عقده ای که گشوده شد
اساساً اهمیت اربعین در آن است كه در این روز، با تدبیر الهى خاندان پیامبر صلی الله علیه واله، یاد نهضت حسینى براى همیشه جاودانه شد و این كار پایهگذارى گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون- از قبیل شهادت حسین بن على علیه السّلام در عاشورا- به حفظ یاد و آثار شهادت كمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت استفاده زیادى نخواهند برد.
اگر زینب كبرى سلاماللهعلیها و امام سجّاد صلوات الله علیه در طول آن روزهاى اسارت- چه در همان عصر عاشورا در كربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و كوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت كربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سالهاى متمادى كه این بزرگواران زنده ماندند- مجاهدات و تبیین و افشاگرى نكرده بودند و حقیقت فلسفه عاشورا و هدف حسین بن على علیه السّلام و ظلم دشمن را بیان نمىكردند، واقعهى عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمىماند.
آنچه این یاد را زنده كرد، تلاش بازماندگان حسین بن على علیهالسّلام بود. به همان اندازه كه مجاهدت حسین بن على علیهالسّلام و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب علیهاالسّلام و مجاهدت امام سجّاد علیهالسّلام و بقیه بزرگواران، دشوار بود. البته صحنه آنها، صحنه نظامى نبود؛ بلكه تبلیغى و فرهنگى بود. ما به این نكتهها باید توجه كنیم.
دستگاه ظالم جبار یزیدى با تبلیغات خود، حسین بن على علیه السلام را محكوم مىساخت و وانمود مىكرد كه حسین بن على علیه السلام كسى بود كه بر ضد دستگاه عدل و حكومت اسلامى و براى دنیا قیام كرده است!! بعضى هم، این تبلیغات دروغ را باور مىكردند. بعد هم كه حسین بن على علیهالسّلام، با آن وضع عجیب و با آن شكل فجیع، به وسیله دژخیمان در صحراى كربلا به شهادت رسید، آن را یك غلبه و فتح وانمود مىكردند! اما تبلیغات صحیح دستگاه امامت، تمام این بافتهها را عوض كرد. حق، اینگونه است.
در زیارتى از زیارتهاى امام حسین علیهالسّلام كه در روز اربعین خوانده مىشود، جملهاى بسیار پُرمعنا وجود دارد و آن، این است:
«و بذل مهجته فیك لیستنقذ عبادك من الجهالة».
خاصیت محیط اختناق این است كه مردم فرصت و جرئتِ این را پیدا نمىكنند كه حقایقى را كه فهمیدهاند، در عملِ خودشان نشان بدهند؛ چون دستگاه ظالم و مستبد نمىگذارد مردم بفهمند و اگر فهم مردم از دست او خارج شد و فهمیدند، نمىگذارد به آنچه فهمیدهاند، عمل كنند
فلسفهى فداكارى حسین بن على علیهالسّلام در این جمله گنجانده شده است. زائر به خداى متعال عرض مىكند كه این بنده تو، این حسین تو، خون خود را نثار كرد، تا مردم را از جهالت نجات بدهد.
«و حیرة الضّلالة» ؛ مردم را از سرگردانى و حیرتى كه در گمراهى است، نجات بدهد.
این جمله چقدر پُرمغز و داراى چه مفهوم مترقى و پیشرفتهاى است.
مسئله این است كه بشریت همیشه دستخوش شیطنت شیطانهاست. همیشه شیطانهاى بزرگ و كوچك، براى تأمین هدفهاى خود، انسانها و تودههاى مردم و ملتها را قربانى مىكنند. در تاریخ گذشته هم این را خواندهاید و شرح حال سلاطین جابر و ستمگر و رفتار آنها با ملتها و وضع امروز دنیا و روش قدرتهاى بزرگ را دیدهاید. بشر دستخوش اغوا و خدعه شیطانها قرار مىگیرد. باید به بشر كمك كرد، باید به بندگان خدا مدد رساند، تا بتوانند خود را از جهالت نجات بدهند و از سرگردانى و گمراهى خلاص بشوند.
چه كسى مىتواند این دست نجات را به سوى بشریت دراز كند؟ آن كسانى كه چسبیده به مطامع و هوسها و شهوات باشند، نمىتوانند؛ چون خودشان گمراهند. آن كسانى كه اسیر خودخواهىها و منیتها باشند، نمىتوانند بشر را نجات بدهند؛ باید كسى پیدا بشود و خودشان را نجات بدهد؛ یا لطف خدا به سراغ آنها بیاید، تا اراده آنها قوى بشود و بتوانند خودشان را رها كنند. آن كسى مىتواند بشر را نجات بدهد، كه داراى گذشت باشد؛ بتواند ایثار كند و از شهوات بگذرد؛ از منیت و خودپرستى و خودخواهى و حرص و هوى و حسد و بخل و بقیه گرفتاریهایى كه معمولًا انسان دارد، بیرون بیاید، تا بتواند شمعى فرا راه بشر روشن كند.
جاذبه مغناطیس عشق
در روز اربعین هم، بعد از آن روزهاى تلخ و آن شهادت عجیب، اولین زائران اباعبدالله الحسین علیهالسّلام بر سر قبر امامِ معصومِ شهید جمع شدند.
شروع جاذبهى مغناطیس حسینى، در روز اربعین است. جابر بن عبد اللّه را از مدینه بلند مىكند و به كربلا مىكشد. این، همان مغناطیسى است كه امروز هم با گذشت قرنهاى متمادى، در دل من و شماست. كسانى كه معرفت به اهل بیت علیهم السّلام دارند، عشق و شور به كربلا همیشه در دلشان زنده است. این از آن روز شروع شده است. عشق به تربت حسینى و به مرقد سرور شهیدان علیه السّلام.
جابر بن عبداللّه جزو مجاهدین صدر اول است؛ از اصحاب بدر است؛ یعنى قبل از ولادت امام حسین علیه السّلام، جابر بن عبد اللّه، در خدمت پیغمبر صلی الله علیه وآله بوده و در كنار او جهاد كرده است. كودكى، ولادت و نشو و نماى حسین بن على علیهالسّلام را به چشم خود دیده است. جابر بن عبد اللّه به طور حتم بارها دیده بود كه پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله، حسین بن على علیه السّلام را در آغوش مىگرفت، چشمهاى او را مىبوسید، صورت او را مىبوسید، پیغمبر به دست خود در دهان حسین بن على علیه السّلام غذا مىگذاشت و به او آب مىداد؛ اینها را به احتمال زیاد جابر بن عبد اللّه به چشم خود دیده بود. جابر بن عبداللّه به طور حتم از پیغمبر صلی الله علیه وآله به گوش خودش شنیده باشد كه: حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتاند. بعدها هم بعد از پیغمبر صلی الله علیه وآله، موقعیت و شخصیت امام حسین علیه السّلام جلو چشم جابر بن عبد اللّه انصارى است.
حالا جابر شنیده است كه حسین بن على علیه السّلام را به شهادت رساندهاند. جگرگوشهى پیغمبر صلی الله علیه وآله را با لب تشنه شهید كردهاند. از مدینه راه افتاده است؛ از كوفه، عطیّه با او همراه شده است. عطیه روایت مىكند كه: «جابر بن عبد اللّه به كنار شط فرات آمد، آنجا غسل كرد، جامهى سفید و تمیز پوشید و بعد با گامهاى آهسته، با احترام به سمت قبر امام حسین علیهالسّلام روانه شد. آن روایتى كه من دیدم اینطور است، مىگوید: وقتى به قبر رسید، سه مرتبه با صداى بلند گفت:
كى جرئت مىكرد، كى توانائى این را داشت كه در مقابل آن دستگاه ظلم و استكبار و استبداد و اختناق، آنچه را كه فهمیده است، بروز دهد؟ مثل یك عقدهاى در گلوى مۆمنین باقى بود. این عقده روز اربعین اولین نِشتر را خورد؛ اولین جوشش در روز اربعین در كربلا اتفاق افتاد
«الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر»؛ یعنى وقتىكه مىبیند كه چطور آن جگرگوشه پیغمبر صلی الله علیه وآله و زهرا علیهاالسّلام را، دست غارتگر شهواتِ طغیانگران، اینطور با مظلومیت به شهادت رسانده، تكبیر مىگوید. بعد مىگوید:
از كثرت اندوه، جابر بن عبداللّه روى قبر امام حسین علیهالسّلام از حال رفت، غش كرد و افتاد. نمىدانیم چه گذشته است، اما در این روایت مىگوید، وقتى به هوش آمد، شروع كرد با امام حسین علیهالسّلام صحبت كردن: «السّلام علیكم یا آل الله، السّلام علیكم یا صفوة الله».
اربعین در حادثه كربلا یك شروع بود؛ یك آغاز بود. بعد از آنكه قضیه كربلا انجام گرفت- آن فاجعه بزرگ اتفاق افتاد- و فداكارى بىنظیر اباعبداللَّه علیهالسّلام و اصحاب و یاران و خانوادهاش در آن محیط محدود واقع شد، حادثه اسارتها پیام را باید منتشر مىكرد و خطبهها و افشاگرىها و حقیقتگوئىهاى حضرت زینب سلاماللهعلیها و امام سجّاد علیهالسّلام مثل یك رسانه پرقدرت باید فكر و حادثه و هدف و جهتگیرى را در محدوده وسیعى منتشر مىكرد؛ و كرد.
خاصیت محیط اختناق این است كه مردم فرصت و جرئتِ این را پیدا نمىكنند كه حقایقى را كه فهمیدهاند، در عملِ خودشان نشان بدهند؛ چون دستگاه ظالم و مستبد نمىگذارد مردم بفهمند و اگر فهم مردم از دست او خارج شد و فهمیدند، نمىگذارد به آنچه فهمیدهاند، عمل كنند.
در كوفه، در شام، در بین راه، خیلىها از زبان زینب كبرى سلاماللهعلیها یا امام سجّاد علیهالسّلام یا از دیدن وضع اسرا، خیلى چیزها را فهمیدند، ولى كى جرئت مىكرد، كى توانائى این را داشت كه در مقابل آن دستگاه ظلم و استكبار و استبداد و اختناق، آنچه را كه فهمیده است، بروز دهد؟ مثل یك عقدهاى در گلوى مۆمنین باقى بود. این عقده روز اربعین اولین نِشتر را خورد؛ اولین جوشش در روز اربعین در كربلا اتفاق افتاد.
داریوش عشقی
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منابع:
· منتهی الامال.
· مفاتیح الجنان.
· سیره پیشوایان.