یک درس تازه
علی آقا کلاس سوم ابتدایی است. او یک پسر خیلی باهوش و درس خونه.
او هر شب تکلیف هایش را انجام می دهد و سر ساعت 9 می خوابد.
او صبح ها ساعت 6 بیدار می شود و صبحانه اش را می خورد. مامان علی آقا هر روز مقداری میوه و ساندویچ برایش در کیف می گذارد و مقداری هم پول توجیبی به پسرش می دهد.
اما علی هیچ وقت به خوراکی هایش دست نمی زند و دوباره همه ی آن ها را به خانه برمی گرداند.
مامان علی از این کار پسرش خیلی ناراحت می شود و به پسرش می گوید: عزیزم، خوراکی هایی که من برای تو در کیف می گذارم خیلی سالم تر از هله هوله هایی است که تو در بیرون تهیه می کنی. بهتر نیست که خوراکی های خودت را بخوری و پولی را که داری پس انداز کنی؟
علی گفت: پس انداز؟ یعنی چه کار کنم؟
مامان گفت: تو می توانی مقداری از پولت را جمع کنی و در یک موقعیت بهتر استفاده کنی. مثلاً می توانی چیزی را که دوست داری برای خودت بخری. البته بهتر است قبل از خرید با من یا پدرت مشورت کنی.
علی به پیشنهاد مادرش فکر کرد و گفت: به نظر من این یک پیشنهاد خیلی خوب است.
چند ماه بعد علی تولد یکی از دوستانش بود و می خواست برای بهترین دوستش خودش یک هدیه ی خوب بخرد. پس به سراغ پس اندازش رفت و پول هایش را جمع کرد و از مادرش خواست تا در خرید هدیه به او کمک کند.
مادر علی از این که پسرش آن قدر بزرگ شده و می خواهد با پول خودش برای دوستش هدیه بخرد بسیار خوشحال شد.
نعیمه درویشی
بخش کودک و نوجوان تبیان
مطالب مرتبط:
وقتی هوا خوب نیست، هواشو داشته باش
من چه قدر خوشحالم؟ چه قدر ناراحت؟