تبیان، دستیار زندگی
همه زهد و پارسایی میان دو کلمه از قرآن قرار دارد؛ خدای سبحان فرموده: تا بر آنچه از دستتان رفت اندوه نخورید، و بدانچه به شما می دهد شاد نگردید. و هر که بر گذشته اندوه نخورد و به آینده شاد نگردد، هر دو سوی زهد را به دست دارد».
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بهترین و با ارزش ترین زهد


امام علی علیه السلام در تعریف زهد می فرماید : ای مردم! زهد عبارت است از: کوتاهی آرزو، شکر نعمت ها‏، و پرهیز از حرام هاست .


زهد

یکی از عناصر موعظه‏ای نهج البلاغه " زهد " است. در میان عناصر و مواعظ شاید عنصر " زهد " بعد از عنصر " تقوا " بیش از همه تکرار شده باشد. زهد مترادف است با ترک دنیا. در نهج البلاغه به مذمت دنیا و دعوت به ترک آن زیاد بر می‏خوریم. به نظر می‏رسد مهمترین موضوع از موضوعات نهج البلاغه که لازم است با توجه به همه جوانب کلمات امیرالمۆمنین تفسیر شود، همین موضوع است و با توجه به اینکه زهد و ترک‏ دنیا در تعبیرات نهج البلاغه مترادف یکدیگرند، این موضوع از هر موضوع‏ دیگر از موضوعات عناصر نهج البلاغه زیادتر درباره‏اش بحث شده است. بحث خود را از کلمه زهد آغاز می‏کنیم: " زهد " و " رغبت " (اگر بدون متعلق ذکر شوند) نقطه مقابل‏ یکدیگرند. زهد یعنی اعراض و بی‏میلی، در مقابل رغبت که عبارت است از کشش و میل.

در نهج البلاغه در دو مورد، زهد تعریف شده است، هر دو تعریف همان‏ معنی را می‏رساند که اشاره کردیم. در خطبه 81 می‏فرماید: " «ایها الناس! الزهاده: قصر الامل و الشکر عند النعم و التورع عند المحارم» "؛ ای مردم! زهد عبارت است از: کوتاهی آرزو، شکر نعمت ها‏، و پرهیز از حرام هاست. در حکمت 439 می‏فرماید: " «الزهد کله بین کلمتین من القرآن: قال الله سبحانه: " لکیلا تاسوا علی ما فاتکم، ولا تفرحوا بما اتاکم". و من لم یأس علی الماضی، و لم‏ یفرح بالاتی، فقد اخذ الزهد بطرفیه؛ همه زهد و پارسایی میان دو کلمه از قرآن قرار دارد؛ خدای سبحان فرموده: "تا بر آنچه از دستتان رفت اندوه نخورید، و بدانچه به شما می دهد شاد نگردید". و هر که بر گذشته اندوه نخورد و به آینده شاد نگردد، هر دو سوی زهد را به دست دارد».

بهترین زهد کدام است؟

امام(علیه السلام) فرمود: أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ ؛ برترین نوع پارسایى مخفى داشتن پارسایى است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 26).

امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه و گهربارش مى فرماید: «برترین نوع پارسایى مخفى داشتن پارسایى است»؛ (أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ).

اگر سۆال شود چگونه مى توان زاهد بود و زهد را پنهان کرد در پاسخ مى گوییم: شخص زاهد باید در مجامع مانند دیگران رفتار کند؛ مثلاً اگر سر سفره اى است که غذاهاى مختلف در آن است مقدارى از هر کدام تناول کند نه این که همه غذاها را کنار بزند مثلا به نان و پنیرى قناعت نماید و از نظر لباس، لباس ساده معمولى بپوشد نه لباس غیر متعارف زاهدانه و به این ترتیب مى تواند در باطن زاهد باشد و در ظاهر فردى معمولى

این سخن اشاره به برنامه اى است که زاهدان ریایى در آن عصر و این عصر براى جلب قلوب مردم انتخاب مى کردند؛ لباس هاى ساده و مندرس و گاه از کرباس و خانه اى محقر و طعامى بسیار ساده براى خود برمى گزیدند تا مردم به آنها اقبال کنند و گاه آنها را مستجاب الدعوه پندارند و از این طریق مقامى در اجتماع پیدا کنند و یا اموالى را پنهانى گرد مى آوردند. بسیار مى شد که زندگانى درونى و بیرونى آنها با هم بسیار متفاوت بود و با توجه به این که ریاکارى نوعى شرک و خودپرستى است آنها گرچه ظاهرا زاهد ولى در باطن مشرک بودند و گاه سرچشمه خطراتى براى جامعه مى شدند.

زاهد واقعى آن کس نیست که به سراغ دنیا رفته، ولى چون آن را به چنگ نیاورده ناچار لباس زهد به خود پوشیده است. زاهد واقعى کسى است که دنیا به سراغش آمده و او آن را نپذیرفته و زندگى زاهدانه را بر نعیم دنیا ترجیح داده است. همان گونه که امیر مۆمنان على(علیه السلام) در خطبه 32 از خطب نهج البلاغه مى فرماید: «وَمِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَانْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَتَزَیَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ وَلَیْسَ مِنْ ذَلِکَ فِی مَرَاح وَلاَ مَغْدًى؛ بعضى از آنها کسانى هستند که ناتوانى اشان آنها را از رسیدن به جاه و مقام بازداشته و دستشان از همه جا کوتاه شده آنگاه خود را به زیور قناعت آراسته و به لباس زاهدان زینت بخشیده اند در حالى که در هیچ زمان نه در شب و نه در روز در سلک زاهدان راستین نبوده اند».

بسیارى از بنیان گذاران مذاهب باطله نیز در سلک همین زاهدان ریایى بودند.

همه زهد و پارسایی میان دو کلمه از قرآن قرار دارد؛ خدای سبحان فرموده: "تا بر آنچه از دستتان رفت اندوه نخورید، و بدانچه به شما می دهد شاد نگردید". و هر که بر گذشته اندوه نخورد و به آینده شاد نگردد، هر دو سوی زهد را به دست دارد»

به تعبیرى دیگر: زاهد کسى است که وابسته به دنیا و اسیر آن نباشد نه آن کس که دستش از همه چیز تهى است. همان گونه که امیر مۆمنان على(علیه السلام) در تفسیر زهد از آیه شریفه (لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ)(1) استفاده کرده است و مى فرماید: «تمام زهد در دو جمله از قرآن آمده است، خداوند سبحان مى فرماید: بر گذشته تأسف نخورید و نسبت به آنچه به شما داده است دلبند و شاد نباشید».(2)

امام(علیه السلام) در روایت دیگرى که در غررالحکم آمده تعبیر جالب دیگرى دارد و مى فرماید: «الزُّهْدُ أَقَلُّ ما یُوجَدُ وَأَجَلُّ ما یَعْهَدُ وَیَمْدَحُهُ الْکُلُّ وَیَتْرُکُهُ الْجُلُّ؛ زهد و پارسایى کمیاب ترین چیزها و ارزشمندترین آنهاست همگان آن را مى ستایند ولى اکثر مردم به آن عمل نمى کنند».(3)

این سخن را با ذکر دو نکته پایان مى دهیم:

نخست این که اگر سۆال شود چگونه مى توان زاهد بود و زهد را پنهان کرد در پاسخ مى گوییم: شخص زاهد باید در مجامع مانند دیگران رفتار کند؛ مثلاً اگر سر سفره اى است که غذاهاى مختلف در آن است مقدارى از هر کدام تناول کند نه این که همه غذاها را کنار بزند مثلا به نان و پنیرى قناعت نماید و از نظر لباس، لباس ساده معمولى بپوشد نه لباس غیر متعارف زاهدانه و به این ترتیب مى تواند در باطن زاهد باشد و در ظاهر فردى معمولى.

نکته دیگر این که هر گاه زاهد به زهدش افتخار کند و آن را اظهار نماید در واقع زاهد نیست، چرا که دلبستگى به زهد و افتخار به آن و جلب نظر مردم از این طریق خود عین رغبت در دنیا و بر ضد زهد است.

پی نوشت ها :

(1). حدید، آیه 23.

(2). نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 439.

(3). غررالحکم، ح 6054.

فرآوری: محمدی     

بخش نهج البلاغه تبیان


منابع :

کتاب ، سیری در نهج البلاغه، ص 214-210

کتاب پیام امیر المۆمنین علیه السلام ج 12 ، آیت الله مکارم شیرازی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.