سبز ماجرای قورباغه خاکستری را از اول تا آخر برای قورباغه پیر تعریف کرد و با التماس از قورباغه پیر خواست که به او کمک کند تا قورباغه خاکستری را از مرداب بیرون بیاروند. قورباغه پیر هم حرف او را قبول کرد و گفت:

- تو راست می گوئی، چون شما خیال دریا را داشتید، دیگر نمی توانید در مرداب زندگی کنید. حالا آب مرداب دوست تو را مسموم می کند بیا زودتر برویم تا او را نجات دهیم.

بعد از تمام شدن حرف قورباغه پیر، هر دو بسرعت بطرف مرداب براه افتادند.