تبیان، دستیار زندگی
حضرت خاتم الانبیاء (علیه و علی آله الصلاة و السلام) هر چند رسول خوبیها هستند اما در مرحله قبل از آن رسول عقلانیت هستند و در پرتو عقلانیت بسیار بالا به اعلی درجه عبودبیّت رسیده اند، تا نامیده شده اند به رسول خوبی ها!
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ار رهگذر عقلانیتِ رسول خوبیها

حضرت محمد


براستی جامعه دینداران ما تا چه حدّ با رسول اکرم (صلی الله علیه واله) آشناست؟ آیا از سیره آن بزرگوار آنقدر می دانیم که بتوانیم به اندازه یک صفحه مطلب بنویسیم؟ ما تا چه حدّ به این آیه روشن و گویای قرآن مجید توجه داریم که «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجو الله و الیوم الآخر و ذکرالله کثیراً (1)؛ براستی که رسول خدا الگو و سرمشق نیکو برای شماست برای کسی که امید به خدا و روز واپسین دارد و بسیار خدا را یاد کرد» .

تا چه حد در زندگانی خود، قصد داریم آن وجود مبارک را سرمشق خود قرار دهیم؟ از آن اساسی تر آیا تا به حال فکر کرده ایم اساس ویژگی های نورانی انبیای الهی چه بوده است تا آن پایه و اساس را به قدر ممکن در خود بنا نهاده و از یک راه منطقی و زیر بنایی به آنان تأسی کنیم؟

آری از همان آیه شریفه می توان دریافت که کسانی به دنبال اقتدار به رسول الله می روند که امید به خدا و قیامت دارند و بسیار به یاد خداوند هستند. متاسّفانه اگر ما خیلی به فکر الگو گرفتن از آن وجود نورانی نیستیم باید کمی به تأمّل وادار شویم و علاج مشکل را دریابیم.

آری سخن این مقاله اینست که حضرت خاتم الانبیاء (علیه و علی آله الصلاة و السلام) هر چند رسول خوبیها هستند اما در مرحله قبل از آن رسول عقلانیت هستند و در پرتو عقلانیت بسیار بالا به اعلی درجه عبودبیّت رسیده اند، تا نامیده شده اند به رسول خوبی ها!

برترین موجود عالَم

در این مجال اندک و از رهگذر تأسی به رسول الله می خواهیم نتیجه ای کاربردی و مناسب روزگار خود به دست بیاوریم. جناب کلینی(ره) حدیثی با مضمونی بسیار قابل توجه از رسول اکرم (صلی الله علیه واله) نقل نموده که ملاک نبوّت انبیاء را عقل والای آن حضرات معرّفی نموده است. و اما آن حدیث:

«ما قسّم الله للعباد شیئاً افضل من العقل، فنوم العاقل افضل من سهر الجاهل و اقامة العاقل افضل به شخوص الجاهل و لابعث الله نبیاً و لا رسولاً حتی یستکمل العقل و یکون عقله افضل من جمیع عقول امتّه و ما نصیر النّبی فی نفسه افضل من اجتهاد المتجهدین و ما ادّی العبد فرائض الله حتی عقل عنه و لا بلغ جمیع العابدین فی فضل عبادتهم ما بلغ العاقل و العقلاء هم اولوالالباب الذین قال الله تعالی «انّما یتذکّر الّا اولوالالباب.» (2)

اساس و پایه انسان عقل است و هوش و فهم و حافظه و دانش، همگی از عقل هستند. فقط با عقل است که آدمی کامل می شود و راهنما و بینایی بخشی و گشایشگر کار آدمی عقل است. پس اگر عقل مورد تأیید نور خدایی باشد در آن صورت، آدمی دانشمند و حافظ و متذکّر و باهوش و فهمیده خواهد بود

ترجمه گونه ای از این روایت چنین است:

خداوند در میان بندگانش چیزی بهتر از عقل، تقسیم نکرده است. پس خواب عاقل بهتر از شب بیداری جاهل است، بی حرکتی عاقل برتر است از حرکت و خارج شدن نادان. خداوند هیچ نبی و هیچ رسولی را مبعوث نکرده است مگر آنکه عقل را کامل نموده و عقل او برتر از عقول همه امّتش شده بود. و آنچه پیامبر در خاطر خود دارد از اجتهاد مجتهدین، بالاتر و برتر است. تا بنده ای از عقل الهی برخوردار نباشد نمی تواند واجبات خداوند را به انجام برساند و همه عابدان در فضیلت عبادت خود به درجه و مقام عاقل نمی رسند. عقلا همان صاحبان خرد هستند که خداوند متعال درباره ایشان فرموده است: تنها صاحبان عقل، متذکّر می شوند.

آری اگر حضرت امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

«ان لله علی الناس حجّتین، حجة ظاهرة و حجة باطنة فأمّا الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة (علیهم السلام) و أمّا الباطنة فالعقول»(3)؛ یعنی همانا خداوند بر آدمیان، دو حجت دارد. حجت طاهری و آشکار و حجت باطنی و پنهان. اما حجت آشکار رسولان و پیغمبران و ائمه (علیهم السلام) هستند و اما حجت پنهان پس عقول می باشد.

اگر چنین فرمودند، باید گفت عظمت و فضیلت پیامبران و جانشینان ایشان همه و همه در گرو عقلانیت بسیار بالا و کامل آن بزرگواران می باشد.

عقل

همه در امتداد عقل

در اینجا ممکن است سوالی رخ دهد و آن اینکه عقل همان عبودبیت خداوند است. چون در حدیث داریم که حضرت امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به سوال اند چیستی عقل که ماالعقل؟ فرمودند:

«ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان»(4) عقل آن چیزی است که خداوند رحمان با آن عبادت می شود و بهشت بوسیله آن به دست می آید.

لکن در پاسخ به این سوال باید بگوییم: این فرمایش تعریف خود عقل نیست بلکه تعریف عقل است به فائده و اثر اساسی آن . مثل آنکه کسی بگوید آب باعث سیرابی انسان و شستشوی کلیه می شود. روشن است که این تعریف حقیقی آب نیست. بلکه معرفی آب است بوسیله اثر آن.

ما در این مقاله فرصت پرداختن به تعریف عقل و بررسی تعاریف گوناگون آن را نداریم که البته کاری دشوار نیز می باشد ولی با این وصف می خواهیم کمی آن را معرّفی کنیم.

حضرت خاتم الانبیاء (علیه و علی آله الصلاة و السلام) هر چند رسول خوبیها هستند اما در مرحله قبل از آن رسول عقلانیت هستند و در پرتو عقلانیت بسیار بالا به اعلی درجه عبودبیّت رسیده اند، تا نامیده شده اند به رسول خوبی ها!

در اصول کافی روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که به خصوص، اول آن روایت نورانی، مناسبت زیادی با بحث ما دارد. اما آن حدیث:

«قال ابو عبدالله: (دعامة الانسان العقل، و العقل منه الفطنة و الفهم و الحفظ و العلم و بالعقل یکمّل و هو دلیله و مبصره و مفتاح امره، فاذا کان تأیید عقله من النور کان عالماً حافظاَ ذاکراً فصلناً فهما فعلم بذلک کیف و لم و حیث و عرف من نصحه و من غشه فاذا عرف ذلک عرف مجراه و موصوله و مفصوله و اخلص الوحدانیة لله و الاقرار بالطاعة ...»(5)

ترجمه گونه ای از این جملات پرمغز چنین است:

اساس و پایه انسان عقل است و هوش و فهم و حافظه و دانش، همگی از عقل هستند. فقط با عقل است که آدمی کامل می شود و راهنما و بینایی بخشی و گشایشگر کار آدمی عقل است. پس اگر عقل مورد تأیید نور خدایی باشد در آن صورت، آدمی دانشمند و حافظ و متذکّر و باهوش و فهمیده خواهد بود. بنابراین خواهد دانست چگونه و چرا و کجاست و خیرخواه و بدخواه خود را بشناسد. آن گاه در نورانیّت چنین شناختی، مسیر حرکت خود و آنچه را که باید به آن وصل شود و آنچه را باید از آن جدا بشود خواهد شناخت (6) و در توحید خداوند و اقرار به اطاعت از خداوند، اخلاص خواهد یافت...

مشاهده می کنیم که در این حدیث شریف، هوش و فهم و علم و ... همگی از عقل دانسته شده اند. و گویا این روایت شرحی بر حدیث قبلی است. که «العقل ما عبد به الرحمان...».

آری راه تأسی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) از عقلانیت می گذرد و این یعنی همه ما و به خصوص متولیان مسائل دینی و فرهنگی باید و باید در پرورش و ارتقای عقلانیت خویش و دیگران، بسیار تلاش کنیم.

در پایان یادآور می شود این مساله پایه و اساس اصلاح سبک زندگی نیز خواهد بود.

پی نوشت:

1) سوره احزاب، آیه 21

2) الکافی، طبع موسسة دار الحدیث، ج1، ص 30

3) الکافی، ج1، ص 35

4) همان، ص 25

5) همان، ص 25.

6) ظاهراً منظور از موصوله و مفصوله، اشخاص و اعمال و اخلاق و عقائد صحیح و نادرست می باشد.

سید علی محمّد هاشمی رضوانی 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.