تبیان، دستیار زندگی
بارگاه سلطان طوس ، امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام امید همه ایرانیان است .از دیر باز رسم مردم ایران زمین این بوده است که هر گاه گره ای به کارشان می افتد بی درنگ رو به ضامن آهو می آورند و او را واسطه بین خود و خدا می نمایند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حاجت آیت الله اراکی در حرم رضوی !

آیت الله اراکی

بارگاه سلطان طوس ، امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام امید همه ایرانیان است .از دیر باز رسم مردم ایران زمین این بوده است که هر گاه گره ای به کارشان می افتد بی درنگ رو به ضامن آهو می آورند و او را واسطه بین خود و خدا می نمایند.

امام رضا علیه السلام در کلامی گهر بار میی فرماید: الامام الامین الرفیق ، و الوالد الشفیق ، و الاخ الشقیق ، و کالام البرة بالولد الصغیر ، و مفزع العباد. امام ، امینی دوست و پدری  مهربان و برادری بی نظیر و همانند مادری دلسوز برای فرزند خردسال خویش و پناه بندگان است. (تحف العقول/ص 798)

آیت الله العظمی اراکی آن مرجع عظیم الشان سفر کرده از دیار ما در سفری به شهر مشهد مقدس به حرم امام رضا علیه السلام مشرف شده و از آن حضرت روا شدن حاجت خویش را می خواهند .

   در روز آخر اقامتشان در مشهد الرضا که ایشان به حرم رضوی مشرف می شوند اتفاق خاصی می افتد که بنا بر فرموده آیت الله العظمی گلپایگانی نشانه برآورده شدن حاجت ایشان است.

حجت‌الاسلام والمسلمین عباس محققی کاشانی، داماد مرحوم حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی در کتاب "منبر خاطره" داستان این تشرف آیت الله العظمی اراکی به حرم غریب الغرباء را از زبان خود آیت الله العظمی اراکی این گونه بیان می نماید:

  یک روز صبح که خدمت آیت الله  آقای گلپایگانی رسیدم، روز تعطیلی بود. فرمودند: خسته‌ام و حوصله‌ی کاری ندارم. خوب است برویم منزل آیت الله اراکی از مشهد آمده‌اند.

به اتفاق پیاده رفتیم منزل ایشان. راه نزدیک بود. در زدیم، خود آقا تشریف آوردند و درب را باز کردند و گفتند: بفرمایید.   وارد شدیم و به اتاق ایشان رفتیم. خود آقای اراکی دم درب نشست و آقا را به جایگاه خود تعارف نمود. پس از احوال‌پرسی و قبول اعمال آیت الله العظمی اراکی گفت: آقا اجازه بفرمایید جریان مشهد را برای شما نقل کنم بخندید.

آیت الله العظمی اراکی گفت: امسال به قصد گرفتن حاجتی از قم حرکت کردم و بنا داشتم ده روزی در مشهد بمانم. مرتبه‌ی اول غسل کردم و وضو گرفتم و مشرف شدم. اذن دخول خواندم و وارد بقعه‌ی منوره شدم، پیش رو ایستادم و زیارت خواندم.

آن حال مخصوص را برای عرض حاجت در خود ندیدم. رفتم بالای سر و بعد از زیارت باز حال نبود. رفتم نماز زیارت خواندم با دعای بعد از نماز زیارت، حال نداشتم. آمدم بالای سر، نشد. پیش رو آمدم برای خداحافظی، دیدم حال نیست.

گفتم: آقا، یک حاجت دارم بعداً خدمتتان عرض می‌کنم و از حرم بیرون آمدم. مرتبه‌ی دوم رفتم، حال نیامد و نتوانستم حاجت را بگویم. مرتبه‌ی سوم و چهارم تا مرتبه‌ی آخر. باز آغاز ورود نشد، بالای سر نشد، تا موقع وداع، زیارت وداع را در مقابل حضرت خواندم، حال درستی در خود ندیدم. متحیر بودم چه کنم؟ به حضرت عرض کرده بودم، آقا، من یک حاجت دارم که بعداً خواهم گفت.

حضرت منتظر است بشنود و حاجت مرا مرحمت نماید. دیدم مردم اطراف ضریح مطهر جمع شده‌اند و از دوش یکدیگر بالا می‌روند که دست خود را به ضریح برسانند.

با خود گفتم: ما هم برویم مثل آن‌ها شاید موفق شدیم. آرام آرام جلو رفتم پشت سر جمعیت قرار گرفتم با قدی خمیده و جسمی ضعیف، هر چه دست خود را بلند می‌کردم به جایی نمی‌رسید.

یک مرتبه مرد غول پیکری رسید که قد بلندی داشت و قوی و تنومند بود. مرا که دید، دلش به حال پیرمردی من سوخت. ناگهان مرا بغل کرد و سردست بلند نمود. حالا من  سردست این مرد هستم و او می‌خواهد محبت هم بکند. سر مرا به طرف ضریح خم می‌کند که من بتوانم ضریح را ببوسم.

مثل بچه‌ی شیرخوار روی دست مرا می‌چرخاند. هرچه دست و پا می‌زدم و فشار می‌آوردم که از دست او خلاص بشوم، مرا محکم‌تر می‌گرفت. من هم از مردم خجالت می‌کشیدم. برای من مناسب نبود در حرم آقا این طور اسباب بازی باشم.

رو کردم به ضریح مطهر و عرض کردم: آقا مرا از دست این آدم خلاص کن. مثل اینکه آقا منتظر عرض حاجت من بودند. فوری آن مرد مرا بر زمین گذارد و رفت. خلاصه ما حاجت خود را با حضرت مصالحه کردیم و از سفر برگشتیم.

آن روز آقا(آیت الله العظمی گلپایگانی) خیلی خندیدند و فرمودند: حضرت از مافی الضمیر جناب عالی اطلاع دارند و حتماً آن حاجت اصلی حضرت عالی روا شده است، مطمئن باشید.


منابع:

1-تحف العقول/ترجمه صادق حسن زاده/انتشارات آل علی/1388

2-یایگاه اطلاع رسانی خبر آنلاین

تهیه و فرآوری : مهدی صدری، گروه حوزه علمیه تبیان