مردی که می سراید
محمدرضا شفیعی کدکنی استاد زبان و ادبیات فارسی است و سال هاست در دانشگاه های کشور مشغول تدریس است . وی را باید بیشتر از هر چیز از کتاب هایی شناخت که در زمینه شعر و ادبیات، تصحیح متون کلاسیک فارسی و نظریاتش در حوزه شعر معاصر شناخت.
محمدرضا شفیعی کدکنی استاد زبان و ادبیات فارسی است و سال هاست در دانشگاه های کشور مشغول تدریس است . وی را باید بیشتر از هر چیز از کتاب هایی شناخت که در زمینه شعر و ادبیات، تصحیح متون کلاسیک فارسی و نظریاتش در حوزه شعر معاصر شناخت. نه مصاحبه ها و گفتارهایی که اینجا و آنجا انجام داده است زیرا وی اهل سخنسرایی نیست و تن به مصاحبه نمی دهد. با این حال گفتار های پراکنده اش در لابی ها و کریدورهای دانشگاه ها نقل گفتگوی همه دانشجو ها است و مکررگفته و باز گفته می شود. شناخت شفیعی کدکنی از همان مسیری است که در کتاب هایش طی کرده است و کم نیست این همه پژوهش و کتاب که همگان می شناسند و نیازی به یادآوری مجدد آن نیست.
محمدرضا شفیعی کدکنی در نوزده مهر 1318 در کدکن خراسان به دنیا آمد. شفیعی کدکنی هرگز به دبستان و دبیرستان نرفت و از آغاز کودکی نزد پدر خود(که آخوندی فرزانه بود) و مرحوم ادیب نیشابوری دوم به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت (در هفت سالگی تمام الفیه ابن مالک را از حفظ بود )و فقه، کلام و اصول را در نزد آیت الله شیخ هاشم قزوینی فرا گرفت اما پس از مرگ شیخ هاشم قزوینی(معروف به فقیه آزادگان) تا آخرین مراحل درس خارج فقه را نزد آیت الله میلانی خواند و در این دوره با آیت الله سید علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی همدرس بود. او به پیشنهاد مرحوم دکتر علی اکبر فیاض در دانشگاه فردوسی مشهد نام نویسی کرد و در کنکور آن سال نفر اول شد و به دانشکده ادبیات رفت و مدرک کارشناسی خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت.
شفیعی کدکنی مردی است که می سراید و البته شعر را با سرودن اشعار کلاسیک و بعدها به شعر نیمایی رو آورد و مجموعه «درکوچه باغ های نیشابور»او رابر سر زبان ها انداخت.
اشعار شفیعیکدکنی سرشار از اشراق و تأملات عرفانی است. در همه اشعارش رومانتیسیسم ظریفی دیده میشود. او مانند اخوان ستایشگر دنیای شورانگیز اشراق، خراسانآباد دیروز و عارفان شوریده و زیباییهای از دست رفته است. شعر او نوکلاسیک است و همان جایگاهی را در شعر معاصر دارد که شعر اخوان داشت. تاثیرات اندکی البته از مدرنیسم در شعر او رسوخ کرده اما این تاثیرات زیر بار سنگین عرفان و اشراق و رومانتیسیسم به دشواری به دیده میآید. با توجه به آشنایی روزافزون ما با پروژه مدرنیته و پیدایش شاعران مدرن و پستمدرن گمان میکنم که اشعاری مانند اشعار شفیعی- بهرغم اهمیت هنری و تاریخی که داشته- دیگر سروده نشود و اگر سروده شود خوانندهای نداشته باشد.اشعار شفیعیکدکنی پر از استعارهها و مضامین مشخص، دیدنی و شنیدنی، نغمههایی آوایی، تجانس حروف و وزن و ضرب مناسب و مضامین فرهنگی مستقر و معهود است از اینرو نوعا کلاسیک یا نوکلاسیک است و بیش ازحد تکیه بر مفهومهای متافیزیک و عرفانی و اشراقی دارد. آنچه در شعر او مصور میشود دنیایی است که روزبهروز از دنیای به تعبیر استهزائیها کسلی «ستایشانگیز جدید» دور و دورتر میشود. اما به همین دورشدنها – که بسیار حیرتزا و دردناک خواهد بود- ما را با مشکلهای جدیدی رویارو خواهد ساخت که یا پرسش از آنها دیگر با الفاظ و مفهومها و اوزان و معیارهای کهن ممکن نیست.
استاد شفیعی کدکنی همواره مورد تحسین دیگر نویسندگان بوده است.منوچهر آتشی دربارهی شفیعی کدکنی گفته است: شفیعی را آنهایی که با شعرهای نخستینش میشناسند ـ با نغمهسراییها و زمزمهگریهایش ـ دربارهی او، هنوز قضاوتی کجاندیشانه دارند و به عمق شعر او، که به قضایا و زوایای تازه و زندهای دست یافته و رازهای جذابتری را فراگشوده است، ره نبردهاند. این شاعر فقید در ادامه افزوده است: شفیعی کدکنی شعر را در غیاب تغنی و ترنم، فاقد روح شاعرانه میداند. اصل مهم در کل شعر او، عرض اندام جلوههای زندگی و نفس زنده بودن و مثل یک آدم زنده به جهان نگریستن است. سکون در هیچ یک از مصراعهای او ـ تا چه رسد به شعرهای او ـ جایی ندارد. گویی، شعرهایش، مثل خودش، فرز و چابک، مدام در تک و دو و در گردش و تلاش و جستوجویند تا خوانندهی خود را بیابند و او را به تزکیهای جسمانی و روحانی دعوت کنند. برای من، شعر شفیعی، از درون، به هیچ بیماری سستی و لختی و لودگی دچار نیست. این است درون شعر شفیعی، و اگر عیبی بر اوست، همان بیتوجهی به شکل شعر و بویژه شکل دادن به ذهنیت شاعرانهی خود است. شعر او رهاست، میرود.
محمدرضا شفیعیکدکنی درباره فن تصحیح متون و گرایش جوانان به ادبیات کهن می گوید: «یک نوع دلزدگی نسبت به سنت در ذهن جوانان ما هست که من نیز به آنها حق میدهم. معتقدم جوانان باید در حرکت فرهنگی جامعه ما بهسمت مدرنیته حرکت کنند؛ اما هر نوع حرکت بهسمت مدرنیته مستلزم شناخت درست از سنت است.دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی متوجه عمل مخاطرهآمیز تصحیح متون است و میداند که یک تصحیح خوب، کار بسیار زمانبر و سختی است. امیدواریم که این تلاش ختم به این بشود که مخاطبان ادبیات شاهد یک تصحیح خوب باشند.»
شفیعیکدکنی با بیان اینکه همه متون ادبیات فارسی نیازمند تصحیح مجدد هستند، معتقد است: در فکر جوانان، کار تصحیح، یک کار قدیمی است؛ اما امروز در دنیا بزرگترین مراکز پژوهشی مشغول تصحیح متون قدیمی از کتب افلاطون و ارسطو تا آثار نویسندگان قرن 20 که آثارشان دچار نقص شده، هستند و این نشاندهنده اوج اهمیت این موضوع است. وی در جایی گفته است: من به کسانی که فکر میکنند تصحیح متن یک کار سنتی و قدیمی است، یادآور میشوم که حرکت به سمت مدرنیته به جز از طریق شناخت منابع اصلی و سنتی ادبیات امکانپذیر نیست.وی تاکید می کند: «تصحیح کامپیوتری متون کار بزرگی است که میتوان انجام داد؛ زیرا کامپیوتر نه خسته میشود و نه عصبانی و خطاپذیری بسیار پایینی دارد و ما باید به صورت جدی از این مقوله بهره بگیریم.هیچ متنی برای ابد بینیاز از تصحیح نیست و هرکسی که آمادگی دارد، میتواند کارهایی را که من تصحیح کردهام، مجددا تصحیح کند؛ زیرا همه متون ادب فارسی نیازمند بازتصحیح هستند.»
محمدرضا شفیعیکدکنی، محل تلاقی ادبیات کلاسیک و ادبیات معاصر ایران است، استادی که برخلاف برخی استادان شیفته ادبیات کلاسیک، نهتنها خود را در ادبیات کهن محصور نکرده و با جانبداری تعصبآمیز از ادبیات قدیم، به تخطئه دستاوردهای شاعران مدرن نپرداخته که خود نیز به یکی از مهمترین شاعران معاصر و نوپرداز بدل شده و شعرش نهفقط توسط مخاطبان متخصص شعر معاصر که توسط مخاطبان عادی نیز خوانده شده و در یادها مانده است.
فرآوری: فاطمه شفیعی
بخش ادبیات تبیان
منابع: فرهیختگان/ پارس توریسم/ اعتدال