اضطراب امتحان
بر خلاف تصور همگان، اضطراب همیشه مخرب نیست . میزان اندكی از اضطراب، تا آن اندازه كه درانجام كارهای متفاوت اختلال ایجاد نكند نه تنها مضر نیست ، بلكه بسیارهم مفید واقع می شود وحتی به رشد و تكامل شخصیت و بهترانجام شدن كارها كمك فراوانی می كند. شاید رمز موفقیت و اكتشافات و اختراعات بشری نیز، احساس نیازی بوده كه در نتیجه همین اضطراب های معقول و اندك به وجود آمده است. ما انسان ها به نوعی درگیراضطراب حاصل از موارد گوناگون زندگی هستیم كه البته تا حدی طبیعی است. آیا شما می توانید كسی را پیدا كنید كه از هیچ چیز نترسد و اضطراب را در وجود خویش تجربه نكرده باشد؟
منظور از این اضطرابِ اندك همان دلواپسی است كه همگی ما برای انجام هر چه بهتر و سریعتر كارها با مطلوبترین روش و كیفیت در وجود خود احساس می كنیم. چنین دلهره ای عاملی برای حركت، تلاش و پیشرفت و تكامل است. اگر برای انجام كارهایمان اضطراب اندكی احساس نكنیم درست مثل مجسمه ای بی تفاوت، نسبت به تمام امور بی انگیزه رفتار خواهیم كرد. دربُعد تحصیلی ، دانش آموزی كه انگیزه ای برای موفقیت در تحصیل و پیشرفت علمی در خود احساس نكند ، موفقیت و عدم موفقیت در امتحان را امری علی السویه تلقی كرده و علاقه ای به درس و مطالعه نشان نمی دهد . اما اگر از عدم موفقیت احساس اضطراب داشته باشد ، سطح عملكرد و در نهایت موفقیت تحصیلی او افزایش خواهد یافت.علاوه بر ایجاد انگیزه، اضطراب اندك و متعادل، عاملی است تا كارها هر چه سریعتر و با دقت بالاتر انجام شوند. كودكی كه پس از بازگشت از مدرسه به سرعت تكالیف خود را انجام می دهد، از انجام نشدن به موقع آنها، احساس اضطراب می كند. فایده سوم اضطراب متعادل و اندك( پس از دقت، سرعت و ایجاد انگیزه) ایجاد نظم در كارها است. كودكی كه به موقع خود را به مدرسه می رساند و یا در انجام تمرین ها و تكالیف وسواس به خرج می دهد و از امتحانات احساس اضطراب می كند ، از ابتدا نظم و انضباط را در كارهای خود حكمفرما می داند. این نوع اضطراب در روابط بزرگسالان نیز به چشم می خورد. خانم خانه داری كه از رسیدن مهمان ناخوانده اندكی احساس اضطراب كند همیشه منزل خود را مرتب و با پاكیزگی خاصی، آماده نگاه می دارد.
اگر چه اضطراب متعادل به یادگیری و سرعت آن كمك فراوانی می كند ؛ اما اگر از حد خود خارج شود، به عنوان عاملی برای ایجاد اختلال در فراگیری، مزاحمت ایجاد می كند. به عبارت بسیار ساده، اضطرابِ اندك كمك فراوانی به امر یادگیری نموده، راندمان كار را بالا می برد. اما اگر فرد بیش از حد لزوم مضطرب شود، قدرت یادگیری را از دست می دهد و هرچقدر بخواهد و برای یادگیری تلاش كند، از آن هیچ نمی فهمد. اكثر كودكان هنگام امتحان دچار اضطراب می شوند تا آن حد كه هر چه آموخته اند به فراموشی می سپارند. دراثرچنین اضطراب هایی فشار خون و ضربان قلب فرد بالا می رود و سبب بروز واكنش هایی حتی در جسم می شود. برخی دچار حالت تهوع می شوند و برخی دیگر( كه البته بیشتر در سنین ابتدایی دیده می شود) در اثر شل شدن ماهیچه ها و عضلات دچار دفع غیرارادی ادرار و یا حتی مدفوع می شوند.
اما علت این واكنش های شدید و اضطراب ها، به هنگام آزمون های ارزشیابی تحصیلی چیست؟ و چگونه می توان این حالت تشدید شده را به میزان متعادل و منطقی درآورد تا به جای اثرات تخریبی، از پیامدهای سودمند آن بهره جوئیم به طوری كه به صورت انگیزه وعاملی برای پیشرفت كودك باشد و آموخته های اورا، عمل چقدر بر باد ندهد؟
توجه به نكات زیر ، پاسخی است به این سئوالات :
1 - در حد توان كودك از او انتظار داشته باشیم
: اشتباه اكثر والدین این است كه گمان می كنند فرزند آنها باید از زمره كودكانی باشند كه عملكرد تحصیلی آنها در سطح عالیه قرار دارد. این كمال طلبی سبب می شود والدین درهرمورد انتظاربهترین عملكرد را از كودكان خود داشته باشند. درحالی كه تفاوت های فردی بین انسان ها عملاً واهی بودن این توقعات را به ما نشان می دهد. انسان ها تفاوت های فردی و توانائی ها و استعدادهای متفاوتی دارند و همین خصایص است كه آنها را در علایق، خواسته ها، آرزوها و توانمندی های ذهنی و جسمی از یكدیگر مجزا می كند. غیر معقول است اگر از تمام كودكان انتظار داشته باشیم به گونه ای همسان با یكدیگر كارایی داشته باشند. افراد نه تنها با یكدیگر بلكه در توانائی های خود نیز متفاوت اند. و به زعم روان شناسان ، انسان ها با همدیگر تفاوت های فردی دارند و استعدادهای مختلف آنها هم متفاوت است. به عنوان مثال ممكن است فرزند شما در درس ریاضی كه از جمله دروس فهمیدنی است ضعیف و در دروس حفظی مثل فارسی، تعلیمات اجتماعی و... قدرت فراوانی از خود نشان دهد. بهتر است از كودك به اندازه درك و توان خاص او انتظار داشته باشیم و از اِعمال فشار مفرط بپرهیزیم. توقعات بیش از حد توان و اِعمال فشار برای بهتر بودن سبب می شود آنجا كه بحث ارزشیابی به میان می آید و او مجبور می شود توانائی های خود را نشان دهد، دچار وحشت و اضطراب شدیدی شده، در صورت عدم موفقیت، كارش به یأس و افسردگی بكشد. اِعمال زور و تهدید نه تنها كمكی به بهتر شدن و موفقیت بیشتر نمی كند بلكه با ایجاد اضطراب از شكست و ناكامی، عملكرد كلی و توانائی های بالقوه كودك را نیز از بین می برد!2 - دوست داشتن كودك نباید مشروط به درس خواندن او باشد:
نیازهرانسان چه كوچك، چه بزرگ، دوست داشتن دیگران و متقابلاً مورد محبت قرار گرفتن است. عشق و محبت به كودك باید بدون شرط باشد و تحت هیچ شرایطی از او دریغ نشود. محبت لازمه رشد روانی كودك است ونباید تابع آموخته های ذهنی او شود. اگر كودك نمره ای را در درسی كه مورد نظر شماست به دست نیاورد ، نباید احساس كند از علاقه شما نسبت به او كاسته شده است . اگر فرزند شما با نمره كمی به منزل آمد مخرب ترین برخورد آن است كه مثلاً بگویید: دیگر دوستت ندارم این هم شد نمره. من بچه تنبل را دوست ندارم! و...اگر پیامد نمره پایین برای كودك، احساس بی مهری باشد ، از نظرعاطفی دچار ناكامی و حقارت شده و اعتماد به نفس خود را از دست می دهد. آیا بهتر نیست شخصیت كودك را وارد ماجرا نكرده و با عباراتی مثل تنبل و كودن و... وجودش را زیر توهین و تحقیر لگد كوب نكنیم؟
3 - سعی كنیم به جای اعمال فشار بر كودك ، به او در دروسی كه ضعف نشان می دهد كمك كنیم:
مسلماً همراه شدن با كودك و كمك به او در درس ها، این امكان را فراهم می آورد تا كودك نیز با دلگرمی بیشتری بر تنگناهای تحصیلی خود فایق آید و رابطه بهتر و دوستانه تری را با والدین خوداحساس كند. اگر با كودك همراه شویم ، در او انگیزه درس خواندن را ایجاد كرده و به مشكلات ظاهراً غیر قابل مهم او پاسخ داده ایم به این ترتیب او می فهمد آنچه كه در نظرش سخت جلوه می كرده، با مساعدت و یاری اولیاء حل شدنی و قابل درك است. پس نه تنها در تحصیل، درامورغیر از آن نیز می توان به یاری این صمیمی ترین دوستان، امیدوار بود. اما در این بین بد نیست به دو نكته كه بسیار مهم هستند اشاره كنیم . اول این كه باید با روش های تدریس امروزی آشنا باشیم. زیرا شیوه های تدریس، روز به روز درحال پیشرفت و بهبود هستند تا آنجا كه روش های آموزشی و ارزشیابی، از زمان تحصیل ما والدین تا به امروز به كلی دگرگون شده است. پس ابتدا باید به روش تدریس كنونی مسلط شد ، در غیر اینصورت تفاوت در روش تدریس در داخل و خارج از منزل، سبب بروز گیجی و اخلال در نظام فكری كودك می شود . دوم این كه اگر بتوانیم آموزش ها را به صورت بازی ارائه دهیم، بهره فراوان تری به دست می آوریم.4 - مسائل حسی و هوشی كودك را در نظر داشته باشیم:
گاهی دلیل افت تحصیلی كودك نقصانی است كه در اعضای حسی او وجود دارد مانند اختلال در شنوایی . دانش آموزی كه صحبت های معلم را آن طور كه باید نمی شنود ، چطور بیاموزد و جوابگو باشد؟ یا اگر اختلالی در بینایی كودك ایجاد شد( مثلاً نیاز به عینك و عدم توجه والدین به این كمبود حسی) و كودك نتوانست تخته سیاه را ببیند، چطورانتظار داشته باشیم درس را بیاموزد و توقعات والدین و معلمین را برآورده سازد؟ پس توجه به مشكلات حسی كودكان برای آموختن درس و جلوگیری از ناراحتی های روحی آنان، به خصوص در اضطراب امتحان ضروری است.5 - میزان آمادگی و تسلط كودك بر مواد امتحانی:
هر چه كودك در درسی كه باید در آن ، مورد ارزشیابی قرار گیرد تسلط بیشتری داشته باشد ، با اضطراب كمتری مواجه می شود. یكی از عوامل مؤثر در میزان یادگیری كودك، استفاده ی مناسب ، صحیح و اصولی از وسایل كمك آموزشی است . هدف این گونه وسایل آن است كه با استفاده از بازی و به صورت تفریحی، مفاهیم بنیادی را در ذهن كودكان آن چنان حك كند كه هیچ گاه فراموش نشده و برای آموزش های بعدی و مطالب مهم تر در آنها انگیزه و علاقه ایجاد كند.6 - مشكلات عاطفی كودكان:
گاه اضطراب مفرط كودكان كه به امتحان و زمان ارزشیابی تحصیلی نیز تعمیم پیدا می كند ، ناشی از محیط نامساعد خانوادگی، دعواها و مشاجرات پیاپی بین اعضای خانواده و فامیل است. احساس عدم امنیت حاصل از مشاجرات والدین ( كه حتی گاه ، پدر و مادر طلاق را نیز مطرح می كنند) عامل مهمی برای اضطراب و عدم تمركز حواس در كودكان به حساب می آید. كودك هنگام حضور در محیط آموزشی مدام نگران است كه آیا هنگام مراجعت به منزل ، مادر خود را خواهد دید یا خیر. با چنین مشغولیات ذهنی، امكان فراگیری مطالب به حداقل كاهش می یابد. حال موردی را در نظر بگیریم كه در اثر همین منازعات و مشاجرات، مواد درسی درگذشته نیزآن طور كه باید آموخته نشده اند و كودك تسلط و آشنایی كافی را در ذهن و عمل خود احساس نمی كند. در این صورت فكر می كنید اضطراب كودك چند برابر شود؟به جز منازعات و مشاجرات ، گرفتاری های خانوادگی( مثل چك برگشت خورده پدر) نیز سبب بروز شرایط ناامن و اضطراب آوری می شود كه بیش از هر كس دیگر برای كودك و احساس امنیت او خطرناك و مضّر است.
7 - مقایسه كودكان با همدیگر:
اگر توانمندی های كودك را نادیده گرفته و كارهای بچه های دیگر را به او گوشزد كنیم، نه تنها هیچ كمكی به بهبود عملكرد او نكرده ایم. بلكه احساس حقارت، خود كم بینی و تنفر و رقابت غیرمنطقی را درفرزندمان نسبت به كودك مورد نظر پدید آورده ایم. این مقایسه ها عاملی است تا كودك احساس كند توانائی های او برای والدین اهمیتی ندارد و اگر بخواهد مورد مهر و محبت و تشویق و حمایت آنها واقع شود باید دیگر توانائی های خود را كنار گذاشته و فقط درتحصیل سرآمد باشد و نمرات عالی دریافت كند. ترس از عدم موفقیت در والدین و تحقیر آنها و از همه بدتر مقایسه او با دیگران و مورد بی مهری قرار گرفتن ، عاملی است تا كودك به شدت از امتحان واهمه داشته باشد. وحتی اگر كاملاً بر مواد امتحانی مسلط باشد نتواند در اثر اضطراب ، آموخته های خود را بروز دهد.چند توصیه:
- حتی الامكان سعی كنیم با كودك رابطه ای دوستانه برقرار كنیم و دوست داشتن و محبت به او را با درس خواندن و موفقیت تحصیلی او مرتبط نكنیم.- تفاوت های فردی و حتی بین فردی را در فرزندمان مد نظر قرار دهیم و به شدت از مقایسه توانائی ها و میزان عملكرد او با دیگران بپرهیزیم.
- هنگام امتحانات، محیطی امن و آرام و به دور از كشاكش ها و منازعات خانوادگی، برای فرزندان فراهم كنیم تا كودك نیز با آرامش خیال به فراگیری دروس خود بپردازد.
- از تمام امكانات خود برای ایجاد انگیزه در فرزندانمان استفاده كنیم. زیرا انگیزه عاملی است كه میزان كارایی افراد را برای انجام هر كاری به چند برابر افزایش می دهد و به یاد داشته باشید كه ترس، اضطراب و افسردگی برانگیزه برای پیشرفت تحصیلی تأثیر منفی دارند.
- عوامل بیرونی ( شرایط زیستی ) و عوامل درونی ( انگیزه ها و علایق) كودك را در نظر بگیریم و هیچ گاه به زور و اِعمال فشار متوسل نشویم.
- قبل از رسیدن زمان امتحانات، به كودك كمك كنیم تا تمام درس ها را مرور كرده و به درستی درك كرده باشد. زیرا یادگیری تمام كتاب در طول یك شب یا چند روزغیرممكن بوده و به جز گیجی و سرگردانی ، سود دیگری نخواهد داشت.
- آموزگاران به این نكته آگاهی داشته باشند كه رفتار صحیح واصولی آنها می تواند تا حد زیادی از بروزاضطراب امتحان در دانش آموزان بكاهد. تفهیم درست دروس به كودكان و دادن سؤالات بجا و مناسب هنگام ارزشیابی ، از عوامل مهم كاهش این نوع اضطراب به شمار می آیند. به عنوان مثال یكی از اصول اولیه سنجش در آموزش ( به طوركلی و نه فقط برای كودكان) آن است كه سئوالات اولیه از سطح دشواری پائینی برخوردار باشند و به تدریج به میزان سختی سؤالات افزوده شود. اگر آزمایش شونده یا دانش آموزی كه به هر حال هنگام آزمون مضطرب است و دست كم احساس دلهره می كند وارد جلسه امتحانی شده و با دیدن اولین سئوال ( اگر خیلی مشكل باشد) با موقعیتی دشوار حاكی از احساس ناتوانی روبرو شود ، خواه ناخواه تمام دانسته ها و آموخته های خود را به فراموشی خواهد سپرد و درپاسخگویی به باقی سئوالات حتی آنها كه جزو سئوالات آسان به حساب می آیند، احساس ناتوانی كرده و به اصطلاح آنچه را هم می دانسته از یاد می برد. اما اگر سئوالات اول ، آسان باشد و دانش آموز به راحتی پاسخ دهد ، با اعتماد به نفس و آمادگی بیشتر به باقی پرسش ها جواب خواهد داد.
- اگرما توانایی لازم برای كمك درسی به فرزندانمان را درخود احساس نمی كنیم و تصور می كنیم. كه دانش ، لازمه را برای كمك به مشكلات تحصیلی ( حتی روانی و رفتاری) كودكانمان نداریم، از كمك افراد متخصص بهره مند شویم.
- هدف از آموزش، درس خواندن و امتحان، تربیت كودكان موفق و آماده سازی آنها برای ساختن فردایی روشن وسالم است. با اِعمال فشار بیش از حد، و انتظارات و توقعات فراتر از سطح توانایی كودك، امكان موفقیت را از فرزندانمان نگیریم.