تبیان، دستیار زندگی
یکی از موضوعات قابل بررسی در قرآن، تعبیر «استوی علی عرش» در دسته¬ای از آیات مانند اعراف/54، یونس/3، رعد/2، طه/5، فرقان/59، سجده/4، فصلت/11 و حدید/4 می¬باشد. در این آیات بیان شده است که خداوند متعال پس از آفرینش آسمان¬ها و زمین بر تخت پادشاهی خویش تکیه زد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تکیه خدا بر تخت پادشاهی


یکی از موضوعات قابل بررسی در قرآن، تعبیر «استوی علی عرش» در دسته‌ای از آیات مانند اعراف/54، یونس/3، رعد/2، طه/5، فرقان/59، سجده/4، فصلت/11 و حدید/4 می‌باشد. در این آیات بیان شده است که خداوند متعال پس از آفرینش آسمان‌ها و زمین بر تخت پادشاهی خویش تکیه زد. باید دید مقصود از این بیان در مورد ذات اقدس الله به چه معنا می‌تواند باشد.


ایمان

گفتاری پیرامون معنای «عرش»‏

راغب در مفردات گفته است: عرش در اصل به معنای چیزی است كه سقف داشته باشد. معنای «عرشت البئر» این است كه «من بر روی چاه سایه‏بان و سقف زدم». نشیمن‏گاه سلطان را به اعتبار بلندی آن عرش می‏نامند.

از قدیم الایام عادت مردم برای حكام و مصادر امور خود نشیمن‏گاهی از قبیل بساط و یا متكا فراهم می‏كرده‏اند كه اختصاص به آنان داشته و از نشیمن‏گاه دیگران متمایز بوده است، این عادت هم‌چنان ادامه داشته تا آنكه رفته‌رفته برای سلاطین و حكام خود كرسی و تخت درست كرده و آن را «عرش» نامیدند كه اهمیتی فراتر از پشتی و متكا داشت و اختصاصش به سلطان بیش‌تر بود. تداول این امر سبب شد كه سلطان و تخت دو واژه ملازم یکدیگر گردند و كلمه عرش و تخت معنای سلطان و مقام او را دربرداشته باشد، تا مردم از شنیدن آن متوجه نقطه‏ای شوند كه مركز تدبیر امور مملكت و اداره شۆون آن است.

بررسی استعمالات قرآنی «عرش»

برای درك حقیقت معنی «عرش» بهترین راه این است كه موارد استعمال آن را در قرآن مجید دقیقاً مورد بررسی قرار دهیم:

در آیات زیادی از قرآن این تعبیر به چشم می‏خورد.

در بعضی از آیات پشت سر این تعبیر جمله «یدبر الامر» و یا تعبیراتی كه حاكی از علم و تدبیر پروردگار است دیده می‏شود.

در برخی دیگر از آیات قرآن توصیفاتی برای عرش دیده می‏شود. مانند توصیف به «عظیم» آنجا كه می‏فرماید: «وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» (توبه- 129)

گاه سخن از حاملان عرش است و گاه سخن از ملائكه‏ای است كه گرداگرد عرش را گرفته‏اند: «وَ تَرَی الْمَلائِكَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ» (زمر- 75)

و گاه می‏گوید عرش خدا روی آب قرار گرفته است: «وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ»

از مجموع این تعبیرات و تعبیرات دیگری كه در روایات اسلامی وارد شده به خوبی می‏توان نتیجه گرفت كه عرش بر معانی مختلفی اطلاق شده هر چند ریشه مشتركی دارد.

یكی از معانی عرش مقام «حكومت و مالكیت و تدبیر عالم هستی» است.

دیگر از معانی عرش «مجموعه عالم هستی» است، چرا كه همگی نشانه عظمت او است و گاه «عرش» به معنی «عالم بالا» و «كرسی» به معنی عالم پائین به كار می‏رود. گاه «عرش» به معنی «عالم ماوراء طبیعت» و كرسی به معنی مجموع‏ عالم ماده اعم از زمین و آسمان استعمال می‏شود چنان كه در آیة الكرسی آمده است.

حفص بن غیاث از امام صادق (علیه السلام) نقل می‏كند كه از امام در باره تفسیر «وَسِعَ كُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» سۆال كردند. فرمودند: «منظور علم او است»

و از آنجا كه مخلوقات و معلومات خداوند از ذات پاك او جدا نیستند گاهی عرش بر «علم خدا» اطلاق شده است.

و اگر به قلب پاك بندگان با ایمان «عرش الرحمن» گفته شده به خاطر این است كه جایگاه معرفت ذات پاك او و نشانه‏ای از نشانه‏های عظمت و قدرت او است.

بنابراین در هر مورد باید از قرائن فهمید كه منظور از عرش كدامیك از معانی آن است.

عرش خدا چیست؟

همان‌طور که می‌دانیم الفاظ برای بیان مشخصات زندگی محدود و ناچیز ما وضع شده‌اند و نمی‏تواند به درستی بیانگر عظمت خداوند و حتی عظمت مخلوقات بزرگ او باشند، به همین دلیل با استفاده از معانیِ كناییِ این الفاظ شبحی از آن همه عظمت را ترسیم می‏كنیم.

و از جمله این الفاظ كلمه «عرش» است كه در لغت به معنی «سقف» یا «تخت پایه بلند» به کار رفته و سپس این كلمه در مورد تخت قدرت خداوند به عنوان عرش پروردگار استفاده شده است.

در اینكه منظور از عرش خدا چیست و این كلمه كنایه از چه معنایی می‏باشد مفسران، محدثان و فلاسفه سخن بسیار گفته‏اند:

ـ عرش خدا چیزی است كه بشر از درك حقیقت آن عاجز است، و تنها اسمی از آن می‏داند.

ـ عرش خدا همان ملك اعلا و كرسی او، فلك كواكب است، و به فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) استدلال كرده‏اند كه فرمودند: «آسمان‏های هفتگانه و زمین‏های هفتگانه در برابر كرسی جز حلقه‏ای در برابر بیابان پهناوری نیست، و كرسی خدا هم در برابر عرش او همین نسبت را دارد»

عرش

ـ عرش را به معنی «علم بی‌پایان پروردگار» (تفسیر كرده‏اند. تفسیر نمونه، ج‏20، ص: 36)

ـ مقصود از آن را «مالكیت و حاكمیت خدا» دانسته‌اند.

ـ به معنی هر یك از صفات كمالیه و جلالیه او می‌دانند چرا كه هر یك از این اوصاف بیانگر عظمت مقام او می‏باشد، همان‌گونه كه تخت سلاطین نشانه عظمت آن‌ها است.

صحیح آن است که مفهوم «عرش» به صفات ذات پاك پروردگار بازگشت می‏كند و به یك وجود خارجی دلالت ندارد.

بعضی از روایاتی كه از طرق اهل بیت (علیه السلام) رسیده نیز همین معنا را تأیید می‏نماید:

حفص بن غیاث از امام صادق (علیه السلام) نقل می‏كند كه از امام در باره تفسیر «وَسِعَ كُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» سۆال كردند. فرمودند: «منظور علم او است»

و در حدیث دیگری از همان امام (علیه السلام) «عرش» را به معنی علمی كه انبیا را بر آن واقف كرده و «كرسی» را به معنی علمی كه هیچ‌كس را از آن آگاه نكرده است تفسیر فرموده است.

نتیجه:

با بررسی معنای لغوی و استعمالات قرآنی و در نظر گرفتن اقوال مفسران آنچه صحیح‌تر به نظر می‌رسد آن است که:

حوادث جزئی عالم منتهی به علل و اسباب جزئی است و آن اسباب منتهی و مستند به اسباب كلی دیگری است، همچنین تا همه منتهی به ذات خدای سبحان شود، البته خداوند با همه بوده و محیط بر همه است. چون مالكیت خدای سبحان حقیقی است.

تکیه خدا بر تخت پادشاهی

یکی از موضوعات قابل بررسی در قرآن، تعبیر «استوی علی عرش» در دسته‌ای از آیات مانند اعراف/54، یونس/3، رعد/2، طه/5، فرقان/59، سجده/4، فصلت/11 و حدید/4 می‌باشد. در این آیات بیان شده است که خداوند متعال پس از آفرینش اسمان‌ها و زمین بر تخت پادشاهی خویش تکیه زد. باید دید مقصود از این بیان در مورد ذات اقدس اله به چه معنا می‌تواند باشد.

عرش خدا همان ملك اعلا و كرسی او، فلك كواكب است، و به فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) استدلال كرده‏اند كه فرمودند: «آسمان‏های هفتگانه و زمین‏های هفتگانه در برابر كرسی جز حلقه‏ای در برابر بیابان پهناوری نیست، و كرسی خدا هم در برابر عرش او همین نسبت را دارد»

گفتاری پیرامون معنای «عرش»‏

راغب در مفردات گفته است: عرش در اصل به معنای چیزی است كه سقف داشته باشد. معنای «عرشت البئر» این است كه «من بر روی چاه سایه‏بان و سقف زدم». نشیمن‏گاه سلطان را به اعتبار بلندی ان عرش می‏نامند.

از قدیم الایام عادت مردم برای حكام و مصادر امور خود نشیمن‏گاهی از قبیل بساط و یا متكا فراهم می‏كرده‏اند كه اختصاص به نان داشته و از نشیمن‏گاه دیگران متمایز بوده است، این عادت هم‌چنان ادامه داشته تا آنكه رفته‌رفته برای سلاطین و حكام خود كرسی و تخت درست كرده و آن را «عرش» نامیدند كه اهمیتی فراتر از پشتی و متكا داشت و اختصاصش به سلطان بیش‌تر بود. تداول این امر سبب شد كه سلطان و تخت دو واژه ملازم یکدیگر گردند و كلمه عرش و تخت معنای سلطان و مقام او را دربرداشته باشد، تا مردم از شنیدن آن متوجه نقطه‏ای شوند كه مركز تدبیر امور مملكت و اداره شۆون آن است.

بررسی استعمالات قرنی «عرش»

برای درك حقیقت معنی «عرش» بهترین راه این است كه موارد استعمال آن را در قرآن مجید دقیقاً مورد بررسی قرار دهیم:

در آیات زیادی از قرآن این تعبیر به چشم می‏خورد.

در بعضی از آیات پشت سر این تعبیر جمله «یدبر الامر» و یا تعبیراتی كه حاكی از علم و تدبیر پروردگار است دیده می‏شود.

در برخی دیگر از آیات قرآن توصیفاتی برای عرش دیده می‏شود. مانند توصیف به «عظیم» آنجا كه می‏فرماید: «وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» (توبه- 129).

گاه سخن از حاملان عرش است و گاه سخن از ملائكه‏ای است كه گرداگرد عرش را گرفته‏اند: «وَ تَرَی الْمَلائِكَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ» (زمر- 75).

و گاه می‏گوید عرش خدا روی آب قرار گرفته است: «وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ».

از مجموع این تعبیرات و تعبیرات دیگری كه در روایات اسلامی وارد شده به خوبی می‏توان نتیجه گرفت كه عرش بر معانی مختلفی اطلاق شده هر چند ریشه مشتركی دارد.

یكی از معانی عرش مقام «حكومت و مالكیت و تدبیر عالم هستی» است.

خلقت

دیگر از معانی عرش «مجموعه عالم هستی» است، چرا كه همگی نشانه عظمت او است و گاه «عرش» به معنی «عالم بالا» و «كرسی» به معنی عالم پائین به كار می‏رود. گاه «عرش» به معنی «عالم ما وراء طبیعت» و كرسی به معنی مجموع‏ عالم ماده اعم از زمین و آسمان استعمال می‏شود چنان كه در آیة الكرسی آمده است.

و از آنجا كه مخلوقات و معلومات خداوند از ذات پاك او جدا نیستند گاهی عرش بر «علم خدا» اطلاق شده است.

و اگر به قلب پاك بندگان با ایمان «عرش الرحمن» گفته شده به خاطر این است كه جایگاه معرفت ذات پاك او و نشانه‏ای از نشانه‏های عظمت و قدرت او است.

بنا بر این در هر مورد باید از قرائن فهمید كه منظور از عرش كدامیك از معانی آن است.

عرش خدا چیست؟

همان‌طور که می‌دانیم الفاظ برای بیان مشخصات زندگی محدود و ناچیز ما وضع شده‌اند و نمی‏تواند به درستی بیانگر عظمت خداوند و حتی عظمت مخلوقات بزرگ او باشند، به همین دلیل با استفاده از معانیِ كناییِ این الفاظ شبحی از آن همه عظمت را ترسیم می‏كنیم.

و از جمله این الفاظ كلمه «عرش» است كه در لغت به معنی «سقف» یا «تخت پایه بلند» به کار رفته و سپس این كلمه در مورد تخت قدرت خداوند به عنوان عرش پروردگار استفاده شده است.

در اینكه منظور از عرش خدا چیست و این كلمه كنایه از چه معنایی می‏باشد مفسران، محدثان و فلاسفه سخن بسیار گفته‏اند:

ـ عرش خدا چیزی است كه بشر از درك حقیقت آن عاجز است، و تنها اسمی از آن می‏داند.

ـ عرش خدا همان ملك اعلا و كرسی او، فلك كواكب است، و به فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) استدلال كرده‏اند كه فرمودند: «آسمان‏های هفتگانه و زمین‏های هفتگانه در برابر كرسی جز حلقه‏ای در برابر بیابان پهناوری نیست، و كرسی خدا هم در برابر عرش او همین نسبت را دارد» .

ـ عرش را به معنی «علم بی‌پایان پروردگار» تفسیر كرده‏اند. تفسیر نمونه، ج‏20، ص: 36

ـ مقصود از آن را «مالكیت و حاكمیت خدا» دانسته‌اند.

اینكه فرمود: «ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ» كنایه است از استیلاء و تسلط خداوند بر ملك خود، به طوری كه هیچ موجود كوچك و بزرگی از قلم تدبیرش ساقط نمی‏شود، و در تحت نظامی دقیق هر موجودی را به كمال واقعیش رسانیده حاجت هر صاحب حاجتی را می‏دهد، و لذا در سوره یونس یه 3 پس از ذكر استواء، تدبیر خود را ذكر می‏كند و می‏فرماید: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ»

ـ به معنی هر یك از صفات كمالیه و جلالیه او می‌دانند چرا كه هر یك از این اوصاف بیانگر عظمت مقام او می‏باشد، همان‌گونه كه تخت سلاطین نشانه عظمت آن‌ها است.

صحیح آن است که مفهوم «عرش» به صفات ذات پاك پروردگار بازگشت می‏كند و به یك وجود خارجی دلالت ندارد.

بعضی از روایاتی كه از طرق اهل بیت (علیه السلام) رسیده نیز همین معنا را تأیید می‏نماید:

حفص بن غیاث از امام صادق (علیه السلام) نقل می‏كند كه از امام در باره تفسیر «وَسِعَ كُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» سۆال كردند. فرمودند: «منظور علم او است».

و در حدیث دیگری از همان امام (علیه السلام) «عرش» را به معنی علمی كه انبیا را بر آن واقف كرده و «كرسی» را به معنی علمی كه هیچ‌كس را از آن گاه نكرده است تفسیر فرموده است.

نتیجه

با بررسی معنای لغوی و استعمالات قرنی و در نظر گرفتن اقوال مفسران آلنچه صحیح‌تر به نظر می‌رسد آن است که:

حوادث جزئی عالم منتهی به علل و اسباب جزئی است و آن اسباب منتهی و مستند به اسباب كلی دیگری است، همچنین تا همه منتهی به ذات خدای سبحان شود، البته خداوند با همه بوده و محیط بر همه است. چون مالكیت خدای سبحان حقیقی است.

اینكه فرمود: «ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ» كنایه است از استیلاء و تسلط خداوند بر ملك خود، به طوری كه هیچ موجود كوچك و بزرگی از قلم تدبیرش ساقط نمی‏شود، و در تحت نظامی دقیق هر موجودی را به كمال واقعیش رسانیده حاجت هر صاحب حاجتی را می‏دهد، و لذا در سوره یونس یه 3 پس از ذكر استواء، تدبیر خود را ذكر می‏كند و می‏فرماید: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ»

فراوری: فاطمه سرفرازی

بخش قرآن تبیان        


منبع:

المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، ج‏8، ص: 186 تا 188.

تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 20، ص 35 و 36.