تبیان، دستیار زندگی
شهید حجت الاسلام «عبدالله میثمی» 12خرداد سال1334 در اصفهان چشم به جهان گشود. در نوجوانی وارد حوزه علمیه اصفهان و از آنجا راهی قم شد. به دلیل مبارزه با رژیم پهلوی سر از زندان قصر تهران درآورد. برای آن كه اذیتش كنند، با یك كمونیست هم سلولی اش كردند. بعد ا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وصیت نامه شهید میثمی


شهید حجت الاسلام «عبدالله میثمی» 12خرداد سال1334 در اصفهان چشم به جهان گشود. در نوجوانی وارد حوزه علمیه اصفهان و از آنجا راهی قم شد. به دلیل مبارزه با رژیم پهلوی سر از زندان قصر تهران درآورد. برای آن كه اذیتش كنند، با یك كمونیست هم سلولی اش كردند. بعد از آزادی برای مبارزه و تبلیغ راهی شهركرد شد. جنگ شد. ازدواج كرده بود اما به قول خودش زندگی او جبهه بود.

 شهید میثمی

در جبهه نمازش را كامل می خواند. می گفت؛ اینجا وطنم است. نماینده حضرت امام در قرارگاه خاتم الانبیاء شده بود. كربلای پنج بود كه تركش خورد. چند روز بعد 12بهمن 65، شهید شد. آن روز، روز شهادت حضرت زهرا(ع) بود.

متن زیر آخرین وصیت نامه این شهید بزرگوار است كه به تازگی توسط مۆسسه «میقات» كشف شده و برای اولین بار منتشر می شود.لازم به توضیح است كه تنها چند جمله كه در مورد مسائل شخصی بوده، درج نشده و به جز این مورد، متن كامل و بدون دخل و تصرف است:

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» «بسم الله الرحمن الرحیم» الحمدلله رب العالمین و الصلوه والسلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و اما بعد از حمد خدای تبارك و تعالی و درود به پیغمبر و اهل بیتشان علیهم السلام خداوند توفیق عنایت فرمود كه در شب شانزدهم اسفندماه سال هزارو چهارصد و شصت شمسی مطابق با جمادی الاول در ایام وفات فاطمه زهرا سلام الله علیها وصیتنامه ای بنویسم. و خدایا تو گواهی در این لحظه كه در خدمت مقام وحدانیت، این كلمات را می نویسم بسی شرمنده و شرمسارم، چرا كه بندگان تو را می بینم كه در جبهه های حق بر علیه باطل می جنگند و در سنگرهای خود وصیتنامه های شهید وارانه می نویسند. خدایا دلم می سوزد كه چرا به زمین چسبیدم. خدایا اگر من بیچاره در این لحظه بمیرم فردا در مقابل این جوانانی كه از لذت و عیش و نوش دنیا بریدند و رو به تو آوردند سرافكنده خواهم بود. اشهد ان لااله الاالله وحده لاشریك له و اشهدان محمدا صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و ان علیا امیرالمۆمنین و حسن بن علی المجتبی و حسین بن علی السیدالشهدا و علی بن الحسین زین العابدین و محمدبن علی باقر علم النبین و جعفربن محمد الصادق و موسی بن جعفر الكاظم و علی بن موسی الرضا و محمدبن علی التقی و علی بن محمدالنقی والحسن بن علی العسگری و حجه بن الحسن المهدی صلواتك علیهم اجمعین ائمتی و سادتی بهم اتولی و من اعدائهم اتبری و ان ما جاز به النبی حق و ان الله بعث من فی القبور. ای پدر بزرگوار و مادر مهربانم و ای خواهران و برادران و ای همه كسانی كه با شما در دنیا مانوس بودم از شما عاجزانه می خواهم كه پیوسته از برایم طلب مغفرت كنید چرا كه با رویی سیاه از دنیا می روم. شما نمی دانید خدا چقدر لطف كرده گناهان مرا از شما پوشانده. آنچه در دوران زندگیم بیش از همه چیز مرا رنج داد و باعث خون دل خوردن من شد، اخلاص نداشتنم بود و الان نمی دانم در مقابل خدای بزرگ چه عملی را همراه خود ببرم. دومین مسئله ای كه مرا در زندگی عقب انداخت كه موفق نشوم از فیض های بزرگتری بهره مندتر گردم، بی نظمی و بز صفتی من بود كه جسته گریخته كار می كردم و به هر كشتزاری دهانی می زدم. این است كه دستم از حسنات تهی است. و سومین چیزی كه گوشت بدنم را آب كرد و در دنیا مرا سوزاند تا قیامت چه بر سرم آورند غیبت بخصوص غیبت علما بود. خدا كند كه با دعای شما پروردگار همه كسانی را كه برگردن ماحق دارند از دست ما راضی گرداند... ]پدر[ فراموش نمی كنم وقتی كه آمدید پشت میله های زندان قصر و گفتید خدایا من از این فرزند راضی هستم تو هم راضی باش و من چقدر آسوده شدم... ای مادرم، شما آن مادری هستید كه در اولین برخورد هنگام ملاقات در زندان حماسه ای همچون حضرت زینب آفریدید. همانجا كه گفتید فرزندم ناراحت نباش تو سرباز امام زمان هستی درسهایت را بخوان و مرا از آن گرداب هولناك به ساحل اطمینان خاطر آوردید. و اگر این فرزند كوچك شما فاتحانه و پیروزمندانه با چهره سفید از دنیا رفت بدانید همان دعای شماست كه در اولین سال عروسی خود جهت فرزندی صالح كردید مستجاب گشته و خدا این فرزند صالح را از شما پذیرفته است. ای خواهرانم طاهره خانم و اكرم خانم، شما از یادتان نرود كه شما از پستانی پاك شیر خورده اید و باید با پستانی پاك به فرزندانتان شیر بدهید. فرزندانتان را با حب اهل بیت بار بیاورید.

شرمنده و شرمسارم، چرا كه بندگان تو را می بینم كه در جبهه های حق بر علیه باطل می جنگند و در سنگرهای خود وصیتنامه های شهید وارانه می نویسند. خدایا دلم می سوزد كه چرا به زمین چسبیدم. خدایا اگر من بیچاره در این لحظه بمیرم فردا در مقابل این جوانانی كه از لذت و عیش و نوش دنیا بریدند و رو به تو آوردند سرافكنده خواهم بود.

آنها را آشنا با ولایت فقیه كنید مگر نمی دانید كه پیغمبر خدا ما را به دست اهل بیتش سپرد و امام زمان ما را به دست فقها سپردند مبادا در راهی به جز راه مرجع تقلید قدمی بردارید كه در این صورت در مقابل خدای تبارك و تعالی هیچ حجتی ندارید. برادران عزیزم. ای رحمت خدا و ای امین خدا و ای عطا خدا شما سربازی امام زمان را فراموش نكنید. برادرتان كه لیاقت نداشت اما امیدوارم شما جزو انصار و یاران امام زمان باشید. بكوشید با تقوای الهی تا از منبع اهل بیت بهره مند شوید. نكند خدای ناكرده در دسته بندیها و جبهه بندی های مذهبی بیفتید كه معنویت روحانیت از شما گرفته می شود. كه ناگهان می بینید از روحانیت به جز لباسش برایتان نمانده است. به این طرف و آن طرف ننگرید. فقط نگاه كنید به نائب امام زمانتان تا فریب نخورید. در گرداب غیبت ها و تهمت ها نیفتید. خدا گواه است كه این بدگویی ها ایمان را می خورد و انسان را از روحانیت اخراج می كند. لذت مناجات با خدا را از بین می برد و شما به بچه های خواهرانتان بیشتر سر بزنید مخصوصا فرزندان طاهره خانم كه سید هستند باید جزء رهروان راه حسینی باشند. من از همه رفقایم التماس دعا دارم. فقط دو نفر از دوستانم را بگوئید به سر قبرم بیشتر بیایند یكی آقا مصطفی ردانی پور و یكی هم سیدمرتضی صاحب فصول و از جانب من بر سر قبر سیداحمد حجازی بروید و شب های جمعه قبر مرحوم مجلسی را فراموش نكنید. زیارت قبر آقای مطهری علم و حكمت و زیارت قبر آقای مدنی تقوی و زهد و زیارت قبر آقای بهشتی سوز و گداز به انسان می دهد. زیارت این قبور را فراموش نكنید. و با اجازه پدر بزرگوارم اخوی رحمت اله را به عنوان قیم انتخاب كردم باشد كه بدهی های مرا بدهد... خدایا ما را جزو یاران امام زمان محسوب بدار. خدایا رهبر كبیر انقلاب امام خمینی را در پناه خودت از همه بلاها مصون و محفوظ بدار. خدایا رزمندگان ما را در جبهه های حق بر علیه باطل بر دشمنانشان فاتح و پیروز بگردان. خدایا ما را به شهدا ملحق بگردان. پروردگارا عاقبت امر ما را ختم به خیر بگردان. خدایا پدر و مادر را از دست ما راضی و خشنود بگردان. پروردگارا مهر و محبت اهل بیت را از ما و فرزندان ما مگیر. افسوس كه عمری پی اغیار دویدیم از یار بریدیم و به مقصد نرسیدیم سرمایه ز كف رفت و تجارت ننمودیم جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: پایگاه تخصصی شهید عبدالله میثمی