تبیان، دستیار زندگی
فیلم سینمایی اشیاء از آنچه می بینید به شما نزدیک تر است ، اثری است که تصویری غیرواقعی از یک زن سنتی ارائه می دهد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بشقاب چینی گمشده

نگاهی به فیلم «اشیا از آنچه در آیینه می‌بینید به شما نزدیکترند»


فیلم سینمایی اشیاء از آنچه می بینید به شما نزدیک تر است ،  اثری است که تصویری غیرواقعی از یک زن سنتی ارائه می دهد.

اشیا از آنچه در آیینه می‌بینید به شما نزدیکترند»

اشیاء از آنچه می بینید به شما نزدیک تر است،  از جمله فیلم هایی بود که در چهارمین روز از سی و یکمین جشنواره فیلم فجر به اکران عمومی رسید و در نهایت این فیلم نتوانست نظر منتقدان و اهالی سینما را به خود جلب کند.

این اثر سینمایی روایت زنی باردار به نام لیلا است که در شرایط نامساعدی به همراه همسرش در منزلی قدیمی زندگی می کند و در شرایط نامساعد اقتصادی به سر می برد.

فیلمساز در این اثر سینمایی تلاش کرده در قالب داستانی ساده، تصویری از یک زن سنتی ارائه کرده و زندگی قشر پایین دست جامعه را به تصویر بکشد اما به دلیل عدم شناخت درست از قشر پایین دست خانواده، فیلم تصویری سطحی از زندگی خانواده های پایین شهر را ارائه می دهد.

به قول یکی از منتقدین، در «دزد دوچرخه» اصل داستان فقط این است که دوچرخه ای دزدیده می شود و صاحبش به دنبال یافتن آن است. واقعا چنین چیزی چقدر اهمیت دارد؟ شاید هیچ. اما در واقع اصل ماجرا این است که دوچرخه، تمام دارایی مرد است که به واسطه آن توانسته شغلی در ایتالیای مفلوک بعد از جنگ برای خودش دست و پا کند و ربوده شدن دوچرخه، یعنی از دست رفتن شغل آن هم در وضعیتی که پیدا کردن کاری بدون آن بسیار سخت است و این، یعنی به خطر افتادن ادامه زندگی.

نرگس آبیار به عنوان فیلمساز کار اولی زنی به نام لیلا را در فیلم خود معرفی می کند که در نگاه نخست بله قربان گوی همسرش است؛ این زن که در کنار همسایه های سنتی در منزلی استیجاری زندگی می کند در نگاه کارگران فردی باهوش نیست و رفتارهای ناشیانه وی همچون شکستن بشقاب در هنگام باز کردن در یخچال از وی تصویری به اصطلاح دست و پا چلفتی به مخاطب ارائه می دهد.

دستمایه قرار دادن موضوع شکستن بشقاب با توجه به شخصیت پردازی اولیه کار برای مخاطب به عنوان نقطه عطف فیلم باورپذیر نیست و کمتر مخاطبی می پذیرد که زنی سنتی برای حفظ آبرو از کلید منزل همسایه اش ساخته و در وقتی که او نیست برای برداشتن نمونه بشقاب شکسته به منزل وی تردد کند در حالی که این زن می توانست قطعه های شکسته بشقاب را برای نمونه به بازار برده و یک بشقاب تهیه کند.

در «اشیاء از آنچه...» لیلا، زندگی استیجاری فقیرانه ای با شوهر دانشجویش در خانه ای قدیمی در پایین شهر دارند که خانواده صاحبخانه نیز گهگاه هوای آنها را دارند. آنچه عملا حدودا تا بیش از نیم ساعت اول فیلم شاهد هستیم فقط همین است. از اینجا به بعد اما یک اتفاق می افتد؛ لیلا برای اینکه بتواند مهمانی برای خانواده شوهرش برگزار کند از زن همسایه یک دست بشقاب قرض می کند و در اتفاقی قابل پیش بینی، یکی از بشقاب ها می شکند. از این به بعد خط محوری ماجرای فیلم می شود اینکه لیلا می خواهد به هر نحو ممکن، بشقاب را بخرد و سر جایش بگذارد.

فیلمساز در روایت ساده فیلم خود تصویری غیر واقعی از خانواده های ایرانی نشان می دهد؛ دوری چند ماهه خانواده همسر لیلا با وجود اطلاع از بارداری وی و عصبانیت مادر شوهر لیلا از اینکه نوه اش را برای چند ساعت در نزد خود نگهداری کرده خیلی سنخیتی با یک خانواده اصیل سنتی ندارد.

سئوال اصلی اینجاست که کجای چنین داستان و گرهی برای بیننده جذاب است؟ صاحبخانه هر روز برای زن شیر می آورد، هرازگاهی از غذای خود به او می دهد، قرار است در آینده از سبزی خشک شده هم برایش ببرد و حتی برای مهمانی نیز به لیلا مواد غذایی قرض می دهد، حال لیلا چه رودربایستی با زن دارد که به او نمی گوید که بشقاب شکسته است و چرا آنقدر دروغ به هم می بافد (چه اینکه به نظر با همه پیگیری صاحبخانه به نظر نمی آید بشقاب ها آنقدرها هم برایش عزیز باشند که اگر بودند چرا آنها را قرض داد؟)

از طرفی دیگر، این که مشکل بزرگ و غیر قابل حلی نیست، لیلا دقیقا همان مسیری را که هر کسی به فکرش می رسد طی می کند؛ رفتن به بازار و خریدن بشقاب شکسته و جایگزین کردن آن. حال اینکه لیلا به جای اینکه یکی از آن بشقاب ها را خیلی ساده تر از صاحبخانه اش بگیرد و به بازار برود، عملیات جیمز باندی راه می‌اندازد و بشقاب را پس از چند بار بالاخره با موفقیت می دزدد، یا اینکه چند ساعت در بازار راه می رود و یک بار مسیرش را گم و یک بار برای گرفتن کیفش از دست دزد تقلا می کند و دست آخر هم از دست شاگرد مغازه در زیرزمین فرار می کند .....

به نظر کارکردی به جز طولانی کردن زمان فیلم ندارد و از آنجایی که هیچ کدام تاثیری در پیشبرد داستان ندارند و با حذفشان هم اتفاقی نمی افتد، طبیعتا تنها بیننده را خسته می کنند.

می گویند فیلمنامه نویسی یعنی انتخاب یک مسئله هر چند کوچک و تبدیل آن به مهم ترین مسئله ممکن به قصد همراه کردن بیننده، آنچنان که بلاتشبیه در «دزد دوچرخه» اتفاق می افتد، واقعا ماجرای بشقاب شکسته چرا در فیلم برای لیلا انقدر مهم است و اساسا تا چه حد برای بیننده تبدیل به مسئله مهمی می شود؟ و آن وقت از آن صحنه پایانی که لیلا به گریه می افتد باید چه برداشتی بکنیم؟ مشکلات حل شد و زندگی زیباست؟ چرا؟

این مهم همچنین می تواند دلیلی بر کودن نشان دادن یک زن ایرانی سنتی در فیلم  اشیاء از آنچه می بینید به شما نزدیک تر است ، باشد.

اشیا از آنچه در آیینه می‌بینید به شما نزدیکترند»

در عین حال فیلمساز در روایت ساده فیلم خود تصویری غیر واقعی از خانواده های ایرانی نشان می دهد؛ دوری چند ماهه خانواده همسر لیلا با وجود اطلاع از بارداری وی و عصبانیت مادر شوهر لیلا از اینکه نوه اش را برای چند ساعت در نزد خود نگهداری کرده خیلی سنخیتی با یک خانواده اصیل سنتی ندارد.

همچنین اوضاع آشفته مالی لیلا و همسرش با توجه به اوضاع به نسبت وضعیت مساعد خانواده همسرش منطقی به نظر نمی رسد.

حضور برخی شخصیت ها همچون اتی و مهدی به عنوان همسایه ها در کنار عزیز الزامی ندارد و با حذف این شخصیت ها اتفاقی برای داستان روایی فیلم نمی افتد.

اشیاء از آنچه می بینید به شما نزدیک تر است  روایتی خطی دارد اما این روایت به گونه ای است که اگر مخاطب پس از نیم ساعت نیز به تماشای این اثر سینمایی بنشیند اتفاقی برای اش رخ نداده و چیزی را از دست نمی دهد.

به هر حال فیلمساز نگاهی به دور از واقعیت به شخصیت زن در فیلم  اشیاء از آنچه می بینید به شما نزدیک تر استثˆ دارد.

وی در این اثر سینمایی تلاش کرده به نوعی خاطره خوب فیلم به همین سادگی را در ذهن مخاطب زنده کند اما باید بپذیریم که این دو اثر سینمایی قابل قیاس با یکدیگر نیستند و نگاه آبیار در این اثر سینمایی به شدت به دور از حقیقت است.

در حقیقت فیلمساز به دلیل نگاه سطحی به خانواده های سنتی ایرانی که در لوکیشن های قدیمی و پاک کردن باقالی و درست کردن ترشی خلاصه می شود گیر کرده و آنچه در فیلم می بینیم عمقی از زندگی یک خانواده ایرانی نبوده و نشانی از معرفی سبک زندگی در این فیلم دیده نمی شود.

پایان بندی این اثر سینمایی نیز برای مخاطب تعجب برانگیز است و مشخص نیست لیلا به چه دلیلی اشک می ریزد.

فرآوری : مسعود عجمی

بخش سینما وتلویزیون تبیان


منابع : پایگاه منتقدین سینما ، ایرنا ، نقد فارسی