معیارها و ملاکهای ازدواج
در یك جمعبندی كلی، معیارها و ملاكهای انتخاب همسر مناسب (یعنی همسری که شما را در رسیدن به اهداف تعالی دهنده ازدواج یاری دهد و شما نیز برای رسیدن او به خواستهها و نیازهایش باید تلاش کنید) دو نوع است:
آنهایی كه ركن و اساس هستند و برای رسیدن به یك زندگی سعادتمندانه نقش بسزایی دارند؛
آنهایی كه شرط كمال هستند و برای بهتر و كاملترشدن زندگیاند و بیشتر به سلیقه و موقعیت افراد بستگی دارند.
عوامل دسته اول را میتوان در موارد زیر گنجاند که به تدریج آنها را با یکدیگر مرور خواهیم کرد:
1- کفویت؛
2- شرایط اقتصادی؛
3- ویژگیهای جسمی (زیبایی) و روحی؛
4- سن؛
5- شرایط شخصیتی (درونگرا، برونگرا، مكان كنترل بیرونی، مكان كنترل درونی، شخصیت قربانی)
6- دوست داشتن؛
کفویت
عامل اصلی و سرنوشتساز در دسته اول کفویت است که بهصورت اجمالی به بررسی آن میپردازیم.
«کفو» در لغت به معنای نظیر و شبیه است و در ازدواج به این معناست که میان زن و شوهر باید تا حدی شباهت وجود داشته باشد.
زن و شوهری که میخواهند عمری را با هم زندگی و برای تربیت فرزندانی سالم و صالح کوشش و همکاری كنند، باید با یکدیگر توافق و همتایی و همانندی نسبی داشته تا مجذوب یکدیگر شوند و بتوانند نیازهای جسمی و روحی یکدیگر را درک و به آن پاسخ گویند. بهعنوان مثال، تحصیلات مشابه باعث همگونی می شود. زیرا تحصیلات نزدیك به هم، گاه نتیجه تشابه درجه هوش افراد است. از طرفی تفاوت در سطح تحصیلات، تفاوتهای عمدهای در جهانبینی و نگرش افراد ایجاد میكند. آیا فردی كه تحصیلات دانشگاهی را در مقطع لیسانس تجربه كرده و افكار و عقایدش بهطور خاصی منطبق با محیط و فضای خاص تحقیقاتی دانشگاهی است و آموخته است افكار انتزاعی خود را در برخوردها فعال نگهدارد و برای هر چیز دلیلی بطلبد، با فردی كه دارای بهره هوشی طبیعی و دارای تحصیلات مثلاً در مقطع راهنمایی است یكسان خواهد بود؟ آیا رفتارها، نحوه سخن گفتنها، نشست و برخواستها، معاشرتهای اجتماعی، تواناییهای متفاوت و مهارتهای لازم برای یك زندگی مشترك موفق و همچنین کفویت در سن و بسیاری موارد مشابه و تأثیرگذار در زندگی بشری تحت تأثیر مستقیم آموزشهای ناشی از میزان تحصیلات نیست؟
در ازدواج هم با توجه به تفاوتهایی که میان زن و مرد وجود دارد، به هر میزان زمینههای اشتراکی و یکسانی بین آنها بیشتر باشد، ازدواج آن دو استوارتر و محکمتر خواهد بود و بالعکس. پس اساس کار در روابط میان زن و شوهر، تناسب و هماهنگی میان آن دو است
در جاهلیت قبل از اسلام، قشربندی قبیلهای و پایگاه و طبقه اجتماعی، ملاک همه ارزشها و وصلتها شمرده میشد و بر همین اساس، ازدواج صورت میگرفت و کفویت به همانندی و همتایی طبقاتی و قبیلهای تفسیر میشد. پیامبر اعظم اسلام (صلیاللهعلیهوآله وسلم) برای شکستن این پندار و جلوگیری از انحرافها «اسلام» و «ایمان» را بهعنوان شرط بایسته و لازم در امر ازدواج معرفی و بقیه شروط کفویت را زیرمجموعه آن بیان کردند.
در واقع، میتوان گفت که ازدواج نوعی ترکیب بین دو انسان است، یک مرد و یک زن. همانطور که در ترکیبات شیمیایی دو عنصری که با هم ترکیب میشوند هرقدر از نظر هویت وجودی به یکدیگر نزدیکتر باشند ترکیب آن دو استوارتر و عمیقتر انجام خواهد شد و اگر بین دو عنصر تقارن و پیوندی نباشد، ترکیب آن دو سست و لرزان بوده و پس از زمان کوتاهی از بین خواهد رفت، در ازدواج هم با توجه به تفاوتهایی که میان زن و مرد وجود دارد، به هر میزان زمینههای اشتراکی و یکسانی بین آنها بیشتر باشد، ازدواج آن دو استوارتر و محکمتر خواهد بود و بالعکس.
پس اساس کار در روابط میان زن و شوهر، تناسب و هماهنگی میان آن دو است و باید به اصل کفویت و همانندی در ابعاد مختلف آن از جمله:
*کفویت و همخوانی در ایمان و عقاید مذهبی؛
*کفویت در اخلاق؛
*تناسبات خانوادگی از نظر: اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی؛
*کفویت ادراکی و تحصیلی؛
*کفویت نگرشی؛
*کفویت از نظر هوش؛
*تناسب سیاسی و اجتماعی.
*توجه خاص و ویژهای مبذول داشت.
برگرفته از ساج