تبیان، دستیار زندگی
روستایی نویسی نسبت به گذشته بسیار کم شده،در دوره‌های قدیم‌تر نویسنده‌ها صرفا درباره روستا می‌نوشتند اما حالا اگر نویسنده تجربه‌ای از روستا داشته باشد درباره آن می‌نویسد. گویش‌ها همواره در کنار زبان فارسی ما ایرانیان وجود داشته‌اند و همچنین در انتقال ارزش‌
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پایان نگارش داستان‌های روستایی


روستایی نویسی نسبت به گذشته بسیار کم شده،در دوره‌های قدیم‌تر نویسنده‌ها صرفا درباره روستا می‌نوشتند اما حالا اگر نویسنده تجربه‌ای از روستا داشته باشد درباره آن می‌نویسد. گویش‌ها همواره در کنار زبان فارسی ما ایرانیان وجود داشته‌اند و همچنین در انتقال ارزش‌ها و باورهای مردم یک سرزمین تاثیرگذار بوده‌اند.

پایان نگارش داستان‌های روستایی

ادبیات داستانی ایران همیشه با نگرش‌ها و دیدگاه‌های مختلفی همراه بوده و بر اساس آن در میان مخاطبانش بازتاب داشته است. گاهی داستان‌هایی است که در محیط روستا می‌گذرد و روابط میان مردمان آن دیار، آداب و رسوم و چالش‌های میان آنها را دربردارد. آدابی که از دیرگاه برجای مانده و در طول زمان دستخوش دگرگونی‌هایی شده است و اکنون به صورت افسانه یا خرافه در بین سنت‌های آن مردم رواج دارد. ادبیات داستانی در ایران همواره با نگاه و نگرش داستان نویسان ایرانی به روستایی نویسی و بازتاب زندگی قشر روستانشین جامعه همراه بوده است.

معتقد به تقسیم ادبیات داستانی به شهری و روستایی نیستم

به زعم برخی از نویسندگان،‌ادبیات داستانی روستایی تعریف‌های متفاوتی دارد اما در این میان نویسندگانی هستند که اعتقادی به ادبیات با فضای روستایی ندارند و معتقدند دیگر این نوع داستان‌ها در بین مردم وجود ندارد. «قباد آذرآیین» از نویسندگان کشورمان از جمله كسانی است كه قائل به تقسیم‌بندی ادبیات داستانی روستایی یا شهری نیست. وی در این باره می‌گوید: به‌طورکلی معتقد به تقسیم ادبیات داستانی به شهری و روستایی نیستم. به دلیل اینکه این تقسیم‌بندی بسیارعام است و معقتدم كه ادبیات به مسائل انسانی می‌پردازد.

نویسنده کتاب «عقرب‌ها را زنده بگیر» تاثیر زندگی شهری و مدرن را زیاد نمی‌داند و عنوان می‌كند که اصولا بازگشت به طبیعت یک نوستالژی است که در بین همه مردم وجود دارد و در کنار این خواست طبیعی، مسائل انسانی و معضلات شهری و عاطفی دست به دست هم داده‌اند تا انسان به‌دنبال یك سرپناه در میان کتاب‌ها بگردد و به دلیل مسائل مطرح شده در آنها و لوکیشن خوب و داستان‌هایی که فارغ از دغدغه‌های شهری است. جذب این کتابها می‌شوند. وی ادامه می‌دهد: گویش هم نوعی نوشتار بومی گرایی است که مثلا فقط می‌تواند یک گیلانی مانده در تهران یا من خوزستانی گرفتار در تهران را به ادبیات گرایش دهد و جنبه عام ندارد.

آذرآیین در ادامه درباره گرایش مخاطبان به خواندن این کتاب‌ها بیان می‌کند: در حال حاضر گرایش‌هایی وجود دارد كه این گرایش‌ها نسبت به مسائل گذشته بومی‌نویسی و به نوعی دغدغه‌های شهری را بازتاب بیشتری می‌دهد.مخاطب امروز با توجه به مشكلات می‌خواهد كه نویسنده از آن بنویسد و اینگونه كتاب‌ها را مطالعه می‌كند.

روستایی نویسی نسبت به گذشته بسیار کم شده

هر داستان خوان حرفه‌ای ایرانی كه آثاری از نویسندگانی چون محمود دولت‌آبادی، غلامحسین ساعدی، جلال آل‌احمد، امین فقیری و هوشنگ گلشیری را خوانده باشد، در می‌یابد كه داستان‌های كوتاه و بلندی كه از این نویسندگان را خوانده در محیط روستا می‌گذرد و به بازسازی روابط میان روستائیان، شهرنشینان و چالش‌های میان آنان از یكسو و از سوی دیگر به بازگویی ستم و ظلم تاریخی بر این بخش از جامعه می‌پردازد.

با این حال «امین فقیری» كه خود از نویسندگانی است كه ادبیات روستایی را می‌توان در آثارش دید،‌نظر متفاوت‌تری نسبت به دیگر نویسندگان دارد. وی در این باره می‌گوید: روستایی نویسی نسبت به گذشته بسیار کم شده،در دوره‌های قدیمی‌تر نویسنده‌ها صرفا درباره روستا می‌نوشتند اما حالا اگر نویسنده تجربه‌ای از روستا داشته باشد درباره آن می‌نویسد. گویش‌ها همواره در کنار زبان فارسی ما ایرانیان وجود داشته‌اند و همچنین در انتقال ارزش‌ها و باورهای مردم یک سرزمین تاثیرگذار بوده‌اند.

این نویسنده گویش محلی را نوعی اشاعه فرهنگ در استان‌های دیگر می‌داند و در این باره بیان می‌کند: به کار بردن گویش محلی فقط در دیالوگ‌ها و گفت‌وگوهاست وگرنه خود نویسنده خیلی کم در توصیف طبیعت و مکان از زبان محلی استفاده می‌کند. به کار بردن کلمات محلی در داستان‌ها بهتر است که پانویس هم داشته باشد چون در غیر این صورت مخاطب عام متوجه معنی آن واژه‌ها نمی‌شود.

امروزه موضوع در روستاها محدود است و مردم کمتر به‌دنبال این هستند که پیگیر داستان‌هایی با این موضوع باشند. کسی که دو بار کتاب‌هایی با این موضوع را خوانده باشد، شاید دیگر سراغ آن نرود

نویسنده رمان «پلنگ‌های کوهستان» جاذبه‌های داستانی روستاها را کم می‌داند و ادامه می‌‌دهد: امروزه موضوع در روستاها محدود است و مردم کمتر به‌دنبال این هستند که پیگیر داستان‌هایی با این موضوع باشند. کسی که دو بار کتاب‌هایی با این موضوع را خوانده باشد، شاید دیگر سراغ آن نرود. وی یادآور می‌شود: وقتی مخاطب کتابی را با این سبک انتخاب می‌کند، بیشتر هدفش این می‌تواند باشد که با یک فرهنگ و آداب و رسوم آشنا شود و اگر زبان محلی آن روستا را هم بداند تمایل به این پیدا خواهد کرد که کمی گویش محلی داشته باشد تا ارتباط بیشتری برقرار کند.

دیگر تفاوتی بین شهر و روستا وجود ندارد

اما به راستی وقتی متنی ادبی می‌خوانیم، هدف اصلی ما چیست؟ آشنا شدن با تحلیلی جامعه شناختی و قوم نگاری درباره یك مكان؟ آشنایی با زندگی، لهجه، آداب و رسوم و مثل‌های مناطق مختلف یا قبل از همه و مهم‌تر از همه خواندن یك متن ادبی؟

در این زمینه «مرتضی فخری» نویسنده با توجه به شرایط و ارتباطاتی که اکنون میان مردم شهر و روستا وجود دارد، ادامه می‌دهد: دیگر تفاوتی بین شهر و روستا وجود ندارد و فرهنگی که در شهر هست در روستا هم قابل مشاهده است. حتی جاهایی تحول جدید در روستاها زودتر اتفاق می‌افتد بنابراین دیگر مثل قدیم نیست که بگوییم داستان‌های روستایی یا داستان‌های شهری.

فخری درباره نوع گویشی که در ادبیات داستانی روستایی در جذب مخاطب وجود دارد، می‌گوید: کتاب‌هایی مثل کتاب‌های دولت آبادی غنیمت‌های ادبیات ما هستند. شما وقتی کلیدر را می‌خوانید با یک تاریخ اجتماعی روبه‌رو می‌شوید و جامعه ما این را دوست دارد، چون خلأهایی را در خود احساس می‌کند و باید نویسندگان ما در این راه گام بردارند. من خودم اگر از روستا می‌نویسم به این دلیل است که گوشت و پوستم از روستاست و شهر را نمی‌شناسم و این می‌تواند آشتی‌ای باشد بین نسلی فعلی با نسل قدیم.

مرتضی فخری درحالی که بازتاب این کتاب‌ها در جامعه‌ای که به نوعی همه با صنعتی شدن و مدرنیته خو گرفته‌اند را خوب می‌داند با این نظر مخالف است و ادامه می‌دهد: وقتی نویسندگان ما از روستا می‌نویسند، نباید تاکیدشان روی گویش باشد. در این صورت فقط در جغرافیای همان جاست که می‌توانند مانور دهند. اگر کسی فقط از گویش جنوب بنویسد من نمی‌فهمم که چه می‌گوید، فقط مردمان همان جا هستند که می‌دانند. نویسنده كتاب «زمانی برای آشفتن» ادامه می‌دهد: روستایی‌نویسی بیشتر نشان‌دهنده باورها و آداب و رسوم مردم روستا و آن سادگی و ساده زیستی است. در حالی که جذابیت‌های زندگی شهری مردم روستا را به شهرها کشانده و ناخودآگاه فاصله انداخته است.اما هستند کسانی که با اینکه دچار درگیری‌های زندگی شهری شدند گاهی وقتی کتابی اینچنینی را مطالعه می‌کنند، برمی‌گردند به گذشته‌های دور و به جایی که از آن متولد شدند و مرور خاطرات دور و شب نشینی‌های پای کرسی.

به نظر می‌رسد روستایی نویسی در ادبیات ایران تبدیل به شمشیر دولبه‌ای شده كه گاه یك نویسنده خوب را تا حد گزارشگری از آنچه هست تبدیل می‌كند و گاه او را به آفریدن جهانی بر پایه ویژگی‌های خاص مناطق رهنمون می‌شود و به نویسنده این فرصت را می‌دهد كه با استفاده از توانمندی‌های زبانی مناطق مختلف، افسانه‌ها و اعتقادات و جلوه‌های فضا و مكان داستانی را بنویسد كه مخصوص به خود اوست و تمام ویژگی‌های یك داستان ایرانی را داراست.

بخش ادبیات تبیان


منبع :تهران امروز