تبیان، دستیار زندگی
متن زیر قسمتی از گفتگوی مفصل با هادی شعبانی راننده رییس وقت گروهك منافقین و از نیروهای حاضر در عملیات مرصاد است كه حدود 20 سال از زندگی پنجاه ساله خود را در این گروهك سپری كرد تا اینكه در سال 1383 توانست از مقر منافقین گریخته و به ایران بازگردد. وی در این
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قساوت مسعود رجوی

قسمت دوم


متن زیر قسمتی از گفتگوی مفصل با هادی شعبانی راننده رییس وقت گروهك منافقین و از نیروهای حاضر در عملیات مرصاد است كه حدود 20 سال از زندگی پنجاه ساله خود را در این گروهك سپری كرد تا اینكه در سال 1383 توانست از مقر منافقین گریخته و به ایران بازگردد.

 عملیات مرصاد

پس از اعلام پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، منافقین طی هماهنگی با رژیم صدام، اقدام به حمله‌ای كور علیه ایران كردند به این ترتیب كه قرار شد تا ارتش عراق با هجوم سنگین به مناطق جنوبی ایران، رزمندگان اسلام را به خود مشغول كند تا نیروهای منافقین بتوانند به‌راحتی وارد ایران شده و تا تهران پیشروی كنند

 قسمت اول

 شما در عملیات مرصاد در چه واحدی بودید؟

--من در عملیات مرصاد در واحد توپخانه مشغول بودم، فرمانده لشكرمان هم «مهین رضایی» معروف به «آذر» بود. روز عملیات یك توپ 122 همراه 2 دستگاه آیفا مهمات تحویل ما شد كه 4 نفر بودیم. تا اسلام آباد درگیری خاصی نداشیتم تا اینكه به تنگه چهار زبر رسیدیم. آنجا درگیری كوچكی رخ داد ولی به هر صورتی بود توانستیم راه را باز كنیم. تا به تنگه حسن آباد رسیدیم كه درگیری اصلی شروع شد. حوالی 10 صبح بود كه از ناحیه شكم مجروح شدم و من را به زیر پل حسن آباد كه اكثر زخمی‌های مرصاد آنجا بودند، منتقل كردند. از حسن آباد به فرمانداری اسلام آباد رفتیم. تعداد زخمی‌ها خیلی زیاد بود و اكثرا حال وخیمی داشتند. ما را از آنجا به كرند و سپس به سر پل ذهاب بردند و از سرپل ذهاب بوسیله هلی‌كوپتر عراقی به بیمارستانی در بغداد منتقل كردند. هوا در حال تاریك شدن بود كه تعداد زخمی‌ها در بیمارستان بقدری شد كه مابقی مریض‌ها را از آنجا منتقل كردند و بیمارستان بصورت كامل در اختیار سازمان قرار گرفت. من از ناحیه شكم تیر خورده بودم و حال خوبی نداشتم. جالب اینجاست كه بعد از اتمام عملیات و شكست كامل سازمان، برخی از فرماندهان پیش ما می‌آمدند و به دروغ می‌گفتند كه كرمانشاه را تصرف كردیم و آنجا مستقر هستیم! من 8 ماه بستری بودم و بعد از آن هم تا 2 سال تحت نظر دكتر قرار داشتم.

 دوستانتان از صحنه درگیری مطلب خاصی به شما نگفتند؟

--یكی از آنها خاطره‌ای تعریف كرد كه بد نیست اینجا بازگو شود تا ببینید رافت و عطوفتی كه سازمان و خصوصا مسعود رجوی از آن دم می‌زد، چگونه بود. استراتژی سازمان در عملیات فروغ استراتژی «پرچم نظامی» بود. یعنی هر كس كه جلوی شما را گرفت او را بكشید و این «هر كس» یعنی پاسدار. یكی از دوستان تعریف می‌كرد كه تعدادی از نیروهای پاسدار را در عملیات فروغ اسیر كردیم و آنها را با دست بسته در گوشه‌ای نگه داشتیم. هوا خیلی گرم بود و آنها بسیار تشنه بودند. یكی از افراد پیش فرمانده گردان «عبد الوهاب فرجی» (افشین) رفت و از او پرسید با این اسرا چه كار كنیم؟ افشین كه علاقه زیادی به كلت داشت اسلحه‌اش را بیرون آورد و با اشاره گفت همه آنها را این طور آب بدید. با اشاره افشین، همه اسرا تیرباران شدند و اجساد آنها روی هم ریخته شد و از آن عكس گرفتند. این عكس تا مدتها به عنوان یكی از مهمترین دستاوردهای عملیات فروغ جاویدان در جلسات معرفی می‌شد.

اصولا هر عملیات موفقی كه در داخل ایران انجام می‌شد سازمان جشن مختصری می‌گرفت ولی ترور صیاد یك اتفاق ویژه بود و سازمان هم سنگ تمام گذاشت. آن روز جشن عمومی اعلام شد و تیر هوایی و شیرینی و شام جمعی هم دادند. اتفاقی كه به ندرت می‌افتاد.

بازتاب شكست عملیات فروغ در داخل سازمان چطور بود؟

--بازتاب این شكست آنقدر وحشتناك بود كه مسعود تنها یك هفته بعد از آن اعلام نشست عمومی كرد و دستور داد تا همه نیروها حتی مجروحین را از بیمارستان به این نشست بیاورند. من آن موقع در بیمارستان بستری بودم با همان تخت بیمارستان مرا به سالن آوردند. وضع خیلی خراب بود و اكثر نیروها بریده بودند چون از یك طرف به تهران نرسیده بودیم و از آن بدتر اینكه دوباره به عراق برگشتیم و نمی‌دانستیم آینده چه می‌شود، آتش بس هم كه برقرار شده بود.

سازمان برای ترمیم این وضعیت چه كار كرد؟

--مسعود در آن نشست شروع به توجیه كرد و این كار را هم خوب بلد بود. مثلا می‌گفت ما در این عملیات 1500 كشته دادیم در حالی كه توانستیم 55 هزار نفر از نیروهای رژیم را بكشیم! و حرف‌هایی از این دست. با این حال فضای بعد از مرصاد بسیار سنگین بود. سازمان برای شكستن این فضا اقدام به وارد كردن نیروهای جدید از اروپا كرد. به آنها می‌گفتند چند ماه برای آموزش بیاید و هر كس كه خواست می‌تواند بعد از آموزش برگردد. مسعود می‌گفت ما خودمان را برای عملیات فروغ 2 آماده می‌كنیم، ولی دیگر فایده‌ای نداشت. این وضع ادامه پیدا كرد تا اینكه بعد از حمله امریكا به عراق به اوج خود رسید. جشن بزرگ سازمان ترور صیاد شیرازی بود

یكی از افرادی كه هیچ گاه نامش از ذهن منافقین پاك نخواهد شد شهید صیاد شیرازی است. واكنش سازمان به ترور ایشان كه نقش موثری در سركوب عملیات فروغ داشت چه بود؟

- بله. اصولا هر عملیات موفقی كه در داخل ایران انجام می‌شد سازمان جشن مختصری می‌گرفت ولی ترور صیاد یك اتفاق ویژه بود و سازمان هم سنگ تمام گذاشت. آن روز جشن عمومی اعلام شد و تیر هوایی و شیرینی و شام جمعی هم دادند. اتفاقی كه به ندرت می‌افتاد. مسعود هم در یك نشست عمومی این ترور را تبریك گفت. بالاخره شهید صیاد یكی از فرماندهان بزرگ عملیات مرصاد بود كه ضربه سختی به پیكر سازمان وارد كرد.

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: خبر گزاری فارس