تبیان، دستیار زندگی
مورخان هنر مدرسه آتن را یکی از اسناد برجسته ی عصر طلایی رنسانس قلمداد می کنند. در مقاله گذشته به تحلیل وازاری از این نقاشی پرداخته شد. در این مقاله به نکات جالبتری از شخیتها و افراد حاضر در صحن
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تحلیل تصویری مدرسه آتن


مورخان هنر مدرسه آتن را یکی از اسناد برجسته ی عصر طلایی رنسانس قلمداد می کنند. در مقاله گذشته به تحلیل وازاری از این نقاشی پرداخته شد. در این مقاله به نکات جالبتری از شخصیتها و افراد حاضر در صحنه خواهیم پرداخت.

فرسکوی مدرسه آتن گروهی از فیلسوفان نامدار یونان باستان را نشان می دهد که به دور افلاطون و ارسطو ، (برجسته ترین فلاسفه یونان) گرد آمده اند، هر کدام حالت ویژه خود را دارند و به فعالیت خود سرگرمند.

دو لفظ "برجسته" و " طلایی" فی نفسه تشخص و اقتدار را القا می کنند.  هنرجویان این مدرسه گرد هم حلقه زده اند و با هم سخن می گویند، ایما و اشاره می کنند، مشغول اندیشیدن اند ، غرق در بحر تفکرند، و حالتی به خود گرفته اند که ذهن بیننده را به خود جلب و مشغول می کند.

مفهوم مدرسه ی آتن ، روح شام آخر لئوناردو داوینچی را القا می کند. رافائل  ارتباط میان افراد و گروه ها را برجسته می کند و با نظمی صوری میان آنها پیوند برقرار می سازد.

این اثر چندان رنگ و روی روایت ندارد بلکه نمایش انواع مطلوب، شخصیتهای تاریخی و هم روزگار با صاحب اثر و تشخص بخشی به اندیشه است. اما پیش از ورود به بحث عنصر انسانی، داستان یا پیام تابلو، اثر را از "بُعد تاریخی هنر" و به صورت انتزاعی می نگریم.

علاوه بر پیکره های انسانی موجود در نقاشی، که گردهمایی مردان دانشمند یونان گذشته است، دو تندیس در ساختنمان مدرسه خودنمایی می کند: "آپولون" ، پشتیبان هنرها که در چپ تصویر قرار گرفته و یک چنگ در دست دارد، و "آتنا"، در لباس "مینروا" ایزد بانوی فرزانگی که در ستون سمت راست قرار گرفته است

فرسکویی که پیش روی ماست از طریق برخی تمهیدات تصنعی به تجربه ی بصری ما نظم و سامان می بخشد. اثر، حول محور دو پیکره می چرخد؛ تصویر در ابعاد بزرگ و به شکل نورگیر قوسی (یا پنجره مانند) است؛ معماری کلاسیک(در کنار همه ی ارزشهایی که القا می کند، بر فضای کار ، که پرسپکتیو است)، حاکم است. پیکره ها یکسان پراکنده شده اند؛ و نور جایگاه هر پیکره را مشخص می کند

.تمامیت اثر، مطلوب و جهان شمول است، زیرا به لحاظ زمانی عصر طلایی آتن را تا روزگار رافائل و به لحاظ مکانی، آتن را تا روم در بر دارد. معماری آن شبیه نقشه های "دوناتلو برامانته" برای بازسازی باسیلیکای "سان پیترو" است. رافائل جهانی می آفریند که قائم به خود، منطقی و قابل فهم است.

علاوه بر پیکره های انسانی موجود در نقاشی، که گردهمایی مردان دانشمند یونان گذشته است، دو تندیس در ساختمان مدرسه خودنمایی می کند: "آپولون" ، پشتیبان هنرها که در چپ تصویر قرار گرفته و یک چنگ در دست دارد، و "آتنا"، در لباس "مینروا" ایزد بانوی فرزانگی که در ستون سمت راست قرار گرفته است.

از نگاه رافائل و هم روزگارانش ، غایت هنر، ایجاد لذت و تعلیم است، یعنی بهره گیری از ظرافت و زیبایی فن سخنوری در تربیت مخاطب و ایجاد حس پالایش و نو شدن یعنی همان کاتارسیس.

نقاشی او از هر جریان فلسفی که متاثر بوده، خواه از افلاطون در سمت چپ تصویر ، خواه از ارسطو در سمت راست تصویر ، لاجرم باید مخاطب را از کمال آفرینی اش ارضا کند.

از زمان "وازاری" هنرمندان کوشیده اند هویت پیکره های حاضر در این تصویر شگفت انگیز را تعیین کنند. رافائل از تمهیدی هوشمندانه برای شناساندن هر پیکره استفاده کرده است: هر فیلسوفی در نوع لباس پوشیدن، وسیله ای که به همراه دارد و حالت کلی خود، نمایانگر دیدگاه و جهان بینی آن فیلسوف به زندگی است.

در کانون صفحه "افلاطون" کتاب کیهانی و عمده ی خود "تیمائوس" را در دست دارد که پایه ی بنیادین نئوافلاطون گرایی است و بعدها راه را برای مسیحیت باز کرد. افلاطون با انگشت به سمت آسمان اشاره می کند که نمایانگر دیدگاه او به وجود دنیای "مُثُل"  و نگرش ایده آلیستی است.

تحلیل تصویری مدرسه آتن

در سمت چپ وی "ارسطو" در هیاتی جوان تر، کتاب "اخلاق" را در دست دارد که همانند علمش ، مبتنی بر دانستنی های جهان مادی است.(تصویر1) این کتاب توضیح می دهد که چرا ارسطو نسبت به زمین پاسخی برای آسمان ندارد. به همین دلیل ارسطو دست خود را موازی با زمین گرفته ؛ گویی میان این دو قطب بزرگ فلسفی ، بحثی پیرامون شرح شگفتی های عالم از طریق عالم ایده و یا دیدگاه تجربی در جریان است.

بدین سان، بیننده ی فرهیخته، به سبب علاقه ای که به " ایستوریا"(1) دارد، در سمت چپ افلاطون، که بسیار شبیه لئوناردو داوینچی تجسم شده، استادش سقراط را بازمی شناسد که سرگرم توضیح قیاس صوری است و با دست به گروهی از جوانان که در حال بحث هستند اشاره می کند.

مردی که با ساز و برگ تمام خود دیده می شود و به سخنان سقراط گوش سپرده است " آلکیبیادس" است.

"اپیکور" هم مشغول مطالعه ی کتابی است که تقریبا عمود بر پایه ستون قرار دارد. نوجوان سمت چپ اپیکور " فدریکو گُندزاگا" ی جوان، یعنی همان دوک مانتوا است که مشوق و حامی رافائل بوده است. درست در جانب راست گندزاگا، فیثاغورث نشسته که در کار تالیف کتابی در باب نظریه ی تناسب است؛ کسانی که پشت سر و کنار فیثاغورث هستند یکی "ابن رشد" دستار به سر در حالت ایستاده است و دیگری "امپدوکلس".

مردی که متفکرانه نشسته و بر روی مصطبه ای مرمرین چیزی می نویسد "میکلانژ" در کسوت " هراکلیتوس" است. جالب آنکه پیکره میکلانژ در هیات هراکلیتوس، بعدا به تصویر اضافه شده؛ رافائل هوشمندانه، میان شخصیت واقعی میکلانژ و خلق و خوی خاص وی، با هراکلیتوس که به "فیلسوف غمگین" مشهور است، ارتباطی ظریف برقرار کرده است.

جماعتی هم که در سمت راست ترکیب بندی نقاشی و در پیش زمینه حضور دارند اینها هستند:

اقلیدس که دارد بر سطح لوحی گلی طرحی میزند، و به شکل و شمایل برامانته شبه است، "بطلمیوس" که با گوی بلورین جهان نما در دست و زرتشت با گوی بلورین مینونما پیرامون مسئله ای به گفتگو مشغولند.

تحلیل تصویری مدرسه آتن

آنان که به ما چشم دوخته اند ، رافائل (در طرف راست) و " فرانچسکو ماریا دلا رُور"(٢) (در سمت چپ) نامزد محبوب و دانشمند رافائل  هستند که دقیقا در خط طلایی مستطیل شاخص و هم عرض هم قرار گرفته اند. در تصویر شماره3 می توانید تابلو را با نام فیلسوفان آن ببینید. برای بزرگ تر دیدن تصویر بر روی آن کلیک کنید.

تحلیل تصویری مدرسه آتن

به سبب وجه جهان شمول این نقاشی است که عنصر انسانی یا روایی از هر حیث برازنده ی چنین طرحی شده است. مجموع این "رمزگان" ، اگر رمزگشایی گردد، ایده ی "فضیلت" (٣) را به دست خواهد داد: یعنی همان کیفیات و خصوصیات منزلت، شایستگی ، عظمت و شکوهمندی که در رنسانس آن مایه مورد توجه بوده است. آلبرتی نیز به رغم وجود آینده ی بی ثبات و نامعلوم که از معانی ضمنی و مهم "فضیلت" به شمار می رود بر خصوصیاتی همچون استحکام و ثبات ، انگشت تاکید گذاشته است.

برخی پژوهشگران باور دارند که رافائل این گروه فیلسوفان را گرد هم می آورد تا دو مکتب را نشان بدهد: آرمان گرایی (ایده آلیست ها) و تجربه گرایی (امپرسیونیست ها). تلاش وی در استفاده هوشمندانه از رنگهای آسمانی و زمینی به خوبی این موضوع را تجسم می بخشد و نشانگر تلاشی است که وی برای آشتی دادن دیدگاه های افلاطونی و ارسطویی با یکدیگر دارد:

- مجسمه آپولن (خدای هنر) در سمت افلاطون تجسم شده به طوریکه با توجه به کتاب جمهوری، افلاطون مخالف هنر است. در سمت راست تصویر، مجسمه آتنا (الهه خرد) قرار گرفته؛ خرد مهمترین و محوری ترین اصل در اندیشه افلاطونی و مربوط به عالم معقولات (مُثُل) است.

- دو کتاب در دست این دو فیلسوف نیز بی حکمت نیست:کتاب اخلاق نیکوماخوس ارسطو ، به دلیل اشاره به علم اخلاق و فلسفه عملی، افلاطونی ترین کتاب ارسطو است و بیشترین نزدیکی را با اندیشه های افلاطون دارد. در دست افلاطون ، همانطور که اشاره شد، کتاب تیمائوس قرار دارد که شاید بتوان آن را ارسطویی ترین کتاب افلاطون دانست. افلاطون در این کتاب، با مطرح کردن خدایی با نام "دمیورگ" (دُمیوژ) تلاش می کند خلق جهان را بر پایه علم هندسه تبیین سازد؛ دمیورگ خدایی است که جهان را با کمک دو مثلث خلق می کند.

- رنگ لباس دو فیلسوف هوشمندانه انتخاب شده: افلاطون در لباس آبی، که نشانگر دیدگاه های آسمانی اوست تجسم گشته؛ رافائل تلاش کرده با پیچیدن او در ردایی قرمز (نشانگر عالم محسوس) وی را با اندیشه های این جهانی آشتی دهد؛ از سویی دیگر، ارسطو به دلیل داشتن تفکر برهانی و فلسفه مشائی، در لباس اُخرایی رنگ تجسم شده که باز رافائل او را در ردایی آبی رنگ (نشانگر تفکر الوهی ) پیچیده است و بدین ترتیب میان این دو اندیشه، الفت برقرار ساخته است.

- می دانیم که افلاطون قائل به ثبات عالم است و عالم مُثُل را از هر نوع تغییر مبرا می داند؛ از سوی دیگر ارسطو با اندیشه های تجربه گرا و برهانی خود، و رد عالم مثل، عالم را همواره در تغییر و سیلان تبیین می کند. یکبار دیگر رافائل برای برقرار ساختن آشتی میان این دو اندیشه از نمادگرایی خاص خود استفاده نموده است: افلاطون در حال حرکت (برخلاف قائل بودن به ایستایی و ثبات) و ارسطو در حال ایستاده (برخلاف اعتقاد به سیلان و حرکت) تجسم شده اند.

تمامی این موارد سبب می گردد که این تابلو به عنوان "معیار" (Canon) در تاریخ هنر کلاسیک مطرح و شناخته گردد؛ معیاری که می توان به کمک آن الباقی تابلوهای هنر را به لحاظ کیفی ارزش گذاری کرد.

پی نوشت‌ها:

1- ایستوریا به معنای تلاش هنرمند برای بازنمایی حادثه و واقعه ی تاریخی  و یا مذهبی و یا اسطوره ای است تا مخاطب بتواند بادیدن آن درک بهتری از تاریخ، مذهب و ... داشته باشد.

٢- در برخی کتب این زن را تمثیلی از "هیپاتیا" دانسته اند؛ در واقع هیپاتیا، زنی نئوافلاطونی بود که می توان وی را نخستین زن برجسته ریاضی دان و آخرین کتابدار کتابخانه اسکندریه دانست.

٣- Virtus

سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منابع:

تاریخ هنر هاید ماینر

هنر در گذر زمان هلن گاردنر

تاریخ هنر جنسن