موانع تربیت در نهج البلاغه
تربیت، یكی از حیاتیترین عناصر انسانی است كه تمام خوبیها و زشتیها، سعادتها و شقاوتها به مصادیق آن برمیگردد. مهم این است كه آدمی، راه صحیح را باز شناسد و طریقت آن را اراده نماید. امیرمۆمنان علی(علیه السلام) در سخنان گهربار خود به این نكتهی مهم پرداخته است.
وظیفه حاكم اسلامى
قال علی(علیه السلام): فَأمَّا حَقُّكُمْ عَلی فَالنَّصِیحَةُ لَكُمْ وَتَوْفِیرُ فَیئِكُمْ وَتَعلِیمُكُمْ كَیلا تَجْهَلُوا وَتَأدِیبُكُم كَیما تَعْلَمُوا؛(1)
اما حق شما بر من آن است كه از خیرخواهى شما دریغ نورزم و بیت المال شما را در راهشماصرف كنم و شما را تعلیم دهم، تا از جهل و نادانى نجات یابید و تربیتتان كنم تا آداب را فراگیرید.
حاكم اسلامى علاوه بر این كه مسئول امر معاش و زندگى و اقتصاد جامعه مىباشد، متصدى دو امر مهم و اصلى دیگر نیز هست كه عبارت باشد از "تعلیم" و "تربیت"؛ به دیگر سخن، والى هم متصدى امر "حیات محسوس" و هم متصدى امر "حیات معقول" جامعه است. هم باید در تأمین رفاه زندگى مادى مردم تلاش نماید و هم باید آنها را در مسیر سعادت ابدى راهنمایى كند.
زمامدار جامعه اسلامى نباید به یاد دادن محض، قناعت نموده، ذهن مردم را با مفاهیم خشك پر كند و در صدد سازندگى روحى آنها نباشد، بلكه علاوه بر «تعلیم»، «تربیت» هم لازم است.
مربى الهى
قال علی(علیه السلام): أَیهَا النَّاسُ اسْتَصْبِحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْباح واعِظٍ مُتَّعِظٍ وامْتَاحُوا مِنْ صَفْوِ عَینٍ قَد رُوِّقَتْ مِنَ الْكَدَرِ... لَیسَ عَلَى الإمامِ اِلّا ما حُمِّلَ مِنْ أمْرِ رَبِّهِ: الْإبْلاغُ فِی الْمَوْعِظَةِ، وَالْإجْتِهادُ فِی النَّصِیحَةِ، والْإحْیاءُ للِسُّنَّةِ، وَإقامَةُ الْحُدوُدِ على مُسْتَحِقّیها، وَإصْدارُ السُّهْمان عَلى أَهلِها فَبادِروُا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِ تَصْوِیحِ نَبْتِهِ وَمِنْ قَبْلِ أنْ تُشْغلُوا بِأنْفُسِكُمْ عَنْ مُسْتَثارِ الْعِلْم مِنْ عِنْدِ أهْلِهِ وَانْهَوا عَنِ المُنْكَرِ وَتَناهَوْا عَنْهُ فَاِنَّما اُمِرْتُم بِالنَّهْىِ بَعْدَ التَّناهِی(2)
اى مردم! چراغ دل را از شعله گفتار گویندگان با عمل روشن سازید و ظرفهاى خویش را از آب زلال چشمههایى كه از آلودگى پاك است پر كنید. امام غیر از آنچه از طرف خدا مأمور است، وظیفهاى ندارد، امام وظیفه دارد: 1. با پند و اندرز فرمان خدا را ابلاغ نماید؛ 2. در خیر خواهى مردم كوشش نماید؛ 3. سنت خدا را احیاء كند؛ 4. بر مستحقان كیفر اقامه حدود نماید؛ 5. حق مظلومان را به آنان برگرداند.
در فراگیرى دانش بكوشید پیش از آن كه درخت آن بخشكد و پیش از آن كه به خود مشغول گردید؛ از معدن علم، دانش استخراج كنید. مردم را از منكر باز دارید و خود هم مرتكب نشوید، زیرا شما موظفید اوّل خود مرتكب گناه نشوید، آن گاه مردم را از آن نهى كنید.
"نوع حكومت و حاكمیت و مناسبات سیاسی" نیز میتواند از موانع و زمینههای تربیت شمرده شود. امیرالمۆمنین به همین دلیل، از اوضاع گذشته شكایت میكند و میفرماید: «خدایا، تو میدانی آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیای ناچیز خواستن زیادت؛ بلكه میخواستیم نشانههای دین را به جایی كه بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم تا بندگان ستمدیدهات را ایمنی فراهم آید و حدود ضایع ماندهات اجرا گردد
جمله اخیر اشاره به یک واقعیت مسلم عقلانی دارد که تا انسان خودش چیزی را نداشته باشد نمی تواند به دیگران اهدا کند.ضرب المثلی در میان عرب است که می گویند:"چوبی که کج است چگونه ممکن است سایه آن راست باشد." اضافه بر این مردم سخنان کسی را که به گفتار خود پایبند نیست هرگز نمی پذیرند وبه خود می گویند:اگر او این سخنان را باور می داشت نخست خودش به آن عمل می کرد.
موانع تربیت
امام(علیه السلام) درباب موانع تربیت،" دنیاپرستی و وابستگی به دنیا "را مهمترین مانع تربیت آدمی قلمداد میكند؛ زیرا دنیا و آخرت دشمن و دو راه مخالفند.(3) ایشان به دنیا خطاب میكرد كه « اى دنیا!از من دور شو!افسارت را بر گردنت انداختم،تو را رها كردممن از چنگال تو رهائى یافته،و از دامهاى تو رستهام و از لغزشگاههایت دورىگزیدهام »)4) «ای دنیا، ای دنیا، از من دور شو، با خودنمایی فرا راه من آمدهای؟ یا شیفتهام شدهای؟ هرگز آن زمان كه تو در دل من جای گیری فرا نرسد. هرگز، دور شو، دیگری را فریب ده، مرا به تو نیازی نیست، تو را سه طلاقه كردهام كه بازگشتی در آن نیست.»(5) اما آنچه در این بحث مهم است، تبیین چیستی دنیاست:
پس اگر تصویر صحیحی از دنیا داشته باشیم و زشتیها و زیباییهای آن و مقدمه و مزرعه بودنش نسبت به آخرت را بشناسیم، در مسیر تربیت صحیح گام نهادهایم. امام علی(علیه السلام) دربارهی دوستان خود میفرماید:
«دوستان خدا آنانند كه به باطن دنیا نگریستند. هنگامی كه مردم ظاهر آن را دیدند، و به فردای آن پرداختند، آن گاه مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند. پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند، میراندند و آن را كه دانستند به زودی رهایشان میكند، راندند. و بهرهگیری فراوان دیگران را از دنیا خوار شمردند، و دست یافتنشان را بر بهرههای دنیایی، از دست دادن (سعادت اخروی) خواندند».(6)
امام(علیه السلام) در یك حكمت حكیمانه مردم را به تربیت خویش توصیه میكند و مربی بودن آنها را نسبت به خویشتن گوشزد مینماید و راه تربیت را نیز رهانیدن نفس از عادتهایی كه انسان بدان حریص است، معرفی مینماید.(7)
اى مردم! چراغ دل را از شعله گفتار گویندگان با عمل روشن سازید و ظرفهاى خویش را از آب زلال چشمههایى كه از آلودگى پاك است پر كنید. امام غیر از آنچه از طرف خدا مأمور است، وظیفهاى ندارد، امام وظیفه دارد: 1. با پند و اندرز فرمان خدا را ابلاغ نماید؛ 2. در خیر خواهى مردم كوشش نماید؛ 3. سنت خدا را احیاء كند؛ 4. بر مستحقان كیفر اقامه حدود نماید؛ 5. حق مظلومان را به آنان برگرداند
علاوه بر دنیاپرستی، "حجابهای نفسانی" نیز منشأ بیتمایلی به تربیت است.(8) "محیط و فرهنگ اجتماعی اگر از ارزشها و آداب و سنن اسلامی و دینی برخوردار نباشد"، به عنوان مانعی در مسیر تربیت، تجلّی پیدا میكند. به همین دلیل، امام(علیه السلام) میفرماید: «در شهرهای بزرگ سكونت كن كه جایگاه فراهم آمدن مسلمانان است و بپرهیز از جاهایی كه در آن از یاد خدا غافلند و آنجا كه به یكدیگر ستم میرانند و برطاعت خدا كمتر یاورانند.»(9)
"نوع حكومت و حاكمیت و مناسبات سیاسی" نیز میتواند از موانع و زمینههای تربیت شمرده شود. امیرالمۆمنین به همین دلیل، از اوضاع گذشته شكایت میكند و میفرماید: «خدایا، تو میدانی آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیای ناچیز خواستن زیادت؛ بلكه میخواستیم نشانههای دین را به جایی كه بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم تا بندگان ستمدیدهات را ایمنی فراهم آید و حدود ضایع ماندهات اجرا گردد.»(10)
امام علی(علیه السلام) "مناسبات اقتصادی و نوع كسب و درآمد" را نیز از موانع و زمینههای تربیت و اصلاح معرفی میكند. دربارهی سلامتی كارگزاران میفرماید: «پس روزی ایشان را فراخ دار كه فراخی روزی نیرویشان دهد تا در پی اصلاح خود برآیند، و بینیازشان سازد تا دست به مالی كه در اختیار دارند نگشایند، و حجّتی بود بر آنان اگر فرمانت را نپذیرفتند، یا در امانتت خیانت ورزیدند».(11)علی(علیه السلام) به فرزند گرامی خود فرمود: «فرزندم، هركس دچار فقر شود، به چهار خصلت گرفتار میشود: ضعف در یقین، نقصان در عقل، سستی در دین و كم حیایی در چهره؛ پس به خدا پناه میبرم از فقر».(12)
نتیجه: تنها كسى مىتواند مربى انسان باشد كه خود، انسان كامل و واصل به مدارج عالى انسانیت باشد. در این مسیر كسى مىتواند جلودار و راهنما باشد كه خود راه را به خوبى طى كرده باشد.
قطع این مرحله بىهمرهى خضر مكن
ظلمات است بترس از خطر گمراهى
پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه، خطبه 34.
2- همان، خطبه 105.
3- همان، حکمت 103.
4-همان، نامهی 45.
5- همان، حكمت 77.
6- همان، حكمت 432.
7- همان، حكمت 359.
8- همان، خطبهی 153.
9- همان، نامهی 69.
10- نهج البلاغه، خطبه 131.
11- همان، نامهی 53.
12- جامع الاخبار، ص110.
زهرا انصاری نسب
بخش نهج البلاغه تبیان
منابع:
تعلیم وتربیت در نهج البلاغه،عبدالمجید زهادت
جامعه علوى در نهج البلاغه، عبدالحسین خسروپناه