تبیان، دستیار زندگی
خیلی‎ها کار خوب انجام می‎دهند؛ اما نمی‎توانند این کار خوب را بردارند و تا قیامت ببرند. وسط راه از دستشان می‎افتد
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ارزش عمل به رساندن آن به مقصد است!


«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» می‌گوید: «مَنْ جاءَ» نمی‎گوید: «مَنْ عَمل» خداوند مگر نمی‎ فرماید: هرکس عملی را انجام دهد، ده برابر به او می‌دهیم. در این آیه نیز می فرماید : کار خوبتان را بیاورید. خیلی‎ها کار خوب انجام می‎دهند؛ اما نمی‎توانند این کار خوب را بردارند و تا قیامت ببرند. وسط راه از دستشان می‎افتد. «جاءَ» یعنی بردار و بیاور. بیاییم بنگریم به این که چه چیز باعث می شود که نتوانیم اعمال نیک خود را به سلامت به مقصد برسانیم.


عمل

هر کس یک «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ»(1) بگوید ده درخت در بهشت به مجموع درخت‌های او اضافه می‎شود. یک نفر گفت: پس باغ من چقدر درخت دارد. خدا می‎داند كه ما چقدر الله اکبر گفته‌ایم. حضرت فرمودند: گاهی هم یک آتش می‎فرستیم و همه را می‎سوزانیم. لذا قرآن می‎گوید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»(2) می‌گوید: «مَنْ جاءَ» نمی‎گوید: «مَنْ عَمل» خداوند مگر نمی‎ فرماید: هر کس عملی را انجام دهد، ده برابر به او می‌دهیم. در این آیه نیز می فرماید : کار خوبتان را بیاورید. خیلی‎ها کار خوب انجام می‎دهند؛ اما نمی‎توانند این کار خوب را بردارند و تا قیامت ببرند. وسط راه از دستشان می‎افتد. «جاءَ» یعنی بردار و بیاور. بیاییم بنگریم به این که چه چیز باعث می شود که نتوانیم اعمال نیک خود را به سلامت به مقصد برسانیم.

معنای واژه حبط

حبط، باطل شدن عمل و از اثر افتادن آن است. هر عملی که از انسان سر می زند چه خوب و چه ناپسند یک اثر خارجی خوب و یا ناپسند دارد. آن اثر در صورت عدم وجود از بین برنده آن، همچنان در نفس باقی خواهد ماند و مانند اعضا و جوارح جزئی از وجود آدمی خواهد شد. به این صورت که اگر فعل نیکی از انسان صادر شود اثر حاصل از آن فعل نیک، تا وقتی که فعل گناهی را مرتکب نشود در نفس انسان می ماند. اما در صورت ارتکاب به گناهی که سبب حبط عمل می گردد، آن عمل خوب ازبین خواهد رفت. به این زوال، حبط عمل گویند.

حبط در اینگونه موارد نه با عقل انسانی منافات دارد و نه با عدل الهی؛ زیرا ارزش كار نیك به اثر مثبت و ماندگاری است كه در روح و جان انسان باقی می گذارد. اما این گونه سیئات، بكلی اثرات مثبت كارهای نیك پیشین را از بین می برند. بنابراین، با وجود این گناهان بزرگ، عمل صالحی در پرونده انسان باقی نمی ماند تا از خداوند پاداش آن را مطالبه كند

چه عملی حبط می گردد؟

در قرآن كریم، واژه حبط فقط به عمل انسان نسبت داده شده است و مراد از اعمال، خصوص اعمال عبادى و قربى نیست، بلكه شامل تمامى افعال انسان مى شود، افعالى كه آنها را براى رسیدن به سعادت انجام مى دهد. در تفسیر آیه 22 سوره آل عمران كه فرمود: (اولئك الَّذین حبطت اعمالهم فى الدُّنیا و الا خرة ...). (آنها كسانى هستند كه اعمال (نیكشان به خاطر این گناهان بزرگ ) در دنیا و آخرت تباه شده)؛ آمده است ، اعمال نیك آنان در دنیا مۆ ثر واقع نمى شود؛ مثلا: اگر صله ارحام داشته اند موجب طول عمرشان نمى گردد.(3)

اثر حبط، بطلان عمل در هر دو جهان است.

از آیات شریفه چنین استفاده مى شود كه همان طور كه آثار اخروى اعمال حبط و باطل مى شود، آثار دنیوى آنها نیز ساقط مى گردد. منظور از بطلان اعمال آنان در دنیا این است كه مورد مدح و ثناى مردم قرار نمى گیرند، كسى از ایشان ستایش نمى كند؛ خون و اموالشان، محفوظ نمى باشد و از ثمرات مسلمان بودن، بهره مند نخواهند بود و در قیامت نیز با هیچ گونه ثواب و پاداشى مواجه نمى گردند.

حبط اعمال دنیوى آنان نظیر تجهیز سپاه ، جهت هجوم به لشكر اسلام ، پرداختن به مكر و حیله هاى شیطانى و برنامه ریزى و آماده شدن براى شكست دادن اسلام و ... بدین صورت است كه همه این افعال به هدر مى رود، مثمر ثمر واقع نمى شود و آن اهداف و نتایجى را كه منتظر وقوع آن بودند، حاصل نمى شود.(4)

عدالت

چگونه حبط عمل با عدالت خداوند سازگار است؟

اگر به خاطر اعمال بدی كه بعدا انجام می شود اعمال نیك قبلی انسان باطل و پوچ گردد چگونه عدل الهی قابل توجیه است؟ در پاسخ این اشكال باید گفت:

هر عمل بدی كه انسان انجام می‌دهد باعث حبط حسنات پیشین نمی شود. عواملی که موجب حبط اعمال از دیدگاه قرآن مجید می‌شوند عبارتند از :

1- ارتداد.

2-  كفر.

3- شرك مقارن با عمل نیك

4- شرك بعد از ایمان .

5- نفاق و بیمار دل بودن .

6- فراتر از صداى پیامبر(صل الله علیه و آل وسلم ) سخن گفتن و بلندتر از كلام ایشان ندا سر دادن .

7- منّت و آزارى كه بعد از صدقه انجام مى گیرد.

8- دنیا را یگانه مقصود دانستن و فقط خواستار زینت و زیور آن بودن .

9- كشتن پیامبران : و به قتل رساندن منادیان قسط و عدالت .

10- باز داشتن دیگران از مسیر حق و مخالفت كردن با رسول خدا(صل الله علیه و آل وسلم ) .

11- انكار روز قیامت و تكذیب معاد.

هر عمل نیک یا بدی که از انسان سر میزند اثر وضعی دارد و آن موجب سعادت یا شقاوت انسان میگردد و این عین عدالت است ... مثل اینکه فردی سم بخورد خودش را برای همیشه میکشد

حبط در اینگونه موارد نه با عقل انسانی منافات دارد و نه با عدل الهی؛ زیرا ارزش كار نیك به اثر مثبت و ماندگاری است كه در روح و جان انسان باقی می گذارد. اما این گونه سیئات، بكلی اثرات مثبت كارهای نیك پیشین را از بین می برند. بنابراین، با وجود این گناهان بزرگ، عمل صالحی در پرونده انسان باقی نمی ماند تا از خداوند پاداش آن را مطالبه كند.

انسان به محض صدور هر یک از افعال فوق، اعمال نیکش همگی زایل و نابود می گردد؛ ولى در آینده و تا قبل از مرگ وی این امر، قابل تغییر و تبدیل مى باشد و در حال مرگاست که ثبوت و استقرار مى یابد.(5)

در آیه 217 سوره بقره مى خوانیم : (...ومن یرتدد منكم عن دینه فیمت وهو كافرٌ فاءولئك حبطت اعمالهم فى الدُّنیا والا خرة و اولئك اصحاب النَّارهم فیها خالدون) (ولى كسى كه از آیینش برگردد و در حال كفر بمیرد، تمام اعمال نیك (گذشته) او در دنیا و آخرت، بر باد مى رود و آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.)

با توجه به معنی عدل وضع الشی موضعه ... هر چیزی را در جای خود نهادن...

و با توجه به تجسم عمل ... یعنی هر عملی در حقیقت برای انسان مجسم می شود ... و نیز با توجه به اینکه از خداوندی که خیر مطلق و محض است هیچ گونه شر و بدی و عذاب صادر نمی شود... و نیز با توجه به اینکه خداوند در عالم تکوین چنین وضع نموده که فلان گناه فلان اثر وضعی را داشته باشد... و این سنت خداست که در آن تغییری نسیت چنان که فرمود ... و لا تجد لسنتنا تحویلا(6)

در نتیجه هر عمل نیک یا بدی که از انسان سر میزند اثر وضعی دارد و آن موجب سعادت یا شقاوت انسان میگردد و این عین عدالت است ... مثل اینکه فردی سم بخورد خودش را برای همیشه میکشد. و مانند آن.

در پایان به این کلام نورانی حضرت امیر سخن خود را به اتمام می رسانیم که (...اعوذ بك ان اعمل ذنبا محبطا لا تغفره ابدا...) (7) خدایا! از انجام دادن گناهى كه حبط كننده اعمال است و مورد مغفرت تو قرار نمى گیرد، به تو پناه مى برم.

پی نوشت ها :

1- كافی، ج‏2، ص‏506.

2- انعام/160.

3- تفسیر القرآن و العقل ، ج 1، ص 202.

4- تفسیر مجمع البیان ، ج 2، ص 424. روح المعانى ، ج 3، ص 109. منهج الصادقین ، ج 2، ص 197. المراغى ، ج 3، ص 125. روان جاوید، ج 1، ص 293 .

5- المیزان ، ج 2، ص 167 - 172.

6- سوره اسراء آیه 77.

7- بحارالانوار، ج 91، ص 240،همان ، ص 93 و ج 88، ص 382.

فاطمه سرفرازی

بخش قرآن تبیان