یاران این خواب گران تاکی؟!
و اگر [از توبه] رو برگردانند [و به كارهای منافقانه ی خود ادامه دهند]، خدا آنها را در دنیا و آخرت به عذابی دردناك مبتلا میسازد و هیچ قدرتی هم در زمین نمیتواند آنها را در پوشش ولایت و نصرت خود قرار دهد [و از عذاب خدا برهاند]
یحْلِفُونَ بِاللهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ ینالُوا وَ ما نَقَمُوا إلاّ أنْ أغْناهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإن یتُوبُوا یكُ خَیراً لَهُمْ وَ إنْ یتَوَلَّوْا یعَذِّبْهُمُ اللهُ عَذاباً ألِیماً فِی الدُّنْیا وَ الإخِرَةِ
وَ ما لَهُمْ فِی الاَرْضِ مِنْ وَلِی وَ لا نَصِیرٍ : به خدا سوگند می خورند که نگفته اند ، ولی کلمه کفر را بر زبان رانده ، اند و پس از آنکه اسلام آورده بودند کافر شده اند و قصد کاری کردند ، اما بدان نایل نشدند عیبجوییشان از آن روست که خدا و پیامبرش از غنایم بی نیازشان کردند پس اگر توبه کنند خیرشان در آن است ، و اگر رویگردان شوند خدا به عذاب دردناکی در دنیا و آخرت معذبشان خواهد کرد و آنهارا در روی زمین نه دوستداری خواهد بود و نه مددکاری)
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ : بعضی از آنها با خدا پیمان بستند که اگر از فضل خود مالی نصیبمان کند ،زکات می دهیم و در زمره صالحان در می آییم.
مَّاآتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ : چون خدا از فضل خود مالی نصیبشان کرد ، بخل ورزیدند و به اعراض بازگشتند.
فَأعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إلی یوْمِ یلْقَوْنَهُ بِما أخْلَفُوا اللهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یكْذِبُونَ :و از آن پس تا روزی که همراه با آن خلف وعده با خدا و آن دروغها که ، می گفتند با او ملاقات کنند ، دلهایشان را جای نفاق ساخت.
شأن نزول
بعضى از منافقان، مطالب زنندهاى درباره اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفته بودند و پس از فاش شدن اسرارشان، سوگند دروغ یاد كردند كه چیزى نگفتهاند و همچنین توطئهاى بر ضد پیامبر (صلی الله علیه و آله) چیده بودند كه خنثى گردید.
از جمله اینكه از منافقان به نام " جلاس" در ایام غزوه" تبوك" پس از شنیدن بعضى از خطبههاى پیامبر (صلی الله علیه و آله) شدیدا آن را انكار كرد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) را تكذیب نمود، و پس از بازگشت به مدینه شخصى به نام " عامر بن قیس" كه این جریان را شنیده بود، خدمت پیامبر آمد و سخنان" جلاس" را بازگو كرد، ولى هنگامى كه خود او نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد موضوع را انكار نمود.
ما معتقدیم كه: «وجود و هستی مستقلّ، از آنِ ذات اقدس حقّ است و بس؛ فاعلیتِ با لاستقلال نیز از آن اوست؛ اوست كه موجودِ مستقلّ و فاعلِ مستقلّ است و در وجود و ایجاد احتیاج به موجود دیگری ندارد؛ منتهی او به هر كسی كه بخواهد هم می تواند وجود بدهد و هم قدرت ایجاد»
پیامبر (صلی الله علیه و آله) به هر دو دستور داد در مسجد در كنار منبر سوگند یاد كنند كه دروغ نمىگویند. هر دو سوگند یاد كردند، ولى" عامر" عرض كرد: خداوندا! آیهاى بر پیامبرت نازل كن و آن كس كه راستگو است معرفى فرما! پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مۆمنان آمین گفتند. جبریل نازل شد و آیه فوق را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ابلاغ كرد، هنگامى كه به جمله" فَإِنْ یَتُوبُوا یَكُ خَیْراً لَهُمْ" رسید" جلاس" گفت: اى رسول خدا، پروردگار به من پیشنهاد توبه كرده است و من از گناه خود پشیمانم و توبه مىكنم. پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) توبه او را پذیرفت.
هشدار به حضور خطرناك منافقان!
«به خدا قسم میخورند كه [در غیاب پیامبر سخنان توهین آمیز] نگفتهاند در حالی كه مسلّماً سخنان كفر آمیز گفتهاند و پس از اسلامشان، كافر شدهاند و تصمیم به كاری گرفتند كه به آن نرسیدند؛ آنها فقط از این انتقام میگیرند كه خداوند و رسولش، آنان را به فضل خود، بینیاز ساختند (با این حال) اگر توبه كنند برای آنها بهتر است و اگر روی گردانند، خدا آنها را در دنیا و آخرت به مجازات دردناكی كیفر خواهد داد و در روی زمین نه ولی و حامی خواهند داشت و نه یار و یاوری. و از آنها كسانی هستند كه با خدا پیمان بستند كه اگر خداوند ما را از فضل خود روزی كند، قطعاً صدقه خواهیم داد و از صالحان خواهیم بود. امّا هنگامی كه از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدندو سرپیچی كردند و روی گردان شدند. این عمل، [روح] نفاق را در دلهایشان تا روز ی كه خدا را ملاقات كنند، برقرار ساخت؛ این بدان جهت است كه از پیمان الهی تخلّف جستند و دروغ گفتند.»
از جمله صفات زشت منافقان این بود كه مجالس محرمانهای تشكیل میدادند و كلمات زشت و اهانت آمیزی دربارهی پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) میگفتند. وقتی آنها فهمیدند كه رسول اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) از كارشان با خبر شده است، به منظور تبرئه ی خود، خدمت آن حضرت آمدند و قسم خوردند كه: «ما چنین كاری نكردهایم و سخنان توهین آمیز نگفتهایم.» ولی آنها دروغ میگفتند. لذا آیات شریفه به منظور تنبّه دادن به آنها نازل شد كه از این كار زشت خود دست بردارند و از عاقبت كار بر حذر باشند؛ مسلمانان نیز هوشیار باشند و بدانند در میانشان منافقان هستند. ولذا اسرارشان را نزد آنان فاش نكنند و گول ظواهر فریبنده ی آنها را نخورند.
در این زمینه چنین فرمود:
(یحْلِفُونَ بِاللهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إسْلامِهِمْ)؛
«اینها قسم میخورند كه نگفتهاند و حال آنكه كلمات كفر آمیز گفتهاند و بعد از اسلامشان كافر شدهاند.»
هر چند اینها از اوّل هم مُسْلِم نبودند و تظاهر به اسلام میكردند، ولی همین اسلام ظاهری را هم با سخنان كفر آمیزشان در هم شكستند.
صفت زشت انتقام جویی منافقان
حالا میفرماید: (وَ ما نَقَمُوا إلاّ أنْ أغْناهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ)؛
آنها میخواهند از خدا و رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) انتقام بگیرند. آیا خدا و پیامبرش به آنها چه كردهاند كه میخواهند انتقام بگیرند؟جز این است كه خدا و رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) دربارهی آنها پردهدری نكردند، اسرار منافقانه شان را فاش ننمودند و در میان مردم رسوایشان نساختند و حتّی به آنها شخصیت اجتماعی دادند كه در بین مردم محترمانه زندگی كنند؟! آیا پاداش این محبّت ها این است كه با خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در بیفتند و كار شكنی كنند و انتقام بگیرند؟!
«[آری؛] اینها از خدا و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) انتقام نمیگیرند، مگر از این جهت كه خدا و رسولش(صلی الله علیه وآله وسلم) [به آنها لطف و محبّت نموده و] آنها را از فضل خود توانگركردهاند [و به آنها زندگی مرفّه دادهاند].»
همانگونه كه ما وقتی به كسی خدمتی كردهایم و او در مقابل به ما خیانت میكند میگوییم: بله، جرم من این است كه به تو خدمت كردهام، مشكلات زندگیات را حل كردهام. اینجا هم خدا میفرماید:
آیا این مقتضای انسانیت است كه رسول خدا به شما خدمت كرده و شخصیت شما را نكوبیده است، الحال شما میخواهید او را لكّه دار كنید و شخصیتش را بكوبید؟! آیا این نمك نشناسی نیست؟
شرك؛ یعنی، مۆثّر دانستن غیر خدا در امور
از جمله آیاتی كه ما میتوانیم در مقابل فرقهی مخالف ـ كه ما را به شرك متهم میكنند و میگویند: اینها امامانشان را در عرض خدا قرار میدهند و از آنها قضای حاجات می طلبند و شفای بیماران و حلّ مشكلات میخواهند ـ مستمسك قرار بدهیم،همین آیه است. آنها «مۆثّر دانستن غیر خدا در امور» را شرك میدانند و ما را از این جهت مشرك میخوانند. ما گفتیم: اگر این روش، شرك است، پس همین آیه خود، تعلیم شرك میدهد و ما هم پیرو این آیه ایم؛ زیرا این آیه، پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را فاعلِ مۆثّر در اغناء نشان میدهد و میگوید :(أغْناهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ)
یعنی، همان طور كه خدا اغنا میكند، رسول هم اغنا میكند و ما هم از این آیهتعلیم گرفتهایم و اولیای خدا را (از رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان(علیهم السلام) كه (كُلٌّهُمْ نُورٌ واحِدٌ) در امور عالم مۆثّر میدانیم؛ منتهی مۆثّرِ مأذون، نه مۆثّر مستقل.
پایهی اساسی مطلب همین جاست كه باید بدانیم: «مسألهی شرك در جائی تحقّق مییابد كه موجودی غیر خدا را مستقلّاً مۆثّر در عالم بدانیم كه در تأثیر خود نیازی به خدا ندارد.» این به طور مسلّم شرك است و هیچ شكّی در آن نیست؛ ولی ما اصلاً در عالم برای غیر خدا، هستی جدا از خدا قائل نیستیم تا چه رسد به اینكه بتواند كاری انجام بدهد.
از جمله صفات زشت منافقان این بود كه مجالس محرمانهای تشكیل میدادند و كلمات زشت و اهانت آمیزی دربارهی پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) میگفتند.وقتی آنها فهمیدند كه رسول اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) از كارشان با خبر شده است، به منظور تبرئه ی خود، خدمت آن حضرت آمدند و قسم خوردند كه: «ما چنین كاری نكردهایم و سخنان توهین آمیز نگفتهایم.» ولی آنها دروغ میگفتند.لذا آیات شریفه به منظور تنبّه دادن به آنها نازل شد كه از این كار زشت خود دست بردارند و از عاقبت كار بر حذر باشند؛ مسلمانان نیز هوشیار باشند و بدانند در میانشان منافقان هستند.ولذا اسرارشان را نزد آنان فاش نكنند و گول ظواهر فریبنده ی آنها را نخورند
ما معتقدیم كه: «وجود و هستی مستقلّ، از آنِ ذات اقدس حقّ است و بس؛ فاعلیتِ با لاستقلال نیز از آن اوست؛ اوست كه موجودِ مستقلّ و فاعلِ مستقلّ است و در وجود و ایجاد احتیاج به موجود دیگری ندارد؛ منتهی او به هر كسی كه بخواهد هم می تواند وجود بدهد و هم قدرت ایجاد.» ( اِنَّهُ عَلی كُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ )
رحمت گستردهی اسلام بر همگان
شما در عالم كدام حكومتی را سراغ دارید كه دست نوازش بر سر توطئه گران و كودتاچیانش بكشد و آنها را از خود طرد نكند!! منافقان در غزوهی تبوك قصد كودتا داشتند كه خدا میفرماید:
( وَ هَمُّوا بِما لَمْ ینالُوا ) ؛ «تصمیمی داشتند كه به آن نرسیدند.»
در عین حال میفرماید: ( فَإنْ یتُوبُوا یكُ خَیراً لَهُمْ ) ؛
«اگر توبه كنند، [آنها را میپذیریم و] خیر و صلاحشان را تأمین میكنیم.»
وقتی این آیه نازل شد و توبه را به آنها پیشنهادكرد، جَلاّس كه یكی از كارگزاران گروه منافقان بود، گفت: یا رسول الله؛ خدا راه توبه را باز كرده، من توبهكار شدم؛ مرا ببخش. آدم خوبی هم شد. ولی برای اینكه آنها خیال نكنند كه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از روی ضعف و ناتوانی این چنین نرم سخن میگوید، دنبال آیه فرمود:
( وَ إنْ یتَوَلَّوْا یعَذِّبْهُمُ اللهُ عَذاباً ألِیماً فِی الدُّنْیا وَ الإخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِی الاَرْضِ مِنْ وَلِی وَ لا نَصِیرٍ ) ؛
«و اگر [از توبه] رو برگردانند [و به كارهای منافقانه ی خود ادامه دهند]، خدا آنها را در دنیا و آخرت به عذابی دردناك مبتلا میسازد و هیچ قدرتی هم در زمین نمیتواند آنها را در پوشش ولایت و نصرت خود قرار دهد [و از عذاب خدا برهاند] .»
بخش قرآن تبیان
منابع :
بیانات حجت الاسلام ضیاء آبادی