غنی سازی از نوع زن و شوهری
فاکتورهایی که ارتباط زوجین را تحت تاثیر قرار می دهند
دنیای کوچک اما پر اهمیتی که زوجین تشکیل می دهند و نحوه ارتباطات آنها با هم، بسته به هر نسلی دارای شکلی متفاوت است. تغییرات اجتماعی چند دهه اخیر باعث شده که برخی تصور کنند مجبور به تغییر در طرز تفکر درباره ارزشها و توقعات هستند.
به طور کلی امروزه وقتی زوجین وارد زندگی زناشویی جدید می شوند انتظار یافتن هیجان بیشتر، ارضا تمایلات جنسی به نحوه موثر تر، تساوی بیشتر بین زن و مرد و تحمل بیشتر تفاوتها از جانب شریک زندگی شان را دارند.
دنیای کوچک اما پر اهمیتی که زوجین تشکیل می دهند و نحوه ارتباطات آنها با هم، بسته به هر نسلی دارای شکلی متفاوت است.
اما افزایش آمار طلاق تصویری از ارتباطات را منعکس می کند که برآورنده این انتظارات نیستند.
یعنی نشان می دهد علی رغم اینکه نسل جوان امروزی، از زندگی، از ارتباط با همسر و کلا از زندگی زناشویی سهمی بیشتر را طلبیده و پرتوقع تر هستند اما از طرف دیگر در عمل تلاش و انرژی کمتری برای ایجاد یک کانون خانوادگی گرم می کنند.
این تصور غلط در اکثر زوجین جوان وجود دارد که :
" باید همه چیز متناسب و هماهنگ باشد و مطابق با میل ما پیش رود"
بدون اینکه تلاشی در جهت ایجاد این هماهنگی ها صورت گیرد.
براستی به چه دلیل این اتفاق افتاده است؟ وقتی اطلاعات افراد افزایش یافته و با دیدی باز تر با مسایل مواجه می شوند چرا باید تا این حد ازدواجها با شکست مواجه شود؟
در کنار تغییرات مثبتی که در جامعه اتفاق افتاده تعداد زیادی از تغییرات گیج و سردرگم کننده نیز اتفاق افتاده و بسیاری از آنها به قدری سریع رخ داده است که برخی از مردم شوکه شده اند و از کنار آمدن با آنها دچار مشکل شده اند.
تغییر در درآمد شغلی زندگی مردم و افزایش تورم در جوامع مختلف و از طرف دیگر افزایش تجملات و امکانات مدرن زندگی امروزی، در هر مرحله از زندگی که باشند را تحت تاثیر قرار می دهند. خیلی از افراد جوان در ابتدای زندگی نمی توانند موقعیت شغلی مناسب و با درآمد مکفی بیابند و در برخی از جوانان نیز حتی اگر درآمد ماهیانه مقبول و مکفی باشد پاسخ گوی نیازهای و مطالبات زیاد انها از زندگی نیست و لذا در مدیریت مالی خود عاجز می شوند و درست در زمانی که بعد از تشکیل زندگی مشترک باید مستقلانه رفتار کنند باز هم کم و بیش وابسته به والدین خود هستند و در همین زمان است ممکن است والدین هم درگیر با مسایل مالی و شخصی خود و یا تغییر و تحولات زندگی خودشان باشند.
برای بسیاری از خانواده ها، نیاز به دو درآمد به مفهوم این است که هر یک از زوجین بار مضاعفی را حمل می کنند، مثلا از یک سو زن و مرد به این نتیجه می رسند که اشتغال زن در بیرون از منزل برای کمک به هزینه های زندگی و یا حفظ استقلال زن، الزامی است اما از طرف دیگر زن از لحاظ انجام مسئولیتهای داخلی خانه توسط همسرش تنها گذاشته می شود و یا به خاطر عدم مدیریت و عدم هماهنگی درست زن و مرد، فرزند یا فرزندان خانواده از اشتغال مادر و پر مشغله بودن پدر آسیب می بینند و یا حتی فراتر از آن اشتغال پر دغدغه زن و مرد باعث ایجاد گسلهای عاطفی عمیق میان آن دو می گردد و در نهایت نوعی جو عدم پایدار و فاقد امنیت در جای جای کانون خانواده حس می شود که برای زوجین تشخیص اینکه چطور خودشان یا خانواده شان را حفاظت کنند دشوار می سازد.
در ضمن رسانه ها هم به طور تلویحی و حتی در آگهی های تبلیغاتی و ..به طور فعال مشوق مصرف گرایی، تاکید افراطی بر خروج زن از نقشهای اصیل و موثر خود(غافل از اینکه تغییر نقش جنسیت باعث تعارض، گیجی و احساس پوچی هم می شود)، فرزند سالاری و .. است و به طور موکد اصرار دارد که خانواده ها و ازدواجهایی که بر این اساس باشند روابطی شاد و عاری از تنش و تعارض را تجربه می کنند. این تبلیغات می توانند فشارهای بسیار سنگینی برای خانواده هایی که نتوانسته اند به توقعات شان برسند تحمیل کند. در تمام این لحظات و اوقات استرس های اقتصادی و ارتباطی، باعث استرس های عاطفی می گردد که هزینه و خسارت ان بر روابط افراد خانواده تحمیل می شود.
خیلی از افراد جوان در ابتدای زندگی نمی توانند موقعیت شغلی مناسب و با درآمد مکفی بیابند و در برخی از جوانان نیز حتی اگر درآمد ماهیانه مقبول و مکفی باشد پاسخ گوی نیازهای و مطالبات زیاد انها از زندگی نیست.
همانطور که در بالا گفته شد اغلب هر دوی زن و مرد مجبور به کار کردن در بیرون از خانه علاوه بر تعهد خانه داری و مسئولیتهای پدری و مادری هستند. که این تغییرات در واقع یک جابجایی و انتقال از نقش سنتی است و می تواند استرس را به روابط بیفزاید؛ به ویژه اگر تمایل یا توانایی زوجین برای پذیرش و سازگاری با نقش جدید شان یکسان نباشد. مثلا امکان دارد یک مرد تمایل به حضور پررنگ همسر خود در منزل و در کنار فرزندان داشته باشد در حالی که زن اصرار بر اشتغال داشته باشد و یا بر عکس زنانی که ماندن در خانه و تقویت بنیان خانواده را مورد نظر داشته باشند اما شرایط اقتصادی خانواده، نوع نگاه همسر به زن آرمانی و یا حتی فشار محیط اطراف و خانواده های دو طرف باعث شود که علی رغم میل باطنی خود برای اشتغال بیرون از منزل و هم پای همسر، تسلیم شود. لذا اینجاست که گاهی اوقات نقشهای جنسیتی که هنگام جوانی یاد می گیریم کاملا با آنچه که در روابط زن وشوهری مان از ما توقع می رود متفاوت است.
این تبلیغات می توانند فشارهای بسیار سنگینی برای خانواده هایی که نتوانسته اند به توقعات شان برسند تحمیل کند.
پس هر زوجی باید بر روی چگونگی تنظیم و تطبیق خود با تفاوتها کار کند، چون خودمان روابط مان را ایجاد می کنیم . می توانیم در آن تغییر ایجاد کنیم. اگر یاد بگیریم مساوات را رعایت کنیم، نه تنها کامیابی خود را بیشتر می کنیم بلکه رابطه زناشویی خود را اثر بخش خواهیم کرد.
البته این روزها تعابیر غلطی از مساوات در زندگی زناشویی می شود زیرا مساوات را همان تقسیم کار تلقی می کنند اما مساوات در زندگی زناشویی به معنای 50-50 کار کردن نیست. زن و شوهر در زندگی زناشویی مساوی، حق دارند شخصیت خود را پرورش دهند و در رسیدگی به خود، یکدیگر و بچه ها به یک اندازه مسئول باشند. زن و شوهر هر دو موظفند برای موفقیت و حفظ رابطه خود تلاش کنند. در زندگی زناشویی مساوی، خواسته ها، مهارتها، علایق و بی میلی های طرفین تعیین می کند که چه کسی مسئول چه کاری است.
تصمیمات مهم نیز به طور مشترک گرفته می شود یا پس از اتفاق نظر طرفین، تصمیم گیری های مهم با در نظر گرفتن توانایی ها و علایق، به یکی از طرفین محول می شود.
مریم عطاریان
بخش خانواده ایرانی تبیان
مطالب مرتبط:
وقتی شوهرم به زن ها نگاه می کند!
اینجا بهترین جای دنیاست؛ کنار هم
آموزش مهارتی که والدین فراموش کردند!