جهنم بر چه کسانی احاطه دارد؟
وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِی حَسْبُهُمْ
گاهی جمله ی:” حَسْبُهُمْ” را اینطور معنا میكنند كه هر چه عذاب بخواهند آنجا هست؛ جهنّم برای آنها كافی است و آنجا كمبود عذاب نیست.
ولی احتمال این معنا نیز هست كه:” حَسْبُهُمْ” ؛ یعنی، جهنّم همه چیزشان است. خوراكشان، نوشابه شان، خوابگاهشان، بالای سرشان، زیر پایشان، همه چیزشان آتش است.
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
“ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یأمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یقْبِضُونَ أیدِیهُمْ نَسُوا اللهَ فَنَسِیهُمْ إنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ
وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِی حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ (67-68 توبه)
«مردان و زنان منافق، همه از یك گروهند. آنها امر به منكر و نهی از معروف میكنند و دستهایشان را [از انفاق در راه خدا] میبندند. خدا را فراموش كردند و خدا آنها را فراموش كرده[رحمتش را از آنها قطع نموده]. منافقان قطعاً فاسقند. خداوند به مردان و زنان منافق و كفّار وعدهی آتش دوزخ داده و جاودانه در آن خواهند ماند. همان برای آنها كافی است و خدا آنها را از رحمتش دور ساخته و عذاب همیشگی برای آنهاست. [شما منافقان ]همانند كسانی هستید كه قبل از شما بودند [و راه نفاق پوییدند]. آنها از شما نیرومندتر و اموال و فرزندانشان فزونتر بود. آنها از بهرهی خود [در دنیا در راه هوس و گناه] استفاده كردند شما نیز از بهرهی خود [در این راه] استفاده كردید، همانگونه كه آنها استفاده كردند. شما [در كفر و نفاق ] فرو رفتید همانگونه كه آنها فرو رفتند [ولی سرانجام] اعمالشان در دنیا و آخرت نابود شد و آنها زیانكارانند. آیا گزارش كسانی كه پیش از آنان بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و شهرهای زیر و رو شده، به ایشان نرسیده است؟ پیامبرانشان برای آنها دلایل آشكار آوردند، خدا بر آن نبود كه به آنان ستم كند، ولی آنها بر خود ستم روا میداشتند.»
منافقان، خطرناكتر از كفّار
آین آیات دربارهی منافقین نازل شده است. خداوند حكیم، روی صفات ناپسند و زشتكاریها و كار شكنیهای گروه منافقین تكیهی بسیار دارد، بیش از صفات و خصوصیات كفّار! در همان سورهی بقره كه بعد از فاتحهْْ الكتاب، اوّلین سورهی قرآن است، ملاحظه میفرمایید در اوّل سوره، پنج آیه دربارهی مۆمنین و سه آیه مربوط به كفّار و سیزده آیهی متوالی مربوط به منافقین است. بعد هم در خلال آیات و سورههای دیگر مكرّراً میبینیم كه راجع به منافقین بحث شده و مخصوصاً یك سوره هم به نام “المنافقون” آمده است. همهی اینها نشان میدهد كه خطر گروه منافق برای اسلام و مسلمین بیشتر از خطر كفّار است. در این آیات هم چند صفت از صفات آنها بیان شده است. میفرماید:
" بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ "؛
تحت عناوین فریبندهی برنامههای فرهنگی، تربیتی و خودسازی، جلسات تشكیل میدهند و جوانان خام و ناپخته را به دام میافكنند و گمراهشان مینمایند. لذا قرآن هشدار میدهد كه: مراقب باشید؛ نه خودتان به بیماری نفاق مبتلا بشوید و نه فریب منافقین را بخورید
اینها همه از یك قماشند؛ اگر چه با چهرههای گوناگون و تحت عناوین مختلف ظاهر میشوند. در همهی صحنهها هستند: در صحنهی سیاست و اقتصاد و فرهنگ و حتّی در صحنهی ارشاد و تبلیغ، آن هم در پوشش قرآن و حدیث! و آنچنان لطمه به اساس قرآن و حدیث میزنند كه هیچ كافر ملحدی نمیتواند آن لطمه را بزند.
" الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتِ " ؛
گرچه مرد و زن از جهت مسائل حقوقی تفاوت هایی دارند ولی از جهت مسائل روحی و معنوی، یعنی سیر و سلوك به سوی خدا و یا تنزّل و دور گشتن از خدا همدوش یكدیگرند؛ همانگونه كه مرد میتواند به خدا تقرّب بجوید، زن هم میتواند و همانگونه كه مرد ممكن است انحطاط پیدا كند و از قرب خدا دور گردد، برای زن هم چنین امكانی وجود دارد.
عملكرد وارونهی منافقان
از صفات آنها اینكه:
"یأمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ " ؛
«امر به منكر و نهی از معروف میكنند.»
البته نه اینكه صریحاً مردم را در مجلسی به منكرات دعوت كنند و از نیكیها باز دارند، بلكه برنامههای تبلیغی خود را طوری تنظیم میكنند كه به طور طبیعی مردم را به فحشاء و منكر و فساد میكشانند و راه نیكی را به روی مردم میبندند! حتّی در پوشش ارشاد و تبلیغ و دعوت به قرآن، بدون اینكه مردم بفهمند آنچنان مزوّرانه كار میكنند كه آنها را از عقاید حقّه باز میدارند و اخلاق و اعمالشان را فاسد میسازند. تحت عناوین فریبندهی برنامههای فرهنگی، تربیتی و خودسازی، جلسات تشكیل میدهند و جوانان خام و ناپخته را به دام میافكنند و گمراهشان مینمایند. لذا قرآن هشدار میدهد كه: مراقب باشید؛ نه خودتان به بیماری نفاق مبتلا بشوید و نه فریب منافقین را بخورید.
انفاق ریاكارانهی منافقان
صفت دیگرشان:
“ وَ یقْبِضُونَ أیدِیهُمْ “ ؛
«[در مقامِ انفاق مال در راه خدا] دستشان را میبندند.»
البته انفاق مال میكنند و در این مورد، اسرافكار و مبذّرند! ریخت و پاش زیاد دارند ولی در راه خدا نیست. ممكن است در یك شب، میلیونها در راه هوی و هوس صرف كنند.
“ إنَّ الْمُبَذِّرِینَ كانُوا إخْوانَ الشَّیاطِینِ ... “ ؛(27 ، اسراء)
اینها برادران شیطانند و با همین انفاق مال، اجتماع را به فساد میكشند
. گاهی هم میشود در یك گوشهی دنیا حادثهای پیش میآید، زلزله یا سیل و طوفانی، جمعیتهایی را بی سر و سامان میكند و روستاها ویران میشوند و مردمی از هستی، ساقط میگردند. در این موقع میبینیم از همه جای دنیا به كمك رسانی برمیخیزند؛ اعم از كفّار و مسلمانان. پول میریزند، مدرسه و بیمارستان میسازند و مناطق ویران شده را آباد میكنند.در این گونه مواقع، این سۆال در ذهنها مطرح میشود: اینها به چه منظور اینكار را میكنند؟! مردمی كه اصلاً پایبند به مقررات مذهبی نیستند و اعتقادی به كیفر و پاداش روز قیامت ندارند، به چه منظوری این همه مال انفاق میكنند؟! آیا حسِّ بشردوستی و عاطفهی انسانی تحریكشان میكند؟ در صورتی كه میدانیم همین آقایانِ به قول خود«بشر دوست» هستندكه جمعیتهای بشری را به خاك و خون میكشند و به كوچكترین بهانهای ملّت هایی را بی سرو سامان میكنند. اینها اصلاً بویی از بشر دوستی به مشامشان نرسیده است، بلكه منشأ این انفاقات، حُبِّ ذات و خودخواهی و استعمار و تأمین منافع مادّی است. چون طبقهی سرمایهدار و ثروتمند این مطلب برایشان روشن شده و فهمیده اند كه اگر به وضع زندگی طبقهی كارگر نرسند نمیتوانند آسودهخاطر زندگی كنند و به امیال نفسانی خود نایل شوند.
اگر طبقهی كارگر و زحمتكش، نیازمندیهایشان تأمین نگردد با یك جنبش، دَمار از روزگار طبقهی ثروتمند در میآورند. مردم گرسنه را با هیچ قانونی نمیشود مهار كرد. جوش و خروش تودهی گرسنهی كارد به استخوان رسیده، همهی مرزها را میشكند و اساس زندگی طبقهی مرفه را به هم میریزد. لذا طبقهی ثروتمند برای اینكه بتوانند خوب بخورند و ریاست كنند و شهوات نفسانی خود را اشباع نمایند، وظیفهی خود میبینند كه به طبقهی كارگر برسند تا آنها را آرام نگه دارند و از شرّ طغیان و عصیانشان در امان باشند و به اهداف شیطانی خود نایل گردند و از این روست كه قرآن حكیم میفرماید:
“ مَثَلُ ما ینْفِقُونَ فِی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا كَمَثَلِ رِیحٍ فِیها صِرٌّ أصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ فَأهْلَكَتْهُ ... “ ؛ (117 ، آل عمران)
«آنچه آنها [كافران] در این زندگی دنیا انفاق میكنند همانند بادِ تُند و سوزانی است كه به كشتزار قومی ستمگر بوزد و آن را نابود سازد.»
منافقان دور از رحمت خدا
و دیگر از صفاتشان اینكه:
“ نَسُوا اللهَ فَنَسِیهُمْ “ ؛
«آنها خدا را فراموش كردهاند و [خدا هم] آنها را فراموش كرده است.»
مقصود از فراموشی خدا، دور ساختن از رحمت و سلب توفیق از انسان است. آنها یك قلمِ قرمز دور خدا كشیده و او را از زندگی خود بیرون كرده و كاری با خدا ندارند، خدا هم یك قلم قرمز دور آنها كشیده و آنها را مطرود از رحمت خود گردانیده است.
اینها همه از یك قماشند؛ اگر چه با چهرههای گوناگون و تحت عناوین مختلف ظاهر میشوند. در همهی صحنهها هستند: در صحنهی سیاست و اقتصاد و فرهنگ و حتّی در صحنهی ارشاد و تبلیغ، آن هم در پوشش قرآن و حدیث! و آنچنان لطمه به اساس قرآن و حدیث میزنند كه هیچ كافر ملحدی نمیتواند آن لطمه را بزند
“ إنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ “ ؛
سرّ این طرد شدن از رحمت، این است كه منافقان از مسیر حقّ منحرف گشتهاند و كج میروند و هیچ كجرویی هم به مقصد نخواهد رسید.
تـرسم نـرسی بـه كعـبه، ای اعرابـی
این ره كه تو میروی، به تركستان است
“ وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها “ ؛
«خداوند برای مردان و زنان منافق و كافران، جهنّم خالد را مقرّر فرموده است.»
جهنّم بر منافقان احاطه دارد!
“ هِی حَسْبُهُمْ “ ؛
«این [آتش جهنّم] كفایت كنندهی آنهاست.»
گاهی جمله ی:” حَسْبُهُمْ” را اینطور معنا میكنند كه هر چه عذاب بخواهند آنجا هست؛ جهنّم برای آنها كافی است و آنجا كمبود عذاب نیست.
ولی احتمال این معنا نیز هست كه:” حَسْبُهُمْ” ؛ یعنی، جهنّم همه چیزشان است. خوراكشان، نوشابه شان، خوابگاهشان، بالای سرشان، زیر پایشان، همه چیزشان آتش است. همان طور كه میگوییم:
“ حَسْبُنَا اللهُ “ ؛
«خدا ما را بس است [و همه چیزمان خداست] .»
“ لَعَنَهُمُ اللهُ “ ؛
تأكید میكند كه:
«خدا آنها را ملعون و مطرود كرد ه [و از درِ خانهی خود رانده] است.»
“ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ “ ؛
«برای آنان عذابی ثابت و پابرجاست [و هیچ ممكن نیست از آغوش عذاب بیرون بروند].»
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منبع :
بیانات حجت الاسلام ضیاء آبادی