مورچه چگونه با حضرت سلیمان سخن گفت؟
الف)آیا مورچه ای كه با حضرت سلیمان سخن گفته از نوع همین مورچگان بوده است.
ب) و نحوه كلام آن چگونه بوده؟
ج) و آیا آن مورچه نر بوده یا ماده؟
هیچ دلیلی نداریم كه آن مورچه از نوع همین مورچگان بوده یا نبوده است. علاوه بر این كه كار حضرت سلیمان به عنوان كار فوقالعاده و معجزه مطرح بوده است، همچنین آشنایی با زبان پرندگان را خداوند به حضرت سلیمان یاد داد، شاید هم بتوان گفت: آن مورچگان از همین نوع مورچگان بوده اند. چون اگر گفته شود مراد از مورچگان و پرندگانی كه حضرت سلیمان با آنها حرفزده این مورچگان و پرندگان نبودهاند. بلكه، یك نسل پیشرفتهای بودهاند نباید كار سلیمان كار فوقالعادهای بوده باشد.
كلماتی كه در قرآن به كار رفته است، به صورت مطلق و بدون قرینه و قید میباشند و باید آنها را بر معانی عرفیه و آن چه كه عرف مردم میفهمند، حمل كرد.
بعضی از دانشمندان جانورشناس گفتهاند: مورچه یكی از قدیمیترین جانواران كره خاك است و هر قدر عقب برویم باز میبینیم كه مورچگان در دنیا وجود داشتهاند.[1]
اما درباره نحوه كلام مورچگان با حضرت سلیمان: برای روشن شدن بحث باید نطق را تعریف كرد و دید نطق چیست؟
نطق عبارت است از هر صوتی كه دلالت به مقصود و مرادی بكند. به خاطر همین میشود گفت: حیوانات هم برای خودشان نطق و اصواتی دارند كه به وسیله آن، آنچه در نهان دارند دیگران را آگاه میسازنند. به همین خاطر به صدای مورچه از آن جایی كه برای حضرت سلیمان ـ علیهالسّلام ـ مفهوم بوده اطلاق قول شده، چون در قرآن فرموده است و «قالت نمله»
و از آیه: و قال یا ایها الناس علمنا منطق الطیر[2] استفاده میشود، پرندگان و حیوانات هم نطق و تكلم دارند، كه حضرت سلیمان ـ علیهالسّلام ـ با عنایت خداوند میتوانست اصوات پرندگان را تشخیص بدهد و با آنها سخن بگوید، آنچه مسلم است، نطق حیوانات همسان نطق و تلكم انسانها نمیباشد بلكه، در علم زیست شناسی ثابت شده كه مورچگان برای خودشان صداهایی دارند و با هم دیگر حرف میزنند، بعضی از علماء زیست شناس گفتهاند: مورچگان علاوه بر این كه با شاخكهای خود با هم حرف میزنند، وسیلهای دیگر هم دارند، زیرا وقتی كه لانه مورچهها مورد حمله قرار میگیرد یا واقعه غیر منتظرهای روی میدهد مورچگان چنان با سرعت از خطر با خبر میشوند كه باید قبول كرد این اعلام خطر به وسیله دیگری غیر از تماس شاخكها به عمل آمده و شاید از امواجهای كه هنوز ما نشناختهایم استفاده میكنند.[3]
آنچه مهم است این است كه ما بدانیم حضرت سلیمان با زبان مورچگان و پرندگان آشنا بوده، با دو جن و غیره در تسخیر او بوده اند... و همه انسان ها آمادگی دارند در بخش از جهان هستی تسخیر كنند و از این قبیل مطالب مهم كه مورد نظر و آن شریف است. از این كه جنس مورچه ی زمان حضرت سلیمان نر بوده یا ماده، چنان مهم نیست
پس مورچهها صداهایی برای خودشان دارند كه دلالت بر مقصودشان میكند و نطق آنها وزان خاص خود را دارد. امّا، سیستم شنوایی ما طوری است كه قدرت شنیدن آنها را ندارد. اما كسی كه خداوند آن قدرت را به او عنایت كرده مثل سلیمان و ائمه ـ علیهمالسّلام ـ میتوانند آن صداها را بشنوند و تشخیص بدهند.
اما درباره جنسیت مورچه باید گفت: بعضی از مفسرین این احتمال را دادهاند مورچهای كه بقیه مورچهها را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید به داخل خانههایتان بروید ماده بوده زیرا در این آیه آمده است: قالت نمله[4] كه فعل به صورت مونث است كه دلالت بر ماده بودن مورچه میكند.
بعضی از مفسرین هم گفتهاند: این تا در فعل قالت تاء تانیث لفظی است و این تاء دلیل بر مونث بودن حقیقی نمیكند و این كه فعل مونث آمده از باب رعایت مونث لفظی و مجازی است؛ چون ممكن است نمله مونث مجازی باشد و بخاطر رعایت مطابقت لفظ كلمه «نمله» فعل قالت هم مونث آمده باشد.[5]
پس این مونث بودن مورچه درحدّ احتمال است البتّه دانستن این كه این مورچه نر بوده یا ماده در آنچه كه هدف قرآن و این سوره است تاثیری ندارد.[6]
آنچه مهم است این است كه ما بدانیم حضرت سلیمان با زبان مورچگان و پرندگان آشنا بوده، با دو جن و غیره در تسخیر او بوده اند... و همه انسان ها آمادگی دارند بخشی از جهان هستی را تسخیر كنند و از این قبیل مطالب مهم كه مورد نظر و آن شریف است. از این كه جنس مورچه ی زمان حضرت سلیمان نر بوده یا ماده، چنان مهم نیست.
پی نوشت ها :
[1]. موریس مترلینگ، زندگی مورچگان، ذبیح الله منصوری، بیجا، كانون معرفت، ص14 .
[2]. نمل/16.
[3]. موریس مترلینگ، زندگی مورچگان، مترجم ذبیح الله منصوری، بیجا، كانون معرفت، ص 69.
[4]. نمل/17.
[5]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، 1403 ق، ج14، ص96 .
[6]. مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص 423..
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. محمد حسین طباطبائی، المیزان، مترجم سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، ج 15 ، از صفحه497 تا 500.
2. سید علی اكبر قریشی، تفسیر احسن الحدیث، انتشارات بنیاد بعثت، اول، 1370 ج 7،ص 445.
3. امین الاسلام طبرسی، جوامع الجامع، مترجم حبیب روحانی، علی عبدالحمیدی، آستان قدس رضوی چاپ اوّل 1376، جلد 4، ص453.
4. ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلامیه تهران؛ چهاردهم1374 ج 15،ص 423.
بخش قرآن تبیان
منبع :
ایکس شبهه