سیره علمی بزرگان در تربیت فرزند
همه والدین، باید در رفتار با خانواده کمال دقت و اهتمام را به خرج دهند، اما این امر در مورد طلاب و روحانیون از اهمیت بیشتری برخوردار است، چرا که در این عرصه نیز الگویی برای جامعه محسوب میشوند؛ اما برای تربیت صحیح، در صورت اختلاف نظر، نباید انتخاب خویش را به فرزندان تحمیل نماییم بلکه باید به جای تحمیل نتیجه، فرزندانمان را از مقدمات آگاه کنیم تا آنها نیز به همین نتیجه برسند.
روشن است که نباید در یک نگاه ایدهآلیستی از فرزندان توقع داشته باشید به اندازه شما که سالها در حوزه درس خوانده اید فهم و عمل دینی داشته باشد.
آگاهی مقدم بر عمل است پس باید ابتدا آنها را آزادانه ، آگاهی بخشید چرا که تحمیل و فشار ممکن است نتیجه عکس دهد.
حضرت آیتالله جوادی آملی در این مورد میفرمایند: فرزندان ما در عصر خود زندگی میکنند، ما خودمان اگر زاهد باشیم زهد یک فضیلت شخصی است اگر فرزند خواست که یک زندگی معتدل داشته باشد چرا ما او را به این زهد وادار کنیم، خداوند نعمتها را آفرید که استفاده کند و در این استفاده کردن نباید اسراف و تبذیر کرد.(1)
رفتار بزرگان با فرزندانشان در این عرصه میتواند الگوی روشنی برای طلاب جوان باشد:
علامه طباطبایی(ره)
علامه حسن زاده آملی نقل می کنند در تعطیلات تابستان به آمل رفتم، خوابیده بودم بچه ها سر و صدا کردند و از خواب بیدار شدم و غضبناک شدم و بعد از آن ناراحت شدم که چرا من غضبناک شدم، آن قدر گریه کردم تا این که نتوانستم غذا بخورم، به تهران آمدم و راهی تبریز شدم تا سراغ طبیبم بروم به محضر علامه طباطبایی(ره) رفتم و به ایشان گفتم من حال نماز ندارم، بدون این که به ایشان جریان را بگویم گفت: بی خود غضبناک می شوی و انتظار هم داری که در نماز حال داشته باشی».(2)
در سیره ایشان آمده است که علامه طباطبایی(ره) به دخترانشان بیشتر احترام میگذاشتند و میفرمودند:« به اینها باید محبت بیشتری شود، تا در زندگی آینده با نشاط باشند و بتوانند همسری خوب و مادری شایسته باشند».
همسرش عقیده داشت که دختر باید در خانه کار کند اما علامه(ره) میفرمودند: «به آنها فشار نیاور، آنها اکنون باید آرامش داشته باشند و هنوز موقع کار کردنشان فرا نرسیده است».
دختر علامه(ره) نقل میکند: بعضی مواقع غذایی درست میکردیم که کمی خراب میشد، پدرم اصلا به روی خودش هم نمیآورد و خیلی هم تعریف میکرد. به مادرم میفرمود: اینها امانت خدا هستند، هر چه آدم به اینها احترام بگذارد، خدا و پیغمبر خوشحال میشوند».
ایشان ادامه میدهد: تربیت ما فقط در دوران کودکی شکل نگرفت من پس از ازدواج نیز همیشه از راهنمایی پدرم بهرهمند میشدم».(3)
آیت الله شهید دستغیب(ره)
یکی از فرزندان ایشان نقل میکند: هنگامی که خواهرم به سن ازدواج رسیده بود، پدرم او را صدا زد و گفت: ببین دختر جان، من آقای... را میشناسم از کوچکی تا به حال نمازش ترک نشده، به نظرم شما با ایشان سعادتمند میشوید، نظر خودت چیست؟ خواهرم گفت: هر چه شما بگویید آقا جان! و آقا گفته بود: شما میخواهید زندگی کنید، من چی بگم؟!».(4)
آیت الله شهید بهشتی(ره)
دختر ایشان نقل می کند: زندگی در یک آپارتمان در آلمان، خیلی یکنواخت و خسته کننده بود؛ به ویژه برای ما که فرزندان خردسالی بودیم و از ایران با ان همه اشنایانی که داشتیم وارد محیط غربت شده بودیم.
پدرم برای جبران این مسئله معمولا آخر هفته ما را به اطراف هامبورگ برای تفریح و استراحت می برد. جالب اینجا بود که حتما قبل از این مسافرتهای کوتاهف از همه ما سوال میکردند: «بچهها این هفته کجا برویم بهتر است؟» وقتی نظر ما را میگرفتند حرکت میکردیم. با این روش حتی برادر چند سالهام هم احساس میکرد که نظرش در خانه مهم است و به حساب میآید.
و برخورد ایشان با فرزندان، در دوران نوجوانی و جوانی را اینگونه توصیف میکنند: «برای من خواستگارهای متعددی میآمد که در بین آنها انسانهای مومن و گاهی پولدار هم بودند، ولی من همه را رد میکردم.
یک روز پدرم که اهل استدلال و منطق بودند و در رفتارشان جنبه دستور دادن نبود، به من گفت: دخترم! این که نمیشود، شما همه کسانی که آمدهاند را رد کردهای.
در میان انها انسانهای خوبی هم بودهاند، پس سلیقه شما چیست؟ گفتم: من میخواهم درس بخوانم و به دانشگاه بروم، و به کسی اهمیت میدهم که بشود در زندگی با او، دو کلمه حرف حساب زد و به تفاهم رسید.
ایشان به شدت استقبال کرده و گفتند: «آفرین به دخترم که میخواهد تحصیلاتش را ادامه دهد»، سپس پرسیدند: حالا از چه قشری؟ گفتم: معمولا این افراد از قشر فرهنگی هستند. تا این که به آقای اژهای که طلبهای جوان و معلم بود جواب مثبت دادم.(5)
امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) شخصیت معاصری بود که با وجود ایشان مردم توانستند یک الگوی محسوس و جامع را درک کنند، مشغلههای سیاسی، هرگز ایشان را از توجه به امور دیگری چون خانواده و تدریس و... باز نداشت.
خانم فاطمه اشراقی میگوید: «امام برای فرزندانش احترام خاصی قائل بودند و بسیار خوش رو و با متانت با آنها رفتار میکردند. گاهی اوقات بدون اینکه چیزی به ما بگویند، به بهانهای به آشپزخانه می رفتند و برای ما چای میریختند.
البته ما از این رفتار ایشان احساس شرمندگی میکردیم ولی امام با این کارها کمال مهمان نوازی و در حقیقت بهترین رفتار را نسبت به فرزندان خود نشان میدادند.حالا وقتی به یاد آن روزها میافتم، تمام وجدم از این افتادگی امام به درد میآید».(6)
خانم زهرا مصطفوی میگوید: وقتی ایشان به رادیو گوش میکردند و ما با همدیگر در حضورشان صحبت میکردیم امام بلند می شدند و توی حیاط میرفتند و آنجا رادیو گوش میکردند و به ما نمیگفتند از اتاق من بیرون بروید، بلکه خودشان رادیو را بر میداشتند و از اتاق بیرون می رفتند و داخل حیاط رادیو گوش میدادند».(7)
پی نوشت ها:
1- درس تفسیر سوره عنکبوت، 10/10/1391، مسجد اعظم.
2- مدیر استانی حوزه علمیه آذربایجان غربی در جمع طلاب مدرسه امام خمینی(ره) ارومیه، 10/10/1391
3- جرعههای جانبخش، ص393.
4- گلشن ابرار، ج2، ص878.
5- سیره شهید بهشتی(ره)، ص79.
6- برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج1، ص19.
7- مهر و قهر، ص38.
منابع:
دو ماهنامه فرهنگی «امان»
خبرگزاری رسا
تهیه و فرآوری: مسلم زمانیان، گروه حوزه عملیه تبیان