سماع وبلاگی؛ «محمد»، واپسین پیغمبر خورشید و باران
به مناسبت 17 ربیع
زمین گهوارهی کابوسهای تلخ انســــان بود | زمان چون کودکی در کوچههای خواب حیران بود |
شبی رۆیای دور آســـــــمان در هیأت مردی | به رغـــــم فتنههای پیش رو در خاک مهمان بود |
جهان با نامش از رنگ و صدا سیراب شد آخر | «محمد» واپسین پیغمبـــر خورشیـد و باران بود |
سیدضیاءالدین شفیعی
عید بود و کودکان جامههای نو بر تن کرده بودند، همه جا صدای خنده شنیده میشد. چشمهای کنجکاو حضرت آفتاب بر کودکی افتاد که لباس کهنهای پوشیده بود و زیر نخلی اندوهبار نشسته بود.
پیامبر تا او را دید، همه چیز را خواند. به سمت او رفت و با لبخند شیرینی گفت: «امروز میخواهم پدر تو باشم» و کودک را در آغوش کشید و نوازشش کرد، تا آنکه موج موج لبخند، کویر لبهای خشکش را درنوردید.
و اما امروز، چه بسیارند دلهایی که در سینهها از همان کودکی یتیم گشتهاند و منتظر دستی که آنها را بنوازد.
اما باید برخاست و نقل فشاند که عید است و مردی از جنس خورشید و باران در راه ...
و من چه گویم از عشق که:
گر کسی وصف او ز من پرسد | بی دل از بینشان چه گوید باز |
عاشقان کشتگان معشــوقند | بــــرنیایــــد از کشتــــگان آواز |
حال شما بگویید، حیف نیست شکرستان وبلاگ شما عاری از یاد حضرت مهربانی باشد؟
آمدهایم که همه شما را گرد خود جمع کنیم و فریاد زنیم:
ای آدمها که نشستهاید خاموش و بی صدا؛ طوفانی در راه است؛ محمد! واپسین پیغمبر خورشید و باران!
دوستان خوب تبلاگ نویس، شما دعوتید به یک سماع [1] وبلاگی به نام «محمد! واپسین پیغمبر خورشید و باران» که بدین قرار است:
- پستی با موضوع یادشده در تبلاگ خود ثبت کنید و در پایان آن، نام سه نفر از دوستان تبلاگی خود را برده و پیوند (لینك) تبلاگ آنان را بیاورید و بدین سماع دعوت شان کنید.
- آنگاه نوبت آن سه دوست شماست که به میدان آیند و ماجرا را بدین منوال پی بگیرند. [2]
- در آخر، پیوند این مطلب را هم برای معرفی این طرح در پست خود اضافه کنید.
برای ورود به صفحه اصلی سامانه تبلاگ، به اینجا مراجعه نمایید.
پی نوشت:
[1] رقص عرفانی.
[2] یادم آمد پیامکهایی که در پایان، ملتمسانه میگویند: لطفاً قطع کننده زنجیره نباشید.
باشگاه کاربران تبیان - برگرفته از تبلاگ: تبلاگ نیوز
مطالب مرتبط:
كارت تبریك میلاد پیامبر اعظم (ص)
کارت تبریک میلاد امام جعفر صادق (ع)