تبیان، دستیار زندگی
از خودپسندى و تکیه بر نقاط قوت خویش و علاقه به مبالغه در ستایش (ستایش گویان) شدیداً بپرهیز، زیرا این صفات از مطمئن ترین فرصت هاى شیطان است تا کارهاى نیک نیکوکاران را محو و نابود کند. از منّت بر رعیت به هنگام احسان، شدیداً دورى کن و (همچنین) از افزون شم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

3نقطه ضعف ما و بهره‌برداری شیطان


یک سری از خصوصیات هست که بین بسیاری از انسان ها مشترک است ، که مثلا از چیزی خوشمان می‌آید، و یا بدمان می آید ، مثلا خوش داریم دیگران از ما تعریف و تمجید کنند ،یا خوش نداریم از ما انتقاد کنند، و یا مثلا به شدت بر توانایی هایمان تکیه داریم و گمان می کنیم در هر زمینه ای ما از همه سرتریم و غافلیم که این ها نه تنها خصلت های خوبی نیست بلکه بزرگترین ضعف های ماست ،چرا که فرصت سوء استفاده به دشمن دیرینمان را می دهد که ما را بازیچه خود کند .

امام علی

امام(علیه السلام) در این زمینه سخنی روشنگر دارند ایشان در بخشی از عهدنامه مالک اشتر به چند نکته مهم اشاره کرده می فرماید : «از خودپسندى و تکیه بر نقاط قوت خویش و علاقه به مبالغه در ستایش (ستایش گویان) شدیداً بپرهیز»؛ (وَإِیَّاکَ وَالاِْعْجَابَ بِنَفْسِکَ، وَالثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا، وَحُبَّ الاِْطْرَاءِ).

امام(علیه السلام) انگشت روى سه نقطه ضعف از نقاط ضعف آدمى به خصوص زمامداران گذارده است: اوّل خودپسندى، دوم اعتماد بر نقاط قوت خویش و سوم علاقه به مدح و ثناى ثناگویان.گرفتارى انسان در این گونه موارد از آنجا نشأت مى گیرد که حب ذات و علاقه به خویشتن سبب مى شود نقاط قوت خود را بزرگ ببیند و بر آنها تکیه کند و دوست دارد او را بستایند، بلکه گاه نقاط ضعف خویش را نقطه قوت مى شمرد و ثناى ثناگویان را مى طلبد که این خطرناک ترین حالات انسان است.

لذا در ادامه سخن به بیان دلیل این نهى شدید پرداخته مى فرماید: «زیرا این صفات از مطمئن ترین فرصت هاى شیطان است تا کارهاى نیک نیکوکاران را محو و نابود کند»؛ (فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِینَ).

دلیل آن روشن است، زیرا هنگامى که انسان کارهاى خود را بزرگ بیند و طالب ثناخوانى و مداحى شود، قطعا گرفتار ریاکارى خواهد شد و مى دانیم ریاکارى اعمال انسان را بر باد مى دهد، زیرا خداوند جز عمل خالص را نمى پذیرد.

در روایات اسلامى نیز از این صفات به شدت نهى شده است؛ در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «قَالَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللهُ لِجُنُودِهِ إِذَا اسْتَمْکَنْتُ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِی ثَلاَث لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَیْرُ مَقْبُول مِنْهُ إِذَا اسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ وَنَسِیَ ذَنْبَهُ وَدَخَلَهُ الْعُجْبُ؛ ابلیس به لشکریان خود چنین مى گوید: اگر من در سه چیز بر انسان ها پیروز شوم، کار به اعمال آنها ندارم، زیرا اعمال آنها پذیرفته نیست. (نخست اینکه) عملش را بزرگ بشمرد و (دیگر اینکه) گناهش را فراموش کند و (سوم اینکه) عجب و خودپسندى در او نافذ گردد».(1)

امام(علیه السلام) انگشت روى سه نقطه ضعف از نقاط ضعف آدمى به خصوص زمامداران گذارده است: اوّل خودپسندى، دوم اعتماد بر نقاط قوت خویش و سوم علاقه به مدح و ثناى ثناگویان.گرفتارى انسان در این گونه موارد از آنجا نشأت مى گیرد که حب ذات و علاقه به خویشتن سبب مى شود نقاط قوت خود را بزرگ ببیند و بر آنها تکیه کند و دوست دارد او را بستایند، بلکه گاه نقاط ضعف خویش را نقطه قوت مى شمرد و ثناى ثناگویان را مى طلبد که این خطرناک ترین حالات انسان است

در ذیل این حدیث آمده است که عیسى بن مریم مى گوید: بیماران را مداوا کردم و آنها را به اذن خدا شفا بخشیدم؛ کور مادرزاد و کسى را که گرفتار برص بود به اذن خدا سالم کردم و حتى مردگان را زنده نمودم؛ ولى هرچه در معالجه احمق کوشیدم قادر بر اصلاح او نبودم. عرض کردند: اى روح الله، احمق کیست؟ فرمود: آن کسى که خویشتن و رأى خود را بزرگ مى شمرد و تمام فضیلت را براى خود مى داند و تمام حق را براى خود مى خواهد و خود را مدیون هیچ حقى نمى شمرد. و او احمقى است که درمان پذیر نیست».(2)

در حدیث دیگرى نیز از امام امیرمۆمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «إِنَّ الاِْعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَآفَةُ الاَْلْبَاب؛ خودپسندى ضد درستکارى و آفت عقل انسانى است».(3)

در خطبه فتح مکه مى خوانیم که پیغمبر فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْکُمْ نَخْوَةَ الْجَاهِلِیَّةِ وَتَفَاخُرَهَا بِآبَائِهَا أَلاَ إِنَّکُمْ مِنْ آدَمَ وَآدَمُ مِنْ طِین؛ خداوند (در پرتو اسلام) کبر و خودپسندى جاهلیت و افتخار به پدران را از شما دور ساخت. همه مردم از آدمند (و همه برادر یکدیگر) و آدم از خاک است».(4)

غرور

امام(علیه السلام) در ادامه این سخن از سه صفت نکوهیده به شدت نهى مى کند و مى فرماید: «از منّت بر رعیت به هنگام احسان، شدیداً دورى کن و (همچنین) از افزون شمردن کارهایى که انجام داده اى خوددارى نما و نیز از اینکه به آنها وعده دهى سپس تخلف کنى برحذر باش»؛ (وَإِیَّاکَ وَالْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ، أَوِ التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ، أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ).

آن گاه امام(علیه السلام) به ذکر دلیل براى آنچه بیان کرد پرداخته مى فرماید: «زیرا منّت گذاردن، احسان را باطل مى سازد و بزرگ شمردن نعمت نور حق را مى برد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است؛ خداوند متعال مى فرماید: نزد خدا بسیار خشم آور است که چیزى را بگویید که انجام نمى دهید»؛ (فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الاِْحْسَانَ، وَالتَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ، وَالْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْت عِنْدَ اللهِ وَالنَّاسِ، قَالَ اللهُ تَعَالَى: (کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا ما لاَ تَفْعَلُونَ))(5).

امام(علیه السلام) در این عبارت به سه دلیل براى هر سه دستور که در عبارت بالا فرموده است توسل جسته و یا به تعبیر دیگر پیامدهاى سوء هر یک از آن رذائل اخلاقى را بیان مى کند.

منّت گذاردن یعنى خدمت خود را بزرگ شمردن و به رخ طرف کشیدن سبب مى شود که احسان هم در پیشگاه پرودگار و هم در نزد مردم، ناچیز یا نابود گردد.

تخلّف از وعده ها افزون بر اینکه موجب خشم و غضب مردم مى شود در پیشگاه خداوند نیز همین اثر را دارد، بنابراین حاکمان و زمامداران بلکه تمام مدیران و فرماندهان باید از این سه کار بپرهیزند که محبوبیت آنها را سخت متزلزل مى سازد و موقعیت آنها را در میان مردم به خطر مى افکند.

امام(علیه السلام) در ادامه این سخن از سه صفت نکوهیده به شدت نهى مى کند و مى فرماید: از منّت بر رعیت به هنگام احسان، شدیداً دورى کن و (همچنین) از افزون شمردن کارهایى که انجام داده اى خوددارى نما و نیز از اینکه به آنها وعده دهى سپس تخلف کنى برحذر باش

در حدیث نیز آمده است: «مَنْ کَثُرَ کَذِبُهُ ذَهَبَ بَهَاۆُهُ؛ کسى که زیاد دروغ بگوید نورانیّت و زیبایى او از بین مى‌رود».(6)

سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن از افراط و تفریط در کارها شدیداً برحذر مى دارد و روى دو موضوع مخصوصاً انگشت مى گذارد، نخست مى فرماید: «از عجله در کارهایى که وقتش نرسیده است جداً بپرهیز و از کوتاهى در آن کارها که امکانات عمل آن فراهم شده خوددارى کن»؛ (وَإِیَّاکَ وَالْعَجَلَةَ بِالاُْمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا(7)، أَوِ التَّسَقُّطَ فِیهَا عِنْدَ إِمْکَانِهَا).

مى دانیم هر کارى وقتى دارد و هر برنامه اى شرایطى. آن گاه که وقت و شرایط فراهم نباشد شتاب کردن سبب ناکامى است و نیز با فراهم آمدن شرایط باید به سرعت کار را انجام داد، چرا که در صورت کوتاهى کردن فرصت از دست مى رود و سبب پشیمانى است. عجله در سوى افراط قرار گرفته و سستى در کار به هنگام فرا رسیدن وقت عمل در مسیر تفریط است.

در مورد موضوع دوم مى فرماید: «از لجاجت در امورى که مبهم و مجهول است بپرهیز و (نیز) از سستى در انجام آن به هنگامى که روشن شود برحذر باش»؛ (أَوِ اللَّجَاجَةَ فِیهَا إِذَا تَنَکَّرَتْ، أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ).

در پایان دستورى کلى که شامل همه اینها و غیر اینهاست و در مدیریت بسیار کارساز است بیان کرده مى فرماید: « (آرى) هر امرى را در جاى خویش و هر کارى را به موقع خود انجام ده»؛ (فَضَعْ کُلَّ أَمْر مَوْضِعَهُ، وَأَوْقِعْ کُلَّ أَمْر مَوْقِعَهُ).

این همان چیزى است که در تعریف عدالت بیان مى شود و به گفته خود امام(علیه السلام)در نهج البلاغه: «الْعَدْلُ یَضَعُ الاُْمُورَ مَوَاضِعَهَا؛ عدالت، هر چیزى را در جایگاه خودش قرار مى دهد».(8)

علماى اخلاق نیز تمام صفات رذیله را خروج از حد اعتدال و از مصادیق افراط یا تفریط شمرده اند که با آنچه امام در کلمات پیشین فرموده کاملا مطابقت دارد.

پی نوشت ها :

1. بحارالانوار، ج 69، ص 315، ح 15.

2. بحارالانوار، ج 69، ص 320، ح 35.

3. نهج البلاغه، نامه 31 .

4. منهاج البراعة، ج 20، ص 315 و کافى، ج 8، ص 246، ح 342.

5. صف، آیه 3.

6. کافى، ج 2، ص 341، ح 13.

7. «أوان» به معناى زمان و موقع است.

8. نهج البلاغه، کلمات قصار، 437.

فرآوری : محمدی    

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع :کتاب پیام امیر المۆمنین ج 11،آیت الله مکارم شیرازی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.