معجزة بزرگ، انسانیّت است نه عصا و یَدِ بیضاء
می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.
به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:
اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.
دوم: مطابق با ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز و اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.
سوم: مراسم آغازین مدرسه از یک نواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.
یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، تلاوت آیاتی از قرآن مجید است، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.
در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد.
در این مقاله آیات صفحه 238، مورد بررسی قرار می گیرد...
ده آیة 23 تا 30 سورة یونُس از صفحة 238، توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود.
شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.
جهت دریافت فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.
تمامی هشت آیة 23 تا 30 سورة یوسُف از صفحة 238، داستان یوسف(ع) و همسر عزیز مصر را بیان میكنند كه ما از میان این آیات، به آیة آغازین اینصفحه میپردازیم.
قصّة حضرت یوسف(ع) بر حسَب نقل قرآنكریم، به اینجا منتهی شدكه یوسف (ع) مراحل پرمِحنَتی را، از مَحسود و مبغوض برادران قرارگرفتن، در میان چاه انداخته شدن، به ثَمَنِ بَخس به فروش رفتن و در بازار مصر بهعنوان برده در معرض فروش قرار داده شدن تا عاقبت بهكاخ عزیز مصر وارد شدن، كه همگی با شدّتها و رنجها توأم بود، سپریكرد.
تا اینجا، مراحل بسیار پررنج و تعبی بود. امّا از این به بعد، بهحسب ظاهر، زندگی پرنعمتی برایش پیشآمد. یعنی، در جوّی قرار گرفت كه همة موجبات رفاه وكامیابی، از هر جهت برایش فراهم شد. امّا در عالم معنا، گرفتار رنج و محنت روحی بسیار بزرگی شد كه برای اولیای خدا (ع) شداید روحی، بهمراتب بیشتر از بلیّات جسمی رنجآور و دردانگیز است و رهایی یافتن از این دامِ بسیار خطرناك نیز، برای حضرت یوسف (ع) بهراستی از خَوارِقِ عادات است.
همانگونه كه مرحوم علاّمة طباطبایی (رض) در تفسیر شریف المیزان میفرماید: حضرت یوسف(ع) از اینگردنة بسیار صعبُالعبور و موقف لغزنده و حسّاس، بهطور خارقالعاده عبور كردهاست.
البتّه، در طول زندگی همة رجال الهی، از انبیا و اولیای خدا(ع)، موقفی دشوار وگذرگاهی لغزنده پیشآمدهاست و در همانموقف وگذرگاه، عظَمتشان بارز شده و در دنیا، به بزرگی و رفعت منزلت شناخته شده و در عالم معنا، به مقام قرب الهی رسیدهاند. یعنی، در همانموقف خاصّ به خودشان، توانستهاند محكم بایستند و خود را از لغزیدن نگهدارند.
حضراتآدم، یونس، داوود، سلیمان(ع)، موقفهای سنگینی داشتهاند و بر اثر همان سنگینی موقف، اَحیاناً دچار ترك اولایی میشدند و مورد اخذ و عقاب خدا قرار میگرفتند و سپس از درِ توبه و انابه به درگاه خدا وارد میشدند و مجدّداً مورد عفو و غفران خدا قرار میگرفتند.
تا آنجا كه ندای:وَ عَصیآدَمُ رَبَّهُ فَغَوی، ثُمَّ اجتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیهِ وَ هَدی در عالم پیچیدهاست. و این، نشان میدهدكه اولیای مقرّب خدا(ع)، تحت مراقبت كامل هستند و كوچكترین لغزششان، سبب اخذ و عقاب میگردد. ولی جالب اینكه دربارة حضرت یوسف(ع) میبینیم از اوّل قصّه تا آخِر، لغزشی بهعنوان ترك اولی، در قرآن به او نسبت داده نشده و بلكه خداوند، در مقام مدح و ثنای او چنین فرمودهاستكه: «إنَّهُ مِن عِبادِنَا المُخلَصین»؛ «او از بندگان مخلَص ماست». شیطان نیز، اقرار كرده كه من، دسترسی به اغوای بندگان «مخلَص» ندارم؛ فَبِعِزَّتِك، لاُغوِیَنَّهُم أجمَعین، إلاّ عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصین. و راستی، یوسف (ع) موقفی بسیار سنگین داشته و سنگینتر از آن، مقاومت بسیار پرشكوهش بودهكه جدّاً شایستة آنهمه تكریم و تجلیل از جانب خدایش بودهاست.
یك جوان در بحران طغیان غریزة جنسی، در جوّی غرق در نعمت و لَذّت قرارگرفتهكه از در و دیوارآن، محرّكات شهوت
و هوس میبارد و از هر جهت،آماده برایكامیابی،كه بهفرمودة خدا: «وَ غَلَّقَتِ الأبواب، وَ قالَت: هَیتَ لَك»؛ «زن تمام درها را بست و در یك فضای از همه جهت خلوت، به اوگفت: بیا كه من در اختیار تو ام». یوسف جوانیكه جمال و زیباییاش مُحَیِّرُالعُقول است و مورد عشق سوزان زنی قرارگرفته كه او نیز از زیباترین زنان عصر خود میباشد و عِلاوه برآن، همهگونه قدرت در اختیار دارد و یوسف (ع) بهعنوان بردة او در خانة اوست و چارهای جز اطاعت فرمان او ندارد.
حال، خداوند درآیة 23 میفرماید: «وَ راوَدَتهُ الَّتی هُوَ فی بَیتِها عَن نَفسِه»؛ «آن زن كه یوسف(ع) در خانة او بود، بنای مُراوده با یوسف را گذاشت».كلمة «مُراوده» یعنی «انسان ازكسی چیزی بخواهدكه او رأیش مخالف با خواست این است و ناچار، از راه مكر و حیله و خدعه وارد میشود، امّا با آرامش و ملایمت، نه با تندی و خشونت؛ طوری میكندكه رأی او را بزند تا آنچه را میخواهد، از او برباید». حال،گاهیكسی میخواهد پولكسی را برباید یا خانة كسی را وگاهی میخواهد خودش را برباید.كه عبارت «عَن نَفسِه»، نشان میدهدكه ربودن «خود یوسف(ع)» منظور او بود. یعنی، «آنزن در مقام مراودة با یوسف(ع) درآمد و بنای رفت وآمدهای مكرّر و ملازمتهای مستمِرّ و مداوم با یوسف(ع)گذاشت».
و معلوم استكودكیكه از سنّ هفت یا نه سالگی، وارد اینكاخ شده و تا سنّ هفده، هجده سالگی درآنجا بوده و در تمام اینمدّت،آنزن درحال مراودة با او بوده و با رفتار وگفتار و انواع و اقسام حركات و سكناتش میكوشیده دل او را برباید؛ آنهم با آنقدرت و شوكتی كه داشته، اینگونه مراوده، بهراستی، كوه را از جا میكند تا چه رسد به یك جوان در بحران غریزة جنسی. حال، اگرآنجوان از تمام اینگذرگاهها، بهسلامت عبوركند و كوچكترینلغزشی از خود نشان ندهد، حقّاً خارقالعاده است و سزاوار تحسین پروردگار.
و جالب اینكه بیانی هم كه قرآن در نقل آن جریان دارد، طرز خود بیان نیز، خارقالعاده و در حدّ اعجاز است. چون وقتیگوینده یا نویسندهای، بخواهد یك صحنة پرماجَرای عشقی را بیانكند، اگر بخواهد زمام قلم و زبان را رها كند، چهبسا، تعبیرات مهیّج و محرّكی پیش بیایدكه خِلاف متانت و عفّت باشد. و اگر بخواهد قسمتهایی را حذفكرده و پشت پرده نگهدارد و مبهم بگوید، طبیعی استكه بیان، رَسا نمیشود و صحنه را آنچنانكه واقع شده، نشان نمیدهد.
حال، اگر آن گوینده یا نویسنده، طوری بگوید و بنویسد كه هم واقع را آنچنانكه واقع شده، بیانكند و به تمام ریزهكاریها توجّه بدهد، و مَعَالوَصف، عفّت بیان را نیز رعایتكند؛ یعنی، بیان، در عین حالكه دقیق است، عفیف هم باشد، اینچنین گوینده و نویسندهای، واقعاً توانا و شایستة تقدیر است. ولی گوینده و نویسنده اگر بشر عادی باشد، بهطور حتم، نمیتواند اینچنین باشد. بلكه ناچار، یا با ابهام میگذرد و صحنه را آنچنانكه بوده، نشان نمیدهد، یا با وقاحت وارد میشود و پردهدری میكند.
حال، شما به بیان قرآنكریم بنگرید و ببینید یك آیة كوتاهآورده كه هم دقیق است و هم عفیف. اگر كلمه كلمهاش را دقّتكنیم، در عین ارائة جزئیّات جریان، چنان رعایت عفّت بیانكرده كه كوچكترین كلمهایكه زننده و خلاف عفاف باشد، درآن بهكار نبرده و با یك جملة كوتاهِ: «وَ راوَدَتهُ الَّتی هُوَ فی بَیتِها»، تمام تماسهای مستمرّ و مداوم چندین سالة زلیخا را كه با یوسف داشته، از لحاظ گفتوگو و نشست و برخاست و دلربایی هایی كه او میكرده، با همینعبارتِ: «راوَدَتهُ»، بیانكردهاست. و این، خود، اعجاز در بیان است.