تبیان، دستیار زندگی
کرامت در حقیقت « همان نزاهت از پستی و فرومایگی است. کریم غیر از کبیر و عظیم است. روح بزرگوار و منزه از هر پستی را کریم می گویند..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دریای کرامت

آیت الله دستغیب

کرامت در حقیقت « همان نزاهت از پستی و فرومایگی است. کریم غیر از کبیر و عظیم است.  روح بزرگوار و منزه از هر پستی را کریم می گویند..
کرامت انسان از مباحث مهم در حوزه ی انسان شناسی است که درمکاتب مختلف الهی و بشری رویکردهای متفاوتی را موجب گردیده است.
در ادیان آسمانی بویژه دین مبین اسلام و بالاخص درکتاب آسمانی مسلمانان و سیره نبوی و ائمه اطهار (علیهم السلام)مبانی گران سنگی از کرامت انسان ارائه گردیده و تاریخ اسلام در چه در دوران گذشته و چه در برهه حاضر، الگوهای بسیاری از اسوه های کرامت را به جامعه انسانی معرفی نموده است.

کرامت در حقیقت « همان نزاهت از پستی و فرومایگی است. کریم غیر از کبیر و عظیم است. کریم معنایی دارد که شاید در فارسی معادل بسیط نداشته باشد لذا اگر ما خواسته باشیم کلمه کریم را به فارسی ترجمه کنیم باید چند کلمه را کنار هم بگذاریم تا معنای کریم روشن شود: روح بزرگوار و منزه از هر پستی را کریم می گویند...»(1)

قرآن کریم كرامت انسان به عنوان یك اصل آفرینش در نظر گرفته و كرامت در سرشت انسان تنیده شده است. خداوند متعال مى فرماید:(و لقد كرّمنا بنى آدم و حملناهم فى البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم على كثیر مماً خلقنا تفضیلاً)؛ ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم، و آنان را در خشكى و دریا بر نشاندیم، از چیزهاى پاكیزه روزى اشان دادیم و آنان را بر بسیارى از آفریده هاى خود برترى آشكار دادیم.( اسراء / 70) .

از این منظر،انسان با اطاعت خدای کریم به اعتلای روحی می رسد و از پستی و فرومایگی پاک می شود. کرامت حقیقی در اطاعت و بندگی حق تعالی است و آن مزیتی که مزیت حقیقی است و آدمی را بالا می برد و به سعادت حقیقی اش که همان زندگی پاک و ابدی در جوار رحمت پروردگار می رساند، پروا داشتن از خدا و پاس داشتن حرمت های الهی و تقوا پیشه کردن است.

و بى جهت نیست که بزرگان اهل معرفت و طلایه داران قله هاى اخلاق و فضیلت در میان انبوه مفاهیم اخلاقى بیشترین اهتمام را در شناسانیدن کرامت انسانى به ابناء بشر داشته و زندگی وحیات خود را بر مبنای اصل کرامت پایه گذاشته بودند.

شهید بزرگوار آیت ا... دستغیب ، از جمله افرادی است که حضور اصل کرامت را در جای جای زندگی ایشان قابل مشاهده است،

ایشان همواره در میان مردم و با آنها زندگی می كرد و این امر را سعادتی انكار ناپذیر می دانست. یكی از محافظین ایشان می گوید :

« روزهای جمعه حدود ساعت 5/11 ظهر برای رفتن به نماز جمعه آماده می شدیم و هرچه اصرار می كردیم كه اجازه بدهند ماشین برای رفتن آماده كنیم ، قبول نمی كردند و می گفتند كه می خواهم در این كوچه ها در میان مردم باشم تا اگر كسی سۆالی و یا گرفتاری داشته باشد و خجالت بكشد به منزل بیاید ، به كارش رسیدگی كنم . »

با آنكه بارها از وی خواسته شده بود كه منزل خویش را از درون كوچه های پرپیچ و خم و قدیمی شهر تغییر داده و به جایی رحل اقامت افكند كه حفاظت و حراست از ایشان امكان پذیر باشد ، بپذیرفت.

او می فرمود كه در بین مردم بوده ام و تا آخرین نفس هم باید در بین اینان و با ایشان باشم و در سختی و شادیشان شریك و سهیم. بنابراین در همان خانه ساده و بی آلایش سكونت نمود و در همان كوچه های پرپیچ و خم هم به شهادت رسید. ماشین ضد گلوله و مسائلی از این قبیل كه نگاه حسرت آمیز مردم را بخود می كشید و آه و درد و رنج را از نهادها بر می آورد. در زندگی وی راه نداشت.

 او معتقد بود كه تشریفات جدایی آفرین است و همه مصائب از جدایی است. در خانه ایشان به روی همه باز بود و به جوانان از هر طبقه و گروه عشق می ورزید و آنها را تكیه گاه واقعی و حقیقی حكومت و انقلاب می دانست. درباره ایشان می فرمود : « علیك بالاحداث فانهم اسرع الی كل خیر » جوانان را دریابید ، آنها برپاكی و خیر مشتاق ترند.(2)

آن قدر مشغول خدمت به جان و روح خدایی خود بود كه غافل از خود می‌شد،(3)

ولذا عجیب نیست اگر حضرت حجت (عج) مردم را به ایشان ارجاع دهند.

«روزی بیرون حجره در اتاق مدرسه علمیه حكیم كه به دست توانا و همت والای آن بزرگمرد تجدید بنا گردید، نشسته بودم كه سیدی بسیار موثر و مۆدب در حالی كه دست دو بچه هفت هشت ساله را در دستهایش گرفته بود، وارد شد و سلام كرد. پاسخ سلامش را دادم. بعد از احوال‌پرسی معلوم شد از بوشهر آمده است. با همان لباس قدیمی روستایی و ملكی به پا گفت: «آمده‌ام كه خدمت حضرت آیت‌الله دستغیب برسم.»

گفتم: «با ایشان چه كار دارید؟» كمی مكث كرد و جوابی نداد. پس از چند دقیقه، به او قول دادم كه همراهش به منزل آقا می‌آیم. با اصرار زیاد بنده كه چه كار با ایشان دارید، شروع به سخن كرد و گفت: «چند روزی است كه یكی از فرزندانم سخت مریض شده و وضع زندگی من هم آن قدر وسعت نداشت كه بتوانم مداوایش كنم.

به هر زحمتی بود او را به درمانگاه بوشهر بردم. به من گفته شد باید هرچه زودتر بچه‌ام را برای جراحی به شیراز ببرم. به روستایم برگشتم و در فكر فرو رفتم كه با این تنگدستی و فشار، از كجا هزینه سفر و درمان را تهیه كنم. شب هنگام به حضرت ولی عصر (عج) متوسل شدم.

پس از گریه زیاد و ناله و التماس، امام زمان (عج) فرمودند: « فلانی! هیچ ناراحتی به خود راه نده. به شیراز برو. آنجا نماینده ما آقای دستغیب (با آن نشانه‌ها و علاماتی كه می‌داد) حاجت تو را برآورده می‌كند».

بعد از شنیدن سخنان مرد روستایی به اتفاق هم به خانه آقا رفتیم و پس از اجازه به محضرشان مشرف شدیم. تا وارد اتاق شدیم، حضرت آقا بلند شدند و با سید روستایی احوال‌پرسی كردند و فرمودند: «بچه‌ات را می‌آوردی؟ هیچ ناراحت نباش كه خودم وجه بیمارستان و عمل جراحی فرزندت را فراهم می‌كنم». من از اینكه آقا بی مقدمه این طور با سید سخن گفت، یكه خوردم و مات و مبهوت شدم. (4)

مطالعه حیات طیبه شهید دستغیب، بیانگر این نکته اساسی است که کرامت انسان منشأ الهی داشته و با تحقق کرامت در زندگی فردی و اجتماعی، می توان آغازی بی نهایت و زیبا برای انسان ترسیم نموده و از این طریق، انسان را در حرکتی زیبا و متعالی تا بی نهایت به تصویرکشید و جهانی سرشار از کرامت و فضیلت بوجود آورد.


پی نوشت‏ها:

1.    عبدالله جوادی آملی، کرامت در قرآن، تهران: نشرفرهنگی رجا، چاپ سوم.،ص21

2.    پایگاه شهید اوینی

3.    لمعاتی از منش عالم عامل ...، رسول ابراهیمی، نشریه یاران، یادمان آیت الله شهیدعبدالحسین دستغیب، فروردین و اردیبهشت ماه 1389 ، شماره 53-54، ص 102

4.    یادواراه شهید آیت‌الله دستغیب از قول آقای شیخ عیسی علامی. پایگاه راسخون

منابع:

قرآن کریم

تهیه و فرآوری: عبداله فربود، گروه حوزه علمیه تبیان