تبیان، دستیار زندگی
هوا سرد بود. فرش کف اتاق یخ کرده بود. به هیچ دیواری نمی شد تکیه کرد. دیوارها سرد سرد بودند. اما بخاری هیچ کاری نمی کرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بخاری لجباز نیست
بخاری

هوا سرد بود. فرش کف اتاق یخ کرده بود. به هیچ دیواری نمی شد تکیه کرد. دیوارها سرد سرد بودند. اما بخاری هیچ کاری نمی کرد. مثل اینکه حسابی عصبانی بود و اصلا نمی خواست مثل هر روز خونه رو گرم کنه. بخاری انقدر لج کرده بود که دیگه به هیچ حرفی گوش نمی داد. می گفت چقدر بیخودی کار کنم؟ چرا هیچ کس توی این خونه به حرف من گوش نمی‌ده؟

سرمای خونه بیشتر و بیشتر شد تا بالاخره همه رو کلافه کرد. هر کسی به فکر افتاد تا برای گرم کردن خونه یه کاری بکنه.

بابای خونه فکر کرد جلوی عبور سرما رو از لای درز پنجره ها بگیره. مامان خونه فکر کرد بهتره لباسهای گرمتری به بچه ها بپوشونه. بچه ها هم فکر کردند بهتره در و پنجره رو بسته نگهدارند تا سرمای کمتری وارد خونه بشه .

بعد از این کارها کم کم، زور سرما کم شد. اما هنوز خونه به اندازه ی کافی گرم نشده بود. بخاری هنوز ساکت بود و به اطراف نگاه می کرد. ولی دیگه عصبانی به نظر نمی رسید. بلکه خوشحال هم بود.بخاری شروع کرد به سرفه کردن. همه نگاهش کردند تا ببینند می خواد چکار کنه.  بخاری هم لپهاشو قلمبه کرد و با یه صدای غرش، دوباره آتش خودشو روشن کرد و شروع کرد به سوختن و گرم کردن. اما دیگه لازم نبود آتش از سر و کله اش بالا بره تا خونه گرم بشه. با یه خورده آتش قد کوتاه و با یه انرژی کم، خیلی زود تونست همه خونه رو گرم گرم کنه.

حالا همه ی اعضای خونه کنار بخاری نشستند و یه سینی چای گرم و بسکویت خوردند و کیف کردند.

انسیه نوش آبادی

بخش کودک و نوجوان تبیان


مطالب مرتبط:

سحر کوچولو و عروسک دوست‌داشتنی

بچه‌موش و راه شنی

ذوالجناح، اسب مهربان

گوش‌های بزرگ بانی کوچولو

پیراهن مشکی

اردک چطوری ساعت درست کرد؟

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.