تبیان، دستیار زندگی
ناوراریان دوست دارم یك حرف آسمانی بزنم چند روز مانده به شانزدهمین جشنواره موسیقی فجر در سال 80  ، وساطت یك نفر از اهالی موسیقی، باعث پیوند آهنگسازی ملی و بین المللی با یك گوینده رادیو و تلویزیون می شود؛ تا با ابداعی جدید...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قسمت اول مصاحبه با لوریس چكناوراریان

دوست دارم یك حرف آسمانی بزنم

چند روز مانده به شانزدهمین جشنواره موسیقی فجر در سال 80  ، وساطت یك نفر از اهالی موسیقی، باعث پیوند آهنگسازی ملی و بین المللی با یك گوینده رادیو و تلویزیون می شود؛ تا با ابداعی جدید، اسطوره های ایرانی را با آهنگ های كلاسیك تلفیق كنند.

ژاله صادقیان در اولین دیدارش چند بیتی از شیرین و فرهاد ِ نظامی را برای چكناواریان می خواند و همین سرآغازی برای شكل گیری و اجرای كنسرت شیرین و فرهاد در شانزدهمین جشنواره موسیقی فجر می شود و این اجرا آنقدر مقبول می افتد كه بیست و هفت شب دیگر در خرداد سال بعدش صندلی های تالار وحدت را برای روایت ماجرای رمانتیك خسرو و شیرین پر می كند.

میل رهبر اركستر برای ادامه راه، لیسانسیه روزنامه نگاری را وادار می كند كه داستان های منظوم بسیاری را مرور نماید تا از میان همه آنها لیلی و مجنون را برای سمفونی بعدی برگزیند: « واقعیت این است كه اوزان لیلی و مجنون ، شیرین نیست و ریتم تندی دارد.»

ژاله صادقیان وقتی بنا باشد داستان لیلی و مجنون را خلاصه كند یك سال به طول می انجامد تا به وسواس، 467 بیت آن را برای سمفونی ای برگزیند كه قرار است تا چند روز دیگر تالار وحدت را پر از خاطره كند. صادقیان خاطره جالبی از اجرای سال گذشته دارد:« در یكی از اجراهای خسرو و شیرین پروانه ای به سمتم آمد. از ترس داشتم می مردم. سه بیت را چشم بسته خواندم.» او معمولاً پیش از اجرا تپش  قلب دارد و با وجود كمردرد مزمن مجبور است شب های اجرا بیش از دو ساعت سرپا بایستد. لوریس چكناواریان را به هنگام تمرین بسیار جدی توصیف می كند و معتقد است عصبانیت او نصیب همه می شود. 17 قطعه لیلی و مجنون ، با صدای صادقیان  اجرا خواهد شد و دو قطعه هم موسیقی است و بس.

دكمه ی آسانسور را فشار می دهم تا در طبقه ی هشتم هتل رودكی بایستد. جایی كه لوریس چكناواریان اگر تهران باشد، آن جاست؛ یك اتاق كوچك مشرف به كوچه "مستی". وی كمتر از 4 ساعت دیگر عازم وین است و در این فرصت كوتاه ، حتی اگر مزاحم خوابش شده باشیم تلاش می كند میزبان خوبی باشد.

به عنوان یك موزیسین تعریفتان از موسیقی چیست؟

هر شغلی كه در دنیا وجود دارد الهام الهی است و این الهام از جانب خداوند می آید تا انسان ها به یكدیگر خدمت كنند. از رفتگر گرفته تا عالی ترین مقامات، این ها همه در یك سطح هستند. باید به این مسائل از بالا نگاه كرد. البته از دو حالت می توان موضوع را دید؛ یكی این كه در سطح سایرین بایستیم و تحت تأثیر زندگی ماتریالیستی اگر شغلی ، پول، قدرت و شهرت دارد بگوییم شغل خوبی است و اگر ندارد بگوییم بد است. مهم آن است كه همه به وجود آمده اند تا به انسان ها خدمت كنند. موسیقی نیز به عنوان یك هنر و یك شغل از این امر مستثنی نیست.

شما از چند سالگی به موسیقی گرایش پیدا كردید؟

نمی دانم! فقط می دانم علاقه من به موسیقی از 5 سالگی وجود داشت. هم این طور خود به خود. به نظرم می آید كه یك الهام الهی بود. خاطرم می آید در همان 5 سالگی با وجودی كه هیچ تشویقی از طرف پدر و مادرم نداشتم ، ویولن اسباب بازی درست می كردم و به زعم خودم ساز می زدم. اما  از 7 سالگی معلم ویولن گرفته و كار جدی را در موسیقی آغاز كردم. 14 ساله بودم كه اركستر كلوپ ارامنه را رهبری و در 16 سالگی اركستر سمفونیك تهران را رهبری كردم و قطعاتی از بتهوون، باخ، خاچاطوریان و ... اجرا نمودم.

هر كس در زندگی اش مقاطع مختلفی را پشت سر می گذارد. به عنوان كسی كه توانسته در موسیقی ، جایگاه برجسته ای برای خود فراهم كند و حتی نشان درجه یك هنری ایران را كسب نماید فكر می كنید الان در چه مقعطی از زندگی هستید؟

وقتی جوان بودم فكر می كردم همه چیز می دانم. اما الان در زندگی ام به جایی رسیده ام كه می بینم چیزی نمی دانم .انسان هر چه بیش تر تجربه كند و سنش بالاتر رود ، احساس می كند چیزی های زیادی در جهان هستی وجود دارد كه از آن بی اطلاع و بی بهره است. باید مدام جلو رفت و این هنر انسان است كه به چه شیوه ای برود. البته وقتی از بیرون نگاه می كنیم حركت متعالی شاید خیلی آسان باشد؛ اما وقتی در این وادی قدم می نهی می فهمی كه راه سخت و هدف دور است.

به هر حال شما به عنوان یك موزیسین ، پای در این راه نهاده اید و  به نظر برخی ،  نزدیك به قله پیشرفت هستید؛ با این وجود خود شما به لوریس چكناواریان چه نمره ای می دهید؟

من نمی توانم این كار را بكنم اما اگر واقعا بخواهم نمره ای بدهم آن نمره صفر است. آن انتظاری كه من از زندگی ام دارم فكر می كنم هنوز در مرحله شروعش هستم. هر آنچه تا اینجای زندگی كسب كرده ایم پیش درآمد بوده و مقدمه. سال ها طول می كشد كه انسان آماده شود تا حرف اصلی زندگی اش را بزند. الان 65 سال سن دارم و از این مقدار 60 سال برای آماده كردنم صرف كرده ام تا بالاخره در این دنیا یك حرفی بزنم. حالا چه وقت این حرف را خواهم زد، واقعا نمی دانم. انسان باید تا روزی كه در دنیا است، صبر كند.

این حرف نگفته چیست؟ بالاخره قله شما كجاست؟

یك قطعه، یك اثر، یك اجرای بدون عیب. دوست دارم یك حرف آسمانی بزنم. كاملا به دور از مادیات. وقتی حرفی می خواهد به آسمان برسد باید سفر طلایی زمین و آسمان را طی كند. ببینید؛ زندگی مثل یك جبهه جنگ است؛ انسان ممكن است در برخی جبهه ها موفق شود اما نهایتاً جنگ را ببازد.

انسان باید سعی كند برنده نهایی جنگ باشد. دارم به صورت سمبلیك حرف می زنم. در این جنگ با موانع بسیار روبه رو خواهی شد و تیرهای بسیاری به سویت شلیك می شود و این تویی كه باید جنگ را ببری  مثل بتهوون كه جنگ را برد.

چكناواریان چه طور؟ جنگ را برده است؟

تا روزی كه چشمانت از این دنیا بسته نشده نمی توانی بگویی جنگ را برده ای یا خیر. بعد از مرگت دیگران باید قضاوت كنند.

از آثار موسیقی دانان بزرگ دنیا كدامشان را بیشتر می پسندید؟

به چنین سوالی پاسخ گفتن بسیار سخت است. این مسأله بستگی به روز، موقعیت و حالت روحی انسان دارد. موسیقی ، مثل غذای روح است. یك روز ممكن است شما سمفونی 9 بتهوون را گوش كنی و روز بعدش در همان ساعت، احتیاج داشته باشی به موسیقی ساده ای گوش بدهی.

از میان قطعات خودتان، كدام را انتخاب می كنید؟

من مثل پدری هستم كه فرزندان متعددی دارد . رسم این است كه پدرها همیشه فرزند زشت تر را بیشتر دوست دارند و می خواهند آن را جلو بیاندازند. آهنگسان، شعرا و نقاشان هم همین طورند. آنچه را احساس می كنند كه نمره 20 نگرفته بیشتر مطرح می كنند تا بقیه. اما در نهایت قضاوت كننده ی حقیقی افكار عمومی است . مردم ممكن است یك دهه یك نوع موسیقی و شعر را بپسندند و ده سال دیگر نوع دیگری را. در طول یك قرن یا حداقل نصف قرن بعد از مرگ هنرمند جایگاه او مشخص می شود. بسیاری از آهنگ ها هستند كه در موقع حیات هنرمند معروف می شوند و بعد از مرگ خالقش نیز می میرند؛ باید زمان قضاوت كند.

گرایش شما به آثار رمانتیك از چه روست؟

از كودكی آثار رمانتیك – تراژیكی مثل لیلی و مجنون، خسرو و شیرین و رومئو و ژولیت را خیلی دوست داشتم . اساساً خودم هم انسان رمانتیكی هستم . داستان رمانتیك، موسیقی اش و اجرا كننده اش خود به خود همدیگر را پیدا می كنند.

من اگر در زندگی یك ثانیه عاشق نباشم انگار به پایان رسیده ام.

چقدر وقت ، صرف آماده كردن این كنسرت كرده اید؟

یك سال است كه با خانم صادقیان كار می كنم. ایشان شعرها را انتخاب می كردند و برایم می خواندند و من هم آهنگ ها را انتخاب كرده و تلفیق می كردم.

پس در حقیقت و نـُت جدیدی برای لیلی و مجنون نوشته نشده؟

خیر، نت جدیدی نوشته نشده بلكه گزینش و تنظیم آهنگ های معروف است.

چه چیز توجه شما را به انجام این كار معطوف كرد ؟

دیدم لیلی و مجنون یك داستان بین المللی و بسیار پر معنی است، بنابراین به این فكر افتادم كه آهنگ های شناخته شده و لذت بخش دنیا را انتخاب و تنظیم كنم تا به این شیوه مخاطبان، اشعار آشنا را با آهنگ های آشنا بشنوند. البته این كار به مراتب سخت تر از نوشتن نت جدید است. اخیراً در فیلم های معروف هالیوود هم از شیوه تلفیق برای موسیقی متن استفاده می شود. به هر حال این هم امتحانی است و زمان مشخص خواهد كرد كه برداشت ما درست بوده یا خیر. من معتقدم همیشه باید كارهای جدید را امتحان كرد.