تبیان، دستیار زندگی
شاه در سال 1975 [1354] طی مصاحبه‌ای با «جان اوكز» (كه در شماره 30 سپتامبر 1975 نیویورك تایمز به چاپ رسید) در موردخواست خود مبنی بر جای دادن ایران در میان قدرتهای بزرگ جهان گفته بود: « این اولین بار نخواهد بود، كه در این مملكت كارهای غیرممكن، ممكن خواهد شد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیش‌بینی صحیح...!


شاه در سال 1975 [1354] طی مصاحبه‌ای با «جان اوكز» (كه در شماره 30 سپتامبر 1975 نیویورك تایمز به چاپ رسید) در موردخواست خود مبنی بر جای دادن ایران در میان قدرتهای بزرگ جهان گفته بود: « این اولین بار نخواهد بود، كه در این مملكت كارهای غیرممكن، ممكن خواهد شد...».

محمدرضا شاه -پهلوی

گرچه سه سال بعد از آن تاریخ، پیش‌بینی شاه درست از آب درآمد و كارغیرممكنی انجام گرفت، ولی این كار نه به دست شاه و برای تعبیر رویاهای او، بلكه به دست امام خمینی و با كوشش انقلابیون بی‌اسلحه در مقابل ارتشی مجهز انجام گرفت، كه توانستند به 25 قرن شاهنشاهی خاتمه دهند و به جایش در ایران جمهوری اسلامی را برقرار سازند. و به نظر من، اقدام آنها را به این دلیل باید یك انقلاب بی‌سابقه تلقی كرد كه اكثر طبقات پراكنده و متضاد اجتماع فقط تحت لوای دو شعار «الله اكبر» و «مرگ بر شاه» با هم متحد شده بودند.

ولی در اینجا سۆالی هم مطرح است كه مردم سر بزیر ایران چنین قدرت رام نشدنی را از چه منبعی كسب كرده بودند؟

خیلی ساده می‌توان گفت كه این قدرت ناشی از ایمان و اعتقاد مذهبی عمیق مردم بوده است. منتها باید دید چرا مذهب شیعه كه از قرن شانزدهم به بعد مایه قدرت ایرانیان به حساب می‌آمده، آنها را قبلا ً اینگونه به تلاطم نیانداخته بود.1 و اگر چنین جریانی با نطقهای آتشین (امام) خمینی ارتباط داشته، پس چرا چندین سال پیش كه او مردم را دعوت به قیام كرد، چنین اتفاقی نیافتاد؟2

باید پرسید: پس چه عاملی در برانگیختن مردم نقش داشته است؟ جبهه ملی طرفدار مصدق؟ یا روشنفكران وابسته به راست و چپ؟... ولی حقیقت این است كه آنها جز گروهی اقلیت را در اجتماع تشكیل نمی‌دادند.

شاید كار كمپانیهای نفتی بوده،‌كه به این وسیله می‌خواستند مراتب نارضایتی خود را از سیاستهای شاه نشان دهند؟... ولی باید دانست كه قدرت ‌آنها محدود است و به هر حال شاه نیز همواره به سهم خود از تأمین نفت مورد نیاز كمپانیهای نفتی ابائی نداشت.

گهگاه هم شنیده شد كه نفوذ خارجیها در این ماجرا مۆثر بوده است. منجمله اینكه: شاه تقریباً همه روزه با سفرای آمریكا و انگلیس مشورت می‌كرده؛ فلسطینی‌ ها گروههای چریكی ایرانی را آموزش داده‌اند؛ رادیو «پیك ایران» (كه از یك كشور اروپای‌ شرقی پخش می‌‌شد) دایم به انتقاد از شاه مشغول بوده؛ و یا، این كه نیكسون بودكه شاه را وادار كرد تا تمام ثروت مملكت را بی‌دلیل صرف خرید تسلیحات كند.

ولی از مقوله شایعات و مسموعات گذشته، وقوع انقلاب در ایران واقعاً اجتناب ناپذیر بود. چون شاه در طول سلطنتش بقدری نسبت به قوانین و ضوابط اجتماع، و نیز در مورد عادت و رسوم و سنن مردم سهل‌انگار شده بود كه گاهی حتی آنها را به مسخره نیز می‌گرفت

بعضی‌ها از این هم فراتر رفته‌اند و فی‌المثل مثل «رابرت دریفوس» و همكارانش طی مقالاتی در مجله«اكسكیوتیواینتلیجنس ریویو» (چاپ نیویورك، شماره‌های 20 فوریه و 8 مه 1979)، انقلاب ایران را مرحله مقدماتی یك «توطئه بزرگ» دانسته‌اند كه قصد آن چیزی نبود جز بر هم زدن ثبات منطقه.

نویسندگان این مقاله معتقدند كه نقش اصلی را در این توطئه، به جای حكومتهای غربی، سازمان‌هائی به عهده داشته‌اند كه «بنیادگرایی اسلامی» را به عنوان سلاحی قدرتمند در جهت برقراری وضعیت مطلوب خود برگزیدند تا بتوانند برنامه‌های مورد نظر رادر كشورهای جهان سوم برقرار سازند. ایران هم فقط به این دلیل به عنوان اولین محل اجرای توطئه انتخاب شد كه دارای شرایط مناسب بود،

به هر حال، بسته به اینكه هر كس به دلخواه خود شایعاتی را در حوادث ایران بپذیرد، یا نه؟در این مسأله هرگز نمی‌توان تردید داشت كه شاه در سرنگون ساختن سلطنتش نقش‌پرداز اصلی بوده است. با قبول این حقیقت، چنانچه بخواهیم بازهم عوامل خارجی را در سقوط شاه مۆثر بدانیم، چاره‌ای نیست جز آنكه باور كنیم تمام حركات و سكنات شاه توسط خارجیها از راه دور هدایت می‌شده است!

ولی از مقوله شایعات و مسموعات گذشته، وقوع انقلاب در ایران واقعاً اجتناب ناپذیر بود. چون شاه در طول سلطنتش بقدری نسبت به قوانین و ضوابط اجتماع، و نیز در مورد عادت و رسوم و سنن مردم سهل‌انگار شده بود كه گاهی حتی آنها را به مسخره نیز می‌گرفت.

سقوط مجسمه شاه توسط مردم

شاه گرچه می‌توانست ادعا كند كه دستاوردهای محسوسی داشته است، ولی مردم طبقه پایین هرگز نمی‌‌توانستند برای اقدامات رژیمی ارزش قایل باشند كه در رأس آن شاه؛ دوستان و بستگان را آزاد گذارده بود تا با اطمینان خاطر كلیه امور تجارتی كشور را به خود اختصاص دهند، و صرفاً به فكر پركردن جیبهایشان باشند. در این مورد حتی طبقات مرفه نیز اكثراً از رفتار شاه و مواضع سیاسی وی آشكارا انتقاد می‌كردند و رویهمرفته وضع به جایی رسیده بود كه با گسترش سایه دیكتاتوری بر تمام شئون جامعه،‌هر مسأله نامطلوبی در هر جا به چشم می‌خورد، همگی آن را به شاه نسبت می‌دادند، و همین نكته است كه می‌تواند علت اصلی نفرت عمومی ایرانیان را از شاه درسال 1978 به خوبی آشكار سازد.

ولی با این حال، پس از سقوط رژیم شاه آیا احتمال نمی‌رود علی‌رغم عنوان كردن نام «خدا» از سوی كسانی كه هر یك داعیه حل مسائل اقتصادی، قضایی و سیاسی كشور را دارند،‌ باز هم شاهد انحراف امور كشور از مسیر واقعی آن، باشیم؟... در این مورد هنوز فراموش نكرده‌ایم كه پس از قیام روحانیون و مردم علیه استبداد قاجاریه در اوایل قرن حاضر، ملت ایران در عوض دستیابی به هدف انقلاب دیكتاتوری رضاشاه را به خود دید و اینك هم لازم است از خود سۆال كنیم كه آیا بازگشت به قوانین اسلامی، واقعاً می‌تواند مردم را به آزادی مورد نظرشان برساند؟3

اندیشیدن به چنین مسائلی است كه مرا به فكر فرو می‌برد و از خود می‌پرسم كه آیا بهتر نبود شاه در همان سال 1953 [1332] ایران را ترك می‌كرد و دیگر باز نمی‌گشت؟ و كودتای «سیا» پیشرفت كشور را به تأخیرنمی‌انداخت؟

گرچه این حرف هم بر سر زبانها بود كه چنانچه «سیا» كودتا نمی‌كرد، ایران به دست كمونیستها می‌افتاد، ولی مسأله اینجا است كه آیا ایران واقعاً در معرض تهدید كمونیسم قرار داشت؟... مسلماً این طور نبود. چون شوروی در آن زمان تازه موفق شده بود اولین بمب اتمی خودرا آزمایش كند، ولی آمریكا تعداد قابل توجهی بمب اتمی در اختیار داشت، و نیز حوادث بعد از جنگ دوم نشان می‌دهد كه شوروی همواره در قبال آمریكا سعی می‌كرد روشهایی محتاطانه به كار‌گیرد. چنانكه در سال 1945 [1946؟] استالین با توجه به خواست ترومن ارتش شوروی را از آذربایجان فراخواند؛ خروشچف بعداً متعاقب اخطار كندی موشكهای خود را از كوبا خارج كرد؛و آن طور كه اعضای پیوند گسسته از حزب توده تعریف می‌كنند: رهبری حزب، تحت فشار مسكو همه آنها را از توسل به مقاومت مسلحانه در برابر كودتای «سیا» بازداشته بود.

كودتای سال 1953 فقط توانست كار تصفیه حساب شاه را برای مدتی به عقب بیاندازد. زیرا با گذشت 25 سال از بازگشت پیروزمندانه‌اش به كشور، شاه دوباره به یك تبعید اجباری تن در داد. ولی این بار، هم ننگین و بی‌آبرو بود، و هم نزدیكترین یارانش را در كام دشمنان خود رها كرد و گریخت. او در حالیكه ناخدایی كشتی را به عهده داشت، مسافران را در طوفان رها كرد و جان خود را نجات داد.

محمد‌رضا پهلوی سرنوشت عجیبی داشت. او در عین حال كه توانسته بود یك انقلاب را در خارج مرزهای ایران به شكست بكشاند (ظفار)، خود در داخل مرزهای كشورش به محاصره انقلاب درآمد و همچون پر كاه در طوفانی كه ازخشم مردم پدید آمده بود، به هوا پرتاب شد... او كوزه‌گری بود كه از كوزه شكسته آب می‌خورد!

محمد‌رضا پهلوی سرنوشت عجیبی داشت. او در عین حال كه توانسته بود یك انقلاب را در خارج مرزهای ایران به شكست بكشاند (ظفار)، خود در داخل مرزهای كشورش به محاصره انقلاب درآمد و همچون پر كاه در طوفانی كه ازخشم مردم پدید آمده بود، به هوا پرتاب شد... او كوزه‌گری بود كه از كوزه شكسته آب می‌خورد! .

پی‌نوشت ها:

1ـ قیام علیه قرارداد «رژی» در ماجرای تحریم تنباكو، نهضت مشروطه ایران، نهضت ملی شدن نفت، و قیام 15 خرداد 42، نمونه‌هایی ارزنده از تجلی قدرت ایمان مردم در قیام علیه استبداد و استعمار و استثمار به حساب می‌آید ـ م.

2ـ اولاً در همان اوایل دعوت امام خمینی، قیام 15 خرداد 42 اتفاق افتاد. ثانیاً بهتر بود نویسنده كتاب حداقل قبلاً معلومات مختصری در باب «انقلاب‌شناسی» كسب می‌كرد و آنگاه به اظهار نظر پیرامون مسائل «انقلاب» می‌پرداخت. چون اینطور كه مشهود است، به گمان او مراحل طولانی و دشوار موجود در فرآیند و به ثمر نشستن یك انقلاب باید فقط ظرف یكی دو روز اتفاق بیافتد! و گذشت یك دوره چند ساله برای افزایش آگاهی توده مردم و طی مراحل پختگی انقلاب، دیگر لزومی ندارد! ـ ‌م.

3ـ اتفاقاً یكی از دلایل شكست نهضت مشروطه و ظهور دیكتاتوری رضاخان در این بود كه مردم ایران پس از دفع استبداد قاجار، در پی برقراری قوانین اسلامی برنیامدند، و گمان كردند كه مشروطه بدون مشروع می‌تواند آنها را برای همیشه از چنگال استبداد برهاند ـ‌م

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منبع: مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی (سقوط شاه»، فریدون هویدا، انتشارات اطلاعات(