انقلاب در گذر خاطرات
بخش اول
انجمنهای تخصصی تبیان، با توجه به نیاز جامعه برای مرور خاطرات دوران انقلاب، بر آن شد تا با یکی از مدیران فعال انجمنها مصاحبهای ترتیب دهد.
بار دیگر با فرا رسیدن دهه مبارک فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، عزیزانی که در آن زمان شاهد سرنگونی شاه ملعون و پیروزی انقلاب بودهاند و خاطرات فراوانی از آن لحظات شیرین داشتهاند، در ذهن خود این خاطرات را مرور مینمایند. جوانان امروز جامعه ما علاقه دارند تا هر چه بیشتر این خاطرات شور انگیز را بشنوند و بیشتر در جریان آن اتفاقات قرار گرفته و بخش مهمی از تاریخ ایران اسلامی برایشان روشنتر گردد.
انجمنهای تخصصی تبیان نیز با توجه به نیاز جامعه برای مرور خاطرات آن دوران، بر آن شد تا با یکی از بزرگوارانی که مدیر دو انجمن ورزش و تندرستی و ادبیات است مصاحبهای ترتیب دهد.
جناب آقای بهروز قاسمی نیز به این دعوت ما پاسخ مثبت داده و پاسخگوی سۆالات ما بودهاند.
1- در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی چند ساله و به چه کاری مشغول بودید؟
«بسم الله الرحمن الرحیم. والفجر و لیال عشر، والشفع والوتر، والیل اذا یسر.» به نام آن که نام و یادش مظهر امید و لطف و احسان است، به نام خدایی که روشنی بخش دلهای عاشقان است. به نام حضرت دوست که هر چه هست از اوست. سپاس و ثنای بیحد، بر آستان صفات بیهمتای احدیت که رخصت سخن گفتن بر بندگان خود عطا فرموده است. سلام بر پیشگاه مقدس آقا امام زمان (عج)، سلام بر روح خدا، خمینی کبیر، معمار انقلاب اسلامی، سلام بر مقام معظم رهبری مدظلهالعالی، سلام بر شهیدان انقلاب اسلامی و شهدای جنگ تحمیلی، سلام بر جانبازان سرافراز ایران، سلام بر ملت شریف و غیور ایران، حماسه سازان فجر انقلاب اسلامی و سلام بر کاربران فرهیخته و پرتلاش سایت محبوب تبیان.
بسیار خرسندم که دگر بار در مصاحبهای با حال و هوایی دیگر میتوانم در خدمت شما عزیزان باشم و از اینکه این کمترین را برای انجام مصاحبه انتخاب نمودید به خود میبالم و از شعف لبریزم. بنده متولد 1339 هستم و در آستانه پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، هجده ساله و در سال چهارم دبیرستان در رشته علوم تجربی مشغول تحصیل بودم.
2- آیا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتهای سیاسی و فرهنگی مرتبط با انقلاب داشتهاید؟
با توجه به سکونتم در روستا و سن نوجوانی و محدودیت شدید و سانسور و خفقان وحشتناک، به سختی میتوانستیم به بیان مکنونات قلبی خود بپردازیم، ولی با این حال در مدرسه و یا هیئت مذهبی محل و مسجد و نمازهای جماعت، بسیار محدود از عقاید و آرمانهای دینی خود حرف میزدیم.
3- پررنگترین خاطره شما از دهه فجر و سالروز انقلاب اسلامی چیست؟
با توجه به دور بودن روستای محل زندگی ما از شهر و کم بودن تلویزیون در منازل، هنگام ورود امام راحل، مردم در خانههایی که تلویزیون داشتند، از جمله خانه خودمان جمع شدند و به تماشای تصاویر ورود امام پرداختند و لحظهای که تصویر امام قطع شد، شروع به شعار دادن بر علیه رژیم سفاک کردند. بعد از آن، همه از خانهها بیرون آمده و سوار بر وانت و کامیون و موتورسیکلت به نزدیکترین شهر که شیرگاه بود رفتیم و به تظاهرکنندگان ملحق شدیم.
4- کمی از حال و هوای شهر محل سکونت خود در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بگویید؟
من در روستای چالی از توابع شیرگاه سوادکوه مازندران زندگی میکردم. با قیام شهرهای بزرگ و بر خلاف تبلیغات وسیع تلویزیون رژیم شاهنشاهی مبنی بر بیگانه بودن تظاهر کنندگان، کم کم موج بیداری در سایر نقاط ایران پدیدار شده و به روستای ما نیز رسیده بود.
اوایل بهمن ماه بود که خبر رسید امشب قرار است حملهای به پاسگاه شیرگاه صورت بگیرد. من و چند تن از دوستان، بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء قرار گذاشتیم که به سمت پاسگاه که در مسیر روستای ما به شیرگاه بود برویم. حدود ساعت 9 شب بود که جمعیت زیادی جلوی پاسگاه جمع شده و با سر دادن شعار، آماده حمله به پاسگاه شدند. شلیک تیرهای هوایی و اعلام فرمانده پاسگاه که محل را ترک کنید، اثری نداشت. شعار «توپ تانک مسلسل، دیگر اثر ندارد» به اوج رسید. تیراندازها انگار جرأت شلیک مستقیم نداشتند. با بالا رفتن از نرده و دروازه پاسگاه وارد پاسگاه شدیم و بعد از درگیری و زخمی شدن چند نفر، بالاخره موفق به خلع سلاح مأمورین شدیم و نزدیکیهای صبح بود که با دوستان به خانه برگشتیم.
5- بارزترین خصوصیت مردم ایران در آن روزگار چه بود؟
مردم ایران در اوج خلوص نیت، در انتهای یکدلی، با وحدتی مثال زدنی، بی ادعا و قانع، سرشار از تعصب ملی و مذهبی، نشسته بر توسن بادپای خواستن، لبالب از ارادهای پولادین، عاشق جان بر کف خمینی (ره)، مرید عاشق مراد خود، آماده رسیدن به قله افتخار و انسانیت و ... گوش به فرمان رهبر کبیر انقلاب بودند.
6- به عنوان یک نوجوان، در آن زمان چه احساسی نسبت به امام خمینی عزیز (رحمهالله علیه) داشتید؟
من نیز چون سایر نوجوانان ایران، عاشق بدون قید و شرط خمینی عزیز بودم. خیلی دلم میخواست در شهرهای بزرگ میبودم تا دینم را بهتر به آرمانهای امام راحل ادا میکردم.
بگذارید با خاطرهای احساسم را بیان کنم. آن زمان که هنوز تظاهرات اوج نگرفته بود، تظاهر کنندگان از سوی رژیم شاه به عنوان خرابکار به مردم شناسانده شده بودند و این حس در مردم به ویژه روستائیان عزیز القا شده بود که یک عده خرابکار دارند شلوغ میکنند.
پدر مرحومم، مدیر مدرسه روستای ما بود. آذر یا دی ماه 57 بود. کم کم بوی انقلاب در حال پخش شدن در سراسر ایران بود و من به عنوان یک نوجوان که در سطح همکلاسیهایم همیشه رتبه برتر را داشتم، زودتر به این جریان پیوستم. یک شب، ساعت تقریباً 2 نیمه شب بود که کلیدهای مدرسه را از جیب پدرم برداشتم و در آن سکوت شب روستا بدون ترس به سمت مدرسه که نزدیکیهای خانهمان بود رفتم؛ و با اینکه میدانستم ممکن است برای پدرم مشکلی ایجاد شود، وارد دفتر مدرسه شدم و عکس شاه را کندم و وسط دفتر بر زمین کوبیدم و شکستم. مدرسه ما دو کلاس بیشتر نداشت، بعد وارد کلاسها شدم و قاب عکسهای شاه را کندم و شکستم و با نوشتن شعارهای مختلفی همچون: «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»، «تا شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود»، «ما همه سریاز توایم خمینی، گوش به فرمان توایم خمینی» و شعارهایی نظیر این، بر در و دیوار مدرسه و تخته سیاه نوشته و به خانه برگشتم.
من از آن زمان تا امروز به هیچ کس در مورد این کارم نگفتم، حتی پدرم هم هرگز متوجه نشد كه چگونه این اتفاق افتاد. فردا در مدرسه غوغایی شده بود. در تمام روستا خبر پیچید که دیشب خرابکارها به مدرسه حمله کردند و عکس شاه را کندهاند. تلفن هم در روستا نداشتیم که به جایی خبر بدهند. پدرم یک نفر را به شیرگاه فرستاد تا به پاسگاه اطلاع دهد. خبر به آموزش و پرورش رسید و بالاخره از هر طرف به روستایمان ریختند تا ببینند خرابکارها چه کردهاند. از آن تاریخ یک جنب و جوش محسوسی در بین جوانان و نوجوانان روستا آغاز شد.
7- چه عواملی را در نیاز مردم به قیام و انقلاب علیه نظام شاهنشاهی مۆثر میدانید؟
وجود حس مذهبی قوی در اقشار جامعه و کج رفتاریها و مذهب ستیزی سردمداران رژیم گذشته و نطفه بیدارسازی که امام خمینی (ره) در سال 42 در بطن جامعه کاشت و وابستگی تمام و کمال حکومت شاه به بیگانگان به ویژه آمریکا و رژیم اشغالگر قدس و پایمردیها و ایثار انقلابیون که هر روز بیشتر از پیش میشدند، حس نیاز و قیام علیه رژیم سفاک ستمشاهی را در مردم ایران برانگیخت.
بخش دوم این مصاحبه را در بین مطالب فردا و در باشگاه كاربران مطالعه نمایید.