تبیان، دستیار زندگی
گسست سریع سپاه بصره نشان می داد که علی رغم وجود عایشه در میان آنها، سپاه شورشی انگیزه های قوی نداشته است. مشکل عمده این بود که طلحه و عایشه علی رغم شهرت، در قضیه عثمان، بدنام تر از آن بودند که بتوانند مردم بصره را فریب داده و خود را دادخواه خون عثمان قلمد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مروری بر واقعه جمل

جمل


تنها چند ماه پس از روی كار آمدن امام علی علیه السلام در سال 36 هجری، نخستین جنگ  داخلی میان مسلمانان در همان سال برپا شد. طلحه و زبیر به آن حضرت پیشنهاد كردند تا حكومت بصره، كوفه و یا شام به آن‌ها سپرده شود، اما این هدف برآورده نشد و از این رو آن ها به بهانه انجام عمره، راهی مكه شدند و با عایشه در این باره مذاكره کردند.

فتنه‌ای با توجیه بی‌اساس

عایشه با طلحه مناسبات خاندانی داشت. همچنین عبدالله بن زبیر فرزند خواهرش نقش عمده ‌ای در همراه كردن عایشه، بر عهده داشت. همراهی عایشه، موفقیت مهمی برای آنان بود. تنها انگیزه شركت او در این ماجرا كینه ‌ای بود كه او از سال‌های زمان حیات پیامبر صلی الله علیه وآله، نسبت به بنی ‌هاشم و علاقمندیش به بازگشت خلافت به بنی‌ تیم داشت. عایشه در اواخر سخت‌ با خلافت عثمان درگیر شد و وقتی شنید كه عثمان كشته شده و طلحه به جای وی آمده است بسیار خوشحال شده به سوی مدینه راه افتاد اما وقتی شنید كه مردم با امیرالمۆمنین علیه السلام بیعت كرده ‌اند، فریاد مظلومیت عثمان را سر داد.

مستمسك پیمان ‌شكنان این بود كه عثمان مظلوم كشته شده و دیگر آن كه به اجبار بیعت كرده ‌اند و آن بیعت درست نبوده و حكومت امام، لااقل در نظر آنان مشروع نیست و باید كار خلافت «شورایی» باشد. در این میان  امویان از جمله مروان بن حكم نیز به تحریك مردم پرداختند.

سرانجام شورشیان توانستند سه هزار نفر راهی بصره كنند. سپاه جمل به راه افتاد. در نیمه راه، در منطقه حواب، صدای پارس سگان به گوش عایشه رسید. به یك‌باره به یاد خبری از رسول خدا صلی الله علیه وآله افتاد كه زنان خویش را از این‌كه در دام فتنه ‌ای گرفتار می ‌شوند كه در راه صدای پارس سگان حواب بشوند پرهیز دادند. عایشه مصمم شد تا بازگردد. اما «عبدالله بن زبیر» پنجاه نفر از بنی ‌عامر را نزد او آورد تا شهادت دهند كه این‌جا حواب نیست.

سپاهیان حق

«ام‌سلمه» كه از علاقه‌ مندان به اهل بیت علیهم السلام است، نامه ‌ای به امام نوشت و ضمن خبر دادن از اقدام شورشیان گفت:

«به خدا سوگند اگر نبود كه زنان پیامبر در خروج از خانه ‌هایشان نهی شده ‌اند همراه تو می ‌آمدم. ولی فرزندم عمر بن ابی ‌سلمه را همراهت می ‌فرستم».

گسست سریع سپاه بصره نشان می داد که علی رغم وجود عایشه در میان آنها، سپاه شورشی انگیزه های قوی نداشته است. مشکل عمده این بود که طلحه و عایشه علی رغم شهرت، در قضیه عثمان، بدنام تر از آن بودند که بتوانند مردم بصره را فریب داده و خود را دادخواه خون عثمان قلمداد کنند

«میمونه» همسر دیگر پیامبر صلی الله علیه وآله نیز به فردی كه خبر شورش طلحه و زبیر را آورده بود، گفت:

«به علی بپیوند كه به خدا هرگز گمراه نشده و كسی به وسیله او گمراه نشده است». او این مطلب را سه بار تكرار كرد.

زمانی كه خبر رفتن شورشیان بصره به اطلاع امام علی علیه السلام رسید، آن حضرت "سهل بن حنیف" را به جای خویش گذاشته، همراه شمار زیادی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و سایر مردم مدینه كه در نقلی تعداد آن‌ها چهار هزار نفر دانسته شده به سرعت به سوی عراق حركت كرد. بنا به نقل سعید بن جبیر، هشتصد نفر از انصار و چهارصد نفر از كسانی كه در بیعت رضوان حضور داشتند، در جنگ جمل همراه امیرالمۆمنین علیه السلام بودند.

قبایل بصره به سه گروه تقسیم شدند. گروهی همچون قبیله ربیعه به امام پیوستند. گروهی دیگر همانند بنی ضبه به عایشه و گروهی نیز همچون احنف بن قیس از رۆسای بی ‌تمیم از این جنگ كناره گرفتند. كناره‌گیری جمع فراوانی از قبایل، نشان می ‌داد كه تصمیم‌گیری برای بسیاری دشوار شده بود.

جدای از ده ‌هزار نفر كوفی و دو هزار نفر از "عبدالقیس"، شمار زیادی از قبایل بصری، به علاوه جمع كثیری از مردم مدینه كه در میان آن‌ها شمار فراوانی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله بودند، امام را همراهی می‌كردند.

مدارا با شورشیان

امیرالمۆمنین ‌علیه السلام سه روز پس از ورود به بصره، با ارسال پیام‌های مكرر از شورشیان خواست تا به «جماعت» و «طاعت» باز گردند، اما پاسخ مثبتی از آنان نشنید. آن حضرت رسماً اعلام كرد كه كسی حق شروع جنگ ندارد. حتی در روز جنگ، پیش از ظهر، امام قرآنی به دست ابن عباس داد تا با دعوت آنان به قرآن با آن‌ها سخن بگوید، ابن عباس با طلحه و زبیر سخن گفت، اما عایشه حتی اجازه صحبت نداده به پیک امام  گفت:

«به صاحبت بگو: بین ما و او جز شمشیر حاكم نخواهد بود.»

ابن عباس می‌گوید:

«من هنوز از آن‌ها دور نشده بودم که تیرهای آنان مثل باران به سوی ما آمد».

امام علی

آغاز جنگ

صبح روز دهم جمادی الاولی لشكر امام آماده شد. منطقه درگیری، در "خریبه" بود. آن روز تا ظهر امام در برابر سپاه شورشی ایستاد و آنان را نصیحت می کرد. در آن سوی، عایشه سوار بر شتر، در هودجی قرار گرفت و مرتب از مظلومیت عثمان سخن می‌گفت. امام خطاب به عایشه می فرمود:

خداوند تو را به ماندن در خانه فرمان داده، از خدا بترس و برگرد.

طلحه و زبیر را نیز بخاطر آوردن عایشه مورد سرزنش قرار می داد.

امام در آغاز قرآنی به دست یکی از افراد قبیله عبدالقیس داد تا به میان میدان رفته شورشیان را به قرآن فرا خوانده از تفرقه و تشتت پرهیز دهد. شورشیان او را با تیر زده و به شهادت رساندند. امام که تا آن زمان دستور داده بود سپاهش آغازگر جنگ نباشد، با شهادت آن مرد، به محمد بن حنفیه دستور حرکت به سوی دشمن را صادر کرد. مالک فرمانده جناح راست، عمار یاسر فرمانده جناح چپ، و نعمان بن ربعی انصاری و به قولی جندب بن زهیر ازدی بر نیروی پیاده و رایت در دستان محمد بن حنفیه قرار گرفت. درگیری از ظهر تا شب ادامه یافت.

عایشه از داخل هودج، از سوراخی که درست کرده بودند، بیرون را تماشا می کرد. یکبار از کسی که افسار هودج را گرفته بود، پرسید:  آیا علی در میان جمعیت است. او پاسخ داد: آری. عایشه از او خواست تا وی را به او نشان دهد. وقتی امام را به او نشان داد، گفته: چقدر به برادرش شبیه است! آن مرد پرسید: مقصودت کیست؟ گفت: پیامبر. آن مرد که چنین شنید، افسار شتر را رها کرده و به سپاه امام پیوست.

امام که مقاومت بصریان را در اطراف جمل دید، دستور کشتن شتر را صادر کرد. شماری از اصحاب امام اطراف شتر را گرفته و آن را کشتند. پس از پایان جنگ عایشه را که در هودج همچون مرده ای بی حرکت مانده بود، در آورده و همراه برادرش محمد بن ابی بکر به بصره فرستادند تا چند روز بعد از آن بصره را ترک کند. بعدها عایشه بارها و بارها از این اقدام خود پشیمان شده و اظهار ندامت می کرد.

پس از پایان جنگ امام دستور داد تا کسی را تعقیب نکنند. هر کس تسلیم شد او نکشد و مجروحی را از بین نبرند. امام حتی کسانی چون مروان و فرزندان عثمان را آزاد کرد. امام به جز آنچه دشمن در جنگیدن از آن بهره می برده، اجازه برداشتن اموال شخصی مردم را ندادند

شکست باطل

گسست سریع سپاه بصره نشان می داد که علی رغم وجود عایشه در میان آنها، سپاه شورشی انگیزه های قوی نداشته است. مشکل عمده این بود که طلحه و عایشه علی رغم شهرت، در قضیه عثمان، بدنام تر از آن بودند که بتوانند مردم بصره را فریب داده و خود را دادخواه خون عثمان قلمداد کنند.

در این جنگ شمار زیادی از مردم بصره از طوایف مختلف به قتل رسیدند. به نقل بلاذری، تنها از طایفه ازد، 2552 نفر کشته شدند. از بکر بن وائل، 800 نفر و از بنی ضبه، 500 نفر و از بنی تمیم، 700 نفر.  آمارهای دیگری نیز داده شد که به نظر می رسد اغراق آمیز باشد. گفته شده که شهدای سپاه امام بین چهار صد تا پانصد نفر بوده اند.

پس از پایان جنگ امام دستور داد تا کسی را تعقیب نکنند. هر کس تسلیم شد او نکشد و مجروحی را از بین نبرند. امام حتی کسانی چون مروان و فرزندان عثمان را آزاد کرد. امام به جز آنچه دشمن در جنگیدن از آن بهره می برده، اجازه برداشتن اموال شخصی مردم را ندادند.

امام پس از تمام شدن غائله جمل، به مسجد جامع در آمد و به سرزنش مردم پیمان شکن بصره که نخستین مردمی هستند که در برابر امام خود ایستاده اند پرداختند. امام آنها را «جند المراة و اتباع البهیمة » (سپاه زن و پیروان حیوان) نامیدند.

پس از آن چندی در بصره مانده و در روز دوشنبه 12 یا 16 رجب سال 36 هجری، پس از نصب عبد الله بن عباس به عنوان حاکم بصره، عازم کوفه شد.

فرآوری: ابوالفضل صالح صدر     

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

کتاب «تاریخ خلفاء»، رسول جعفریان.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.