تبیان، دستیار زندگی
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) درباره شخصى که در نمازش با ریش خود بازى مى‌‌‏کرد، فرمود: اگر دلش داراى خشوع مى‌‌بود، جوارحش نیز خاشع مى‏‌‌شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرخش چانه به دستور عقل


رسول خدا(صلی یالله علیه وآله) درباره شخصى که در نمازش با ریش خود بازى مى‌‌‏کرد، فرمود: اگر دلش داراى خشوع مى‌‌بود، جوارحش نیز خاشع مى‏‌‌شد.


عقل

نماز یکی از مهمترین و اساسی‌ترین دستورالعمل انسان‌سازی و سیر و سلوک معنوی است به طوری که برخی از بزرگان فرموده‌اند اگر نمازِ انسان اصلاح شود، همه امور انسان اصلاح می‌شود.

این نماز علاوه بر احکام فقهی و ظاهری، آداب و اسراری دارد که آشنایی با آنها انسان را بیشتر با حقیقت نماز پیوند داده و قلبش را بهتر به سوی نماز سوق می‌دهد.

در این مقاله برآنیم که نکاتی را در باب اینکه چگونه بتوانیم از عبادات مخصوصا نماز بهره ی بیشتری ببریم را بیان می کنیم.

شایان ذکر است که این نکات، اختصاص به نماز ندارد، در همه عبادتها هر چه بیشتر رعایت شود قطعاً آثار برتر و بهتری خواهد داشت.

ضمنا مراعات این نکات، مراتب دارد و هر کس باید از مرحله‌ای آغاز کند و هر چه جلوتر می‌‌رود و پیشرفت می‌کند مراتب این حالات هم بهتر و دقیقتر می‌شود. پس گمان نشود که اینها تنها مختص انسانهای برجسته و کامل است. همه باید سعی کنیم در حد خود، اینها را مراعات کنیم تا مراحل بالاترشان روزی ما بشود.

نکات آغازین در بحث اسرار نماز

نکته اول؛ نمازگزار توجه داشته باشد که از خود چیزی ندارد

اولین نکته؛ توجه به عزّ ربوبی و ذلّ عبودیت بود. یعنی از جمله مسائل بسیار مهم در بحث نماز، رعایت این نکته است که انسان احساس بکند در مقابل آن ذاتی که قرار گرفته، در مقابل آن معبودی که قرار گرفته، در مقابل هستی و کمال مطلق که قرار گرفته، هیچ است. کوچکترین استقلالی ندارد. از خود چیزی ندارد. آن ذلت عبودیت خود را احساس کند.

نمی‌شود با گرفتار بودن در بند نفس و انانیت، توقع این را داشته باشیم که به معراج برسیم. سرّ معراج سالکان، عبودیت است.

نکته دوم؛ خشوع

از جمله اموری که رعایتش برای بالا رفتن کیفیت عبادت، لازم است خشوع است. خشوع عبارت از خضوع و فروتنی همراه با حب یا خوف است. فرق میان خشوع و خضوع با اینکه معناى تذلل و انکسار در هر دو هست این است که خضوع مختص به جوارح و اعضاى بدنى آدمى است، ولى خشوع، مختص به قلب است.

قرآن کریم می‌فرماید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ ؛ و از صبر و نماز یارى بگیرید و البتّه آن جز بر خاشعان بسى گران است.» (بقره / 45)

آن طمأنینه‌ای که در رساله‌ها نوشته‌‌اند یعنی اینکه بدن آرام باشد، حرکتی در ظاهر بدن نباشد. در اذکاری که باید در حال سکون بگوید، بدن ساکن باشد. این طمأنینه‌‌ای است که در فقه گفته می‌شود. طمأنینه‌‌‌ای که در اینجا مراد است یعنی این که دل، آرام باشد. در فرصت آرام بودن دل، باید مطالب و معارف به قلب تزریق شود

توضیح خشوع

گفتیم خشوع عبارت از خضوع و فروتنی همراه با حب یا خوف است. ببینید قلوب سالکان متفاوت است.

قرآن کریم می فرماید این خشوع باید در نمازگزار باشد. اگر خشوع در نماز بود این نماز صحیح و درست است. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُۆْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُونَ؛ مۆمنان رستگار شدند، آنها که در نمازشان خشوع دارند» (مومنون/1 و 2)

خشوع در کلام علامه طباطبایی (ره)

حضرت علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌‌فرماید: «خشوع» به معناى تاثیر خاصى است که به افراد مقهور دست مى‏‌دهد، افرادى که در برابر سلطانى قاهر قرار گرفته‌‌‏اند، به طورى که تمام توجه آنها معطوف او گشته و از امور دیگر قطع مى‌‏شود و ظاهرا این حالت حالتى است درونى که با نوعى عنایت، به اعضاء و جوارح نیز نسبت داده مى‌‏شود.

رسول خدا (صلی الله علیه وآله) درباره شخصى که در نمازش با ریش خود بازى مى‌‏کرد فرمود: اگر دلش داراى خشوع مى‌بود جوارحش نیز خاشع مى‏‌شد. 

خشوع به این معنا جامع همه آن معانیى است که در تفسیر این کلمه و این آیه گفته شده چون در معناى آن گفته‌‏اند: خشوع به معناى ترس، و بى حرکت شدن اعضا از ترس است و یا گفته‏اند: چشم فرو بستن و خفض جناح و تواضع است. و یا گفته‏اند: سر به زیر انداختن است. یا گفته‏اند: خشوع آن است که به این سو و آن سو ننگرى، و یا آن است که مقام طرف را بزرگ بدارى و همه اهتمام خود را در بزرگداشت او جمع و جور کنى. یا گفته‏اند: خشوع عبارت از تذلل است.

عبادت

راه به دست آوردن خشوع چیست؟

این خشوع باید بیاید و راه به دست آوردنش این است که باید ابتدا انسان در مراحل علمی، آگاهی‌هایی نسبت به جمال حق و نسبت به جلال حق پیدا بکند. در حوزه ذهنی و در حوزه علمی بداند که خدا کیست، صفات جمالی و جلالی او کدام است. سپس این دانسته‌های ذهنی و مفهومی را در حوزه قلب وارد کند تا تبدیل به ایمان شود.

انسان وقتی دانسته‌های ذهنی و مفهومی را در حوزه قلب وارد کرد و تبدیل به ایمان شد، آن گاه می‌‌توانند مۆثر باشند و گرنه صرف این که در حوزه ذهن از جمال و جلال حق، اطلاعات و آگاهی‌‌های خوبی هم داشته باشد کافی نخواهد بود بلکه باید با تکرار و تمرین، دریافت‌‌های ذهنی را در حوزه قلب وارد کند تا تبدیل به ایمان شود.

نکته سوم؛ طمأنینه

نکته سوم، طمأنینه است، طمأنینه‌ای که در این بحث گفته می‌شود غیر از طمأنینه‌ای است که فقهای بزرگ در رساله‌هایشان نوشته‌اند.

آن طمأنینه‌ای که در رساله‌ها نوشته‌‌اند یعنی اینکه بدن آرام باشد، حرکتی در ظاهر بدن نباشد. در اذکاری که باید در حال سکون بگوید، بدن ساکن باشد. این طمأنینه‌‌ای است که در فقه گفته می‌شود.

طمأنینه‌‌‌ای که در اینجا مراد است یعنی این که دل، آرام باشد. در فرصت آرام بودن دل، باید مطالب و معارف به قلب تزریق شود.

اگر دل آرام نباشد، در آن وقتی که اضطراب دارد، در آن وقتی که تشویش خاطر هست، عبادت نمی‌تواند مۆثر باشد. عبادت مۆثر وقتی است که دل آرام  و مطمئن باشد. اضطراب به شدت جلوی ارتباط دل با معشوقش را می‌گیرد.

بازگشت به رب، خطاب به صاحبان نفس مطمئنه است. «یَأَیَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّة ؛ تو اى روح آرام ‏یافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است.» (فجر/ 27 و 28)

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «فَاجْعَلْ قَلْبَکَ قِبْلَةً وَ لِسَانَکَ لَا تُحَرِّکْهُ إِلَّا بِإِشَارَةِ الْقَلْبِ وَ مُوَافَقَةِ الْعَقْلِ وَ رِضَى الْإِیمَان» دلت را قبله زبانت قرار بده، زبانت را تکان نده مگر به اشاره قلب. زبان باید به همراه معیارهای ایمانی و امضای ایمان بچرخد. زبان باید با همراهی عقل کار بکند. به تعبیر شیخنا الاستاد علامه حسن زاده آملی(حفظه الله) چانه انسان را عقل باید بچرخاند

تا انسان گرفتار اضطراب است، تا در درون، گرفتار ناامنی و ناراحتی است نمی‌تواند مخاطب به خطاب «ارجعی الی ربک» قرار بگیرد.

آن کسی می‌‌تواند به حق مرتبط شود، آن کسی می‌‌تواند به حق متصل شود، آن دلی می‌‌‌تواند با حق رابطه برقرار کند که این اضطراب‌ها در درونش، آرام بگیرد.

مادامی که گرفتار این اضطراب‌‌های درونی هستیم، مادامی که خیال در خیال‌پردازی‌ها و پراکندگی‌‌ها و امثال اینها بدون مدیریت عقل، فعال است، قوای غضب و شهوت و دیگر قوا بی‌معیار و بی‌محور و بی‌مدار دارند عمل می‌کنند، این چنین دلی که توحد ندارد، تمرکز ندارد، آرامش ندارد. این که نمی‌تواند به حق مرتبط شود.

اول باید اینها را آرام کرد، سپس وقتی که مملکت وجود از درون آرام گرفت، می‌تواند ارتباط برقرار بکند و سیر معراجی داشته باشد.

حالا این آرامش‌ها چگونه حاصل می‌شود را در بحث‌های عرفان نظری و عملی باید به طور جدی پی گیری کرد و یا از استاد راه رفته و عامل، کمک خواست و عمل کرد اما آنچه که فعلاً در حد یک تذکر عرض می‌کنیم این است که این طمأنینه باید در نماز حتماً رعایت بشود. (هر کس در حد خود سعی کند مراعات کند و تلاش کند به مراحل بالاتر برسد)

بعد از این که آرامش پیدا شد آنگاه انسان باید قلب را قبله قرار دهد.

بنابر نقلی، امام صادق علیه‌السلام فرمود: «فَاجْعَلْ قَلْبَکَ قِبْلَةً وَ لِسَانَکَ لَا تُحَرِّکْهُ إِلَّا بِإِشَارَةِ الْقَلْبِ وَ مُوَافَقَةِ الْعَقْلِ وَ رِضَى الْإِیمَان» دلت را قبله زبانت قرار بده، زبانت را تکان نده مگر به اشاره قلب. زبان باید به همراه معیارهای ایمانی و امضای ایمان بچرخد. زبان باید با همراهی عقل کار بکند. به تعبیر شیخنا الاستاد علامه حسن زاده آملی(حفظه الله) چانه انسان را عقل باید بچرخاند.

یعنی اگر این چانه، خواست تکان بخورد، خواست حرف بزند، باید در سایه عقل، حرکت کند. آن کسی که عقل را حاکم بر زبانش قرار نمی‌‌دهد و هر چه که می‌خواهد می‌‌گوید مسئول گفتارهایش است و گفته‌‌هایش متناسب با شئون انسانی نخواهد بود.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع :

بیانات استاد محمدمهدی مهندسی (ره)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.