تبیان، دستیار زندگی
نگاهی به ماجرای اسارت خاندان رسالت جایگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام را به عنوان پیام‌رسانان قیام عاشورا ثابت می‌کند. رفتار عملی و سخنان جهت‌دار اهل‌بیت علیهم‌السلام در طول سفر اسارت، عامل بزرگی در بیداری جامعه دنیازده مسلمین بود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : محمد بخشی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شمشیر بُرّان پیامبران دشت خون

کربلا


حماسه عظیم عاشورا ساخته و پرداخته اراده پولادین و همت والای سید شهیدان عالم، امام حسین علیه السلام است. امام برای تمام مراحل قیام خود، برنامه ای دقیق داشت: از مراحل مقدماتی قیام مانند خروج از مکه - درست در روزی که همه برای مراسم حج به این سرزمین مقدس میآیند- گرفته تا ابلاغ پیام قیام و تکان دادن جامعه خمود و خواب مسلمین، توسط کاروانی از پیام برّان.

نگاهی به آنچه در ماجرای اسارت خاندان رسالت پیش آمد جایگاه اهل بیت علیهم السلام را به عنوان پیام رسانان قیام عاشورا ثابت می کند. رفتار عملی و سخنان جهت دار اهل بیت علیهم السلام در طول سفر اسارت، عامل بزرگی در بیداری جامعه دنیازده مسلمین بود. سخنان کوبنده امام سجاد علیه السلام، دو خواهر امام حسین علیه السلام، زینب کبری، ام کلثوم علیهماالسلام(1) و دختر امام، فاطمه صغری، نشانگر نقش مهم خاندان آن حضرت در تکمیل رسالت ایشان است.

شمشیر برّنده کلام امام

امام سجاد علیه السلام علاوه بر کوفه(2) و مدینه (3) در شام نیز پیامبر عاشورا بودند. وقتی اهل بیت علیهم السلام وارد کاخ یزید می شوند، یزید رو به امام کرده، می گوید:

«پدرت حق مرا نشناخته، با من بر سر سلطنت جنگید، به همین دلیل خدا آنچه را دیدی بر سرش آورد».

حضرت ابتدا با خواندن آیه ای جواب او را می دهند، اما یزید در جواب امام آیه دیگری از قرآن خوانده، خود را مسلط به قرآن نشان می دهد. در این هنگام حضرت با بیانی تند و گزنده، به یزید یادآور می شود که اجدادش همه کافرانی با سابقه بوده اند:

«ای پسر معاویه و هند و صخر،(4) قبل از آنکه تو متولد شوی نبوت و حکومت برای اجداد من بود. جدم علی بن ابی طالب در جنگهای بدر و احد و احزاب پرچم دار رسول الله بود، در حالی که پدر تو و جد تو سردمداران کفار بودند!»(5)

قطعا در جایی که یزید به نام خلیفه رسول خدا بر کرسی نشسته است و میان مردمی که از علی بن ابی طالب علیه السلام چیزی جز بدی نشنیده اند، این سخنان بسیار سنگین و روشن گر خواهد بود. امام سپس شعری خوانده، مردم را با رسول خدا در روز قیامت روبرو می کند و می پرسد به نبی اسلام چه جوابی خواهند داد که با اهل بیت و عزیزانش چنین کرده اند.

بی اعتنایی حضرت به ابن زیاد هنگام ورود کاروان به دار الاماره، و جواب های تند و بی پرده اش، به قدری ابن زیاد را تحقیر نمود که آن ملعون قصد به شهادت رساندنش را نمود. در مجلس یزید آنگاه که آن شقیّ به سر مبارک سید الشهدا جسارت کرد، زینب کبری علیهاالسلام برخواست و آنچنان عباراتی به کار برد که ظالم بودن یزید و حق بودن اهل بیت عصمت بر همه آشکار شد

در صحنه ای دیگر که یزید آنرا تدارک دیده بود، مردی به دستور یزید بالای منبر می رود. او پس از حمد و سپاس خدا! تا میتواند از علی بن ابی طالب علیه السلام و فرزندش حسین علیه السلام بدگویی کرده، در برابر مردم بسیار از معاویه و یزید تعریف می نماید. در این هنگام امام سجاد علیه السلام بر سر او فریاد می زند که خود را برای جهنم آماده کن. سپس به یزید می فرماید:

«بگذار از این چوبها (6) بالا رفته سخنی بگوییم که رضایت خدا در آن بوده، برای اینان که اینجا نشسته اند اجر و ثوابی داشته باشد»

عباراتی که حضرت به کار بردند، احوالِ به ظاهر نا به سامان ایشان و جهل مردم از قدرت الهی این خاندان، اصرار زیاد مردم را در پی دارد تا جایی که ، یزید مجبور به اجابت خواسته امام می شود. امام از این فرصت حداکثر استفاده را کرده، نقش پیام بری خود را به بهترین وجه ایفا می کند. سخن حضرت آنقدر بلیغ و در عین حال کوبنده است که راوی می گوید: چشمها را گریاند و قلبها را به درد آورد.(7) حضرت ابتدا خود را معرفی میکند:

«من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند حامل حجر الاسود با ردایم (8) ...»

امام پس از بیانی شیوا -که روشن می کرد اینان که اسیر یزیدند فرزندان رسول الله اند- به معرفی علی ابن ابی طالب علیه السلام می پردازد؛ کسی که معاویه سالها کینه اش را در دل اهل شام کاشته بود:

«من فرزند علی مرتضایم آنکه پیش رسول الله دو شمشیره نبرد می کرد... آنکه جنگید در بدر و حنین و کفر نورزید حتی یک طرفه عین(9) ... آنکه تاییدش کرد جبرئیل و یاریش نمود میکاییل ... اول کسی که دعوت خدا و رسولش را اجابت کرد...»

حضررت سجاد علیه السلام بیش از هفتاد وصف از امام علی علیه السلام را بیان کرده، در پایان دوباره یاد آور می شود که «او جد من علی بن ابی طالب است».

حضرت زینب

راوی می گوید: «آنقدر حضرت فرمود "من فرزند آنم که...، من فرزند آنم...، که صدای ضجه مردم بلند شد و یزید ترسید شورشی ایجاد شود پس به مۆذن دستور داد اذان بگوید».(10)

زنی برتر از هزاران مرد

حضرت زینب سلام الله علیها نیز یکی از پیامبران کربلا است. بیان سراسر حزن آن جناب هنگام حرکت کاروان از کربلا در بیان منزلت سید الشهدا علیه السلام و ستم بینهایتی که به آن حضرت رفته و یادآوری اینکه حسین علیه السلام فرزند رسول خدا و فاطمه زهرا علیهماالسلام است، تمام دشمنان را به گریه وا داشت؛ آنان را که دیروز از مستی پیروزی نمی فهمیدند چه کرده اند.(11)

آن بانوی گرامی هنگام ورود کاروان به کوفه نیز خطبه ای خواند که تمام کوفیان را حیران و سرگردان کرد:

«... ای اهل فریب و ظلم، چشمانتان همیشه گریان باد و ناله ها تان هرگز خاموش مباد، آیا در شما چیزی جز تکبر و دشمنی و همبستری با کنیزان یافت می شود... بسیار بگریید که شما برنده عار و عیب این ماجرا هستید و هرگز نخواهید توانست این ننگ را پاک کنید، ننگ کشتن فرزند رسول خدا و سید جوانان بهشت و نشانه هدایتتان و از بین برنده ی مشکلاتتان و...».(12)

بی اعتنایی حضرت به ابن زیاد هنگام ورود کاروان به دار الاماره، و جواب های تند و بی پرده اش، به قدری ابن زیاد را تحقیر نمود که آن ملعون قصد به شهادت رساندنش را نمود.(13) در مجلس یزید آنگاه که آن شقیّ به سر مبارک سید الشهدا جسارت کرد، زینب کبری علیهاالسلام برخواست و آنچنان عباراتی به کار برد که ظالم بودن یزید و حق بودن اهل بیت عصمت بر همه آشکار شد.

دختر گرامی امام حسین علیه السلام فاطمه صغری علیهاالسلام نیز در کوفه خطبه ای رسا خوانده، اهل کوفه را بسیار سخت سرزنش نمود. حضرت علی علیه السلام را معرفی کرده، به یادشان آورد با چه کسانی جنگیده اند و چه عزیزانی را به قتل رسانده اند

آن جناب یزید را کافر خطاب نمود(14)  و گفت:

«با این کارت به پیشینیان کافرت تقرب جستی.»

او را دشمن خدا و زاده دشمن خدا خواند و فرمود:

«من تو را ای دشمن خدا و پسر دشمن خدا خوار می دانم و رسوا کردنت را بزرگ می بینم».

حضرت در پایان نیز آب پاکی بر دست یزید ریخته، می فرماید:

«به خدا قسم جز از خدا از کسی نترسیدم و جز او، نزد کسی شکایت نمی برم. پس تمام حیله هایت را به کار بر و تمام تلاشت را بکن و با تمام قوا دشمنی بورز، به خدا قسم که به بلندای قدر ما دست نخواهی یافت و یاد ما را محو نتوانی کرد».(15)

سخنانی جانکاه

دختر گرامی امام حسین علیه السلام فاطمه صغری علیهاالسلام نیز در کوفه خطبه ای رسا خوانده، اهل کوفه را بسیار سخت سرزنش نمود. حضرت علی علیه السلام را معرفی کرده، به یادشان آورد با چه کسانی جنگیده اند و چه عزیزانی را به قتل رسانده اند. حسادت را و کینه را ریشه های سرکشی شان دانست تا جایی که صدای مردمِ صد رنگ کوفه به گریه بلند شد و فریاد زدند:

«بس است ای دختر خاندان پاکان، قلبهایمان را سوزاندی و گلویمان را کباب کردی و دلهامان را آتش زدی!!»(16)

پی نوشت:

1) سخن ام الکلثوم علیهاالسلام را میتوانید در بحار الأنوار، ج‏45، ص،112 مشاهده کنید.

2) بحار الأنوار، ج‏45، ص113 و ج‏45، ص162 و امالی مفید، ص321 و الاحتجاج، ج2، ص304.

3) لهوف سید ابن طاووس، ص200 و بحار الأنوار، ج‏45، ص145.

4) «صخر» نام ابوسفیان فرمانده و بزرگ کفار مکه است و «هند» نام همسر اوست که پس از شهید کرده حمزه عموی پیامبر، جگر آن حضرت را از سینه در آورده و خورد و پس از آن به هند جگرخوار شهره شد.

5) تسلیة المُجالس و زینة المَجالس، ج2، ص387 و بحار الانوار، ج45، ص135.

6) حضرت با ظرافت تمام به جای کلمه منبر از لفظ چوبها استفاده میکند تا بفهماند آنچه در این دربار و دستگاه است هیچ ارزشی ندارد.

7) پیشنهاد می شود حتما اصل خطبه را بخوانید: ر.ک: بحار الأنوار، ج‏45، ص: 138.

8) اشاره به ماجرایی که در آن نبی مکرم اسلام عبای خود را پهن کرده،حجر الاسود را در آن گذارده و در جایش قرار دادند.

9) طرفة عین یعنی چشم بر هم زدن

10) بحار الأنوار، ج‏45، ص: 138.

11) اعیان الشیعة، ج7، ص138.

12) الأمالی مفید،ص321 و الأمالی طوسی، ص91 و مناقب ابن شهرآشوب، ج‏4، ص 115و بحار الأنوار، ج‏45، ص162.

13) بحار الأنوار، ج‏45، ص: 116.

14) درحالی که همه به او امیرالمۆمنین میگفتند.

15) بحار الأنوار، ج‏45، ص: 134.

16) بحار الأنوار، ج‏45، ص: 112.

محمّد بخشی                 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.