مادر شهید
به کجا سپارم این سر ، چو ز آشیان پریدی به که گویم این غم خود ، که ز دلبرت بریدیمن و این بقیع غربت ، من و سیلی زمانه من و کودکان بی صبر ، من و گریه شبانه
اسماء پارچه سپید را بر روی صورت مبارک و نازنین فاطمه انداخت . و در همین حال ، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، وارد شدند ، و چون علت خواب بی موقع مادر را پرسیدند و جز ، هق هق بی امان اسماء ، جوابی نشنیدند، خود را بر دست و پای مادر نهادند و گریستند. و چه گریستنی است، گریه بی دریغ دو نور چشم رسول و دو رعنا جوان بهشت، در جدائی مهربانترین مادر عالم، بانوی بانوان جهان، زهرای اطهر (علیهاالسلام) امام حسن ، روی نیلوفری مادر را بوسید و گفت: ای مادر شهید، با من سخن بگو . از چه رو این قدر خاموشی مگر نمی شنوی ، این همه التماس مرا. بگذار مثل همیشه گوش سپارم به ترنم راز و نیاز آسمانیت . مادر با من سخن بگو ، قبل از آن که از فراق تو ، تاب ادامه حیات نیابم و به دیار باقی شتابم .
امام حسین، فرزند زیبای فاطمه ؛ لبان خود را بر پای مبارک مادر نهاد و گفت : ای مادر ، منم حسین فرزند تو ، با من سخن بگو ، قبل از آن که قلبم چاک بر آورد و دلم شکافته شود . مادر امروز از همیشه تشنه ترم. تشنه شنیدن صدای گرم تو تشنه نوازش دست های مهربانت . مادر منم حسین ، فرزند تو .