تبیان، دستیار زندگی
پیامبر اکرم (ص) گرامی‌ترین یادگاری است که از «آمنه(س)» به جای مانده است. این کتاب نیز چنان که از نامش پیداست می‌خواهد با زبانی ساده و صمیمانه به معرفی و شناخت مادر و پرورش‌دهنده پیامبر اکرم(ص) بپردازد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مادر پیامبر (معرفی کتاب)
مادر پیامبر

پیامبر اکرم (ص) گرامی‌ترین یادگاری است که از «آمنه(س)» به جای مانده است. این کتاب نیز چنان که از نامش پیداست می‌خواهد با زبانی ساده و صمیمانه به معرفی و شناخت مادر و پرورش‌دهنده پیامبر اکرم(ص) بپردازد.

خواننده‌ای که زندگینامه پیامبر اسلام(ص) را می‌خواند، از مهر و محبّت بی‌اندازه او نسبت به مادران، در شگفتی می‌ماند. با آنکه محمّد (ص) در کودکی مادرش را از دست داد، هرگز مقام مادر را از یاد نبرد.

هم اوست که می‌گوید:"بهشت زیر پای مادران است".

این کتاب، نخست ما را با زندگی مادران بلندپایه پیامبران پیشین، مثل هاجر، مادر اسماعیل (ع)؛ بوکائیل، مادر موسی(ع)؛ و مریم مادر عیسی(ع)، آشنا می‌کند و آنگاه از زندگی آمنه (س)، مادر پیامبر آخرین، سخن می‌گوید.

در اینجا بخش کوتاهی از کتاب را که درباره روز تولّد حضرت محمّد(ص) است می‌آوریم:

آمنه روز و شب، تنها در انتظار تولد فرزند بود و دیگر به هیچ چیز نمی‌اندیشید.

سرانجام آن لحظه زیبا فرا رسید.

سپیده‌دم بود. آمنه درد می‌کشید. جز خدمتکار وفادارش کسی در خانه نبود.

ناگهان فریاد نوزاد برخاست. آن زن فریاد کشید: پسر است، چشمت روشن!

آمنه به آرامی چشم فروبست، لبخندی زد و اشک شادی بر گونه‌هایش نشست.

چون صبح شد و عبدالمطلب مژده این تولد را شنید، شتابزده به خانه آمنه آمد و با او گفت:" زنده باشی، دخترم! سرافرازم کردی، چشمم را روشن کردی، مقدمش مبارک، عمرش دراز باد".

پیرمرد زمانی به مهربانی در چهره نوزاد خیره ماند و آنگاه به آرامی او را روی دست گرفت و به سوی خانه کعبه رفت.

عبدالمطلب، به شادی و شکوه، آفریدگار را نیایش کرد و سپاس به جای آورد و نوزاد را «محمّد» نام نهاد. آنگاه کودک را بر گِرد کعبه طواف داد و به زمزمه چنین خواند:

سپاس خدای را، که بر من بخشید

این پسر خوب چهر نیکوسرشت را

من او را در پناه این خانه پایدار قرار می‌دهم

تا از گزند دشمنان و رشک تنگ چشمان

در امان ماند و برومند شود…

آنگاه محمد(ص) را به خانه بازگرداند و به مادر سپرد و از خانه بیرون شتافت تا مژده میلادش را به یاران و خویشانش برساند.بدین گونه کودکی زاده شد که چهل سال بعد رسالتی، بزرگ یافت و آیینی نو بنیاد کرد. آیین راستی و برابری را.

برگرفته شده از نوشته دکتر بنت‌الشاطی

ترجمه: ب. ابطحی

تذهیب: علی اکبر صادقی

انتشارات کانون پرورش فکری

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:هدهد

مطالب مرتبط:

وقتی فكر می‌كنیم، به كجا می‌رویم؟

قصه‌های متیو بازینگتون

آخرین آرزو...

خر دانا

سیب معجزه‌گر

رۆیای پاییزی یک برگ

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.