او را بوسید و از سختی ها و مشکلاتش برای او تعریف کرد و با گریه گفت: مادربزرگ تو را به خدا نرو می دانم اگر کبریت خاموش شود تو هم مثل بخاری و بقیه چیزها ناپدید می شوی در همین موقع کبریت خاموش شد و صورت ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1383/07/16
|