چگونگی صدور حکم قتل امیر کبیر
روایتی از چگونگی صدورحکم قتل امیر کبیر توسط ناصرالدین شاه
میرزا آغاخان نوری و مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه بیشترین نقش را در توطئه قتل امیر کبیر بازی کردند و ریشه این اختلاف بر خلاف باور اکثریت مردم ریشه ای تر از این حرف ها بود در این مورد نویسنده کتاب زندگانی امیر کبیر دلیل این اختلاف را اطلاع امیر کبیر از انحرافات اخلاقی مهد علیا و میرزا آغاخان نوری می داند و می گویند مهد علیا رعایت آبروی خاندان سلطنت را نمی کرد و این شروع این اختلاف و فتنه بود که با بیان این حقیقت توسط امیر کبیر به ناصر الدین شاه به آن دامن زده شد و باز در این خصوص نقل کرده اند که امیر کبیر پیشنهاد داد تا یک روز که به شکار می روند اعلیحضرت به طوری که صورت اشتباه داشته باشد مهد علیا را نشانه بگیرد و این لکه ننگ را پاک کند و همچنین پس از آن به سراغ میرزا آغاخان نوری برود و آن را اعدام کنند ، اما قبل از عملی کردن این نقشه ، این خبر توسط خبرچینان میرزا آغاخان نوری به گوشش رسید و بلافاصله به اطلاع مادر ناصرالدین شاه رساند و این نقشه و دام با اطلاع آنها از موضوع رفع شد و حتی برعکس وسیلی ای برای دستگیری و اختلاف انداختند بین امیر کبیر و ناصرالدین شاه شد زیرا که این دو با نفوذی که داشتن توانستند رای ناصرالدین شاه را بزنند و اوضاع را به نفع خود بر گردانند ، و موفق شدند امیر کبیر را از مقام عزل و بعد از چندی به کاشان تبعید کنند ولی مهدعلیا و میرزا آغاخان نوری که کینه ای بیش از این حرف ها از وی داشتند حتی بعد از عزل و تبعید آن را رها نکردند و در یکی از روزها ، نقشه گرفتن فرمان قتل را از ناصرالدین شاه کشیدند ، این نقشه ساده ای نبود زیرا با تمام بد گویی هایی که نسبت به امیر کبیر نزد شاه کرده بودند شاه بازهم از ته دل با آنان موافق نبود ، بنابراین این دو به این نتیجه رسیدند که فرمان قتل امیر کبیر را نمی تواننددر حالت عادی از شاه بگیرند ، پس مادر شاه دستور داد یکی از زنهای زیبای روی و مورد علاقه شاه را برای همبستری نزد شاه بفرستند و سند حکم قتل را به او پسپارند و همان شد .
مهدعلیا و میرزا آغاخان نوری که کینه ای بیش از این حرف ها از وی داشتند حتی بعد از عزل و تبعید آن را رها نکردند و در یکی از روزها ، نقشه گرفتن فرمان قتل را از ناصرالدین شاه کشیدند
می گویند دستور قتل امیر را توسط یکی از زنان زیبا و مورد علاقه شاه در حالی که شاه را در دریای شهوت غرق کرده بود از او گرفتند . آن زن از خدا بی خبر که شاه عیاش و شهوتران را مست و مخمور کرده و سراسر وجود او را در تصرف خود در آورده بود از او خواست که این سند …. را امضا کند و شاه هم فوراً آن را امضا کرد و او هم بلافاصله آن را نزد دشمنان امیر فرستاد .
شاه وقتی به حالت عادی برگشت خواست آن فرمان را به او برگردانند … جواب این بود که به مامور اجرا داده شده .
حکم امضا شده تسلیم علی خان حاجب الدوله شد و وی همراه چهار نفر دیگر با سریعترین وسائل ممکن به سوی کاشان حرکت کرد .و وی بلاخره امیر را در حمام به دام انداخت ، حال جالب این است که خود این شخص توسط خود امیر کبیر به دربار راه یافت و به سمت فراشباشی منتصب شده بود وقتی وی به امیر کبیر داستان را گفت امیر کبیر فکر کرد می تواند از وی تقاضای مهلت کند ولی او قبول نکرد حتی وی خواست با خانواده اش ودا کند ما باز هم او نپذیرفت و فقط قبول کرد نحوه کشته شدنش را خودش تعیین کند … امیر عادت به رگ زدن و خون گرفتن داشت بنابراین دستور داد دو رگ در دوبازوی او را قطع کردند ، تمام صحن گرمخانه از خون امیر رنگین شد ، سپس حوله ای به دهان امیر کرد و راه نفس را که به شماره افتاده بود بر او بست
منبع: تالار گفتگوایرانیان