تبیان، دستیار زندگی
باروک اصطلاحی در مباحث هنری دارای دو مفهوم تاریخی و نقد هنری است و به دو صورت اسم و صفت به کار برده می شود. در این مقاله می توانید با هنر دوران باروک در قرن هفدهم میلادی آشنا شوید.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مکتب هنری باروک


باروک اصطلاحی در مباحث هنری دارای دو مفهوم تاریخی و نقد هنری است و به دو صورت اسم و صفت به کار برده می شود. در این مقاله می توانید با هنر دوران باروک در قرن هفدهم میلادی آشنا شوید.

مکتب هنری باروک

این واژه تاریخ طولانی و پیچیده و پرتناقضی دارد. احتمالاً از یک واژه‌ی پرتقالی به معنی«مروارید بی‌شکل» مشتق شده و تا اواخر سده‌ی نوزدهم عمدتاً به عنوان مترادفی برای «پوچ» و «غریب» به کار می‌رفته است. اما در زبان انگلیسی حال با سه معنی اصلی مصطلح و رایج است:

نخست: این واژه معرف سبک رایج هنر اروپا بین منریسم و روکوکو است که مشخصات آن در ذیل خواهد آمد.

دوم: از این واژه به صورت عنوانی کلی برای دوره ای که این سبک در آن به شکوفایی رسید استفاده می شود. یعنی در بیان کلی سده ی 17 میلادی. از همین رو اصطلاحاتی چون "عصر باروک"، "سیاست باروک"، "علم باروک" و مشابه این مصطلح شد. البته این نوع کاربرد بیش از آنکه راه گشا باشد موجب آشفتگی ذهن می شود. بویژه برای مثال در برخی آثار که تاریخ شناسان ادبی باروک می نامدن، غالبا مشخصاتی وجود دارد که که تاریخ شناسان هنری از آن به عنوان "منریسم" یاد می کنند.

سوم: اصطلاح باروک که معمولاً در لاتین بدون حرف اول بزرگ نوشته می‌شود،baroque به هنر هر دوره یا مکانی که واجد کیفیاتی چون حرکات پرشور و سرزنده و بیان پرتکلف احساسات که کیفیات مشخصه هنر باروک در معنای نخست آن هستند، اطلاق می‌شود. از این رو شاید بتوان مجسمه‌های هلنی را مطابق آن تعریف آخر، به عنوان باروک توصیف کرد.

البته هنوز هم مفهوم قدیمی تر این واژه به عنوان مترادفی برای نوعی گرایش "بولهوسانه" ، " افراطی یا پر زرق و برق" رایج است ولی نه در مبحث نقد هنری جدید.

باروک در ایتالیا نضج گرفت . مشخصات اصلی آن که در زیر اشاره می شود عمدتا از سبکب که طی میانه سده 17 در آنجا بسط و گسترش یافتمشتق می شود. با این حال وقتی این مشخصات در نقاط دیگری از اورپا یا در مقاطع زمانی مختلفی به کار می رود با برخی تغییرات همراه می شود زیرا با دیگر سبک ها و روحیات بومی تلفیق می شود.

باروک  علارغم آنکه گاه فاقد صلابت و وقار است، اما سبکی است که بیش از همه گرایش به ایجاد تعادل و انسجام دارد. "بلوری" بیوگرافی نویس ایتالیایی، درباره یکی از آثار فرسک "لانفرانکو" در کلیسای سنت اندر یا دلاواله رم نوشت: "و این نقاشی دقیقا شبیه یک گروه کامل همخوانان است که تمامی صداها در کنار هم یک هارمونی را شکل می دهند، از این رو هیچ صدای خاصی قابل تشخیص نیست، اما آنچه دلنشین است تلفیق و کلیت محتوا و حجم آواز است".

این مقاله به زیبایی کیفیت طراحی سترگ باروک در هر شکلش را برجسته و موکد می کند.

هنوز هم مفهوم قدیمی تر این واژه به عنوان مترادفی برای نوعی گرایش "بولهوسانه" ، " افراطی یا پر زرق و برق" رایج است ولی نه در مبحث نقد هنری جدید.

در باروک تأکید بر اساس هارمونی بخشها از جزئیات تا کلیات بر توازن است. دراین حالت سبک باروک متفاوت از رنسانس متعالی بود که بر توازن بخش‌هایی مبتنی بود که هر یک به طور مجزا کمال یافته بودند. با این وجود مشترکاتش با رنسانس و کلاسی سیزم ، تا سده 17، مشترکاتی است که با سبک غالبا نامنسجم تعمدی منریسم یا پراکنده کاری سودایی سبک روکوکو، که باروک بعدا به آن تکامل یافت، دارد. این جهد در دستیابی به وحدت کلی، تاثیر زیادی بر هماهنگ کردن نقاشی و مجسمه با نیازهای ایجاد وحدت بصری داشت که معماری متکی به آن بود. از این رو تصور می شود که ویژگی های مجزا هر یک از سه واسطه(نقاشی، مجسمه سازی و معماری)  باید برای دستیابی به یک نتیجه موزون کاملتر با مهارت تمام به کلیتی منسجم و مبسته بدل شوند.

وحدت مورد نظر باروک فراتر از یک وحدت صوری و خودبسنده است. در بیشتر شبیه یک نمایش است و بدون حضور مخاطب ناقص است.

از این رو بازنمایی باروک با واقعیت ظواهر یا حداقل با نوعی واقع‌نمایی سروکار دارد. در این سبک بر ماده رنگ و بافت چیزها تاکید می شود. فضایی خلق می شود که موضوع و مخاطب در فضایی خاص و گاه مهیج پیوند می یابد.

این ضرورت در دست‌یابی به واقع‌نمایی به ویژه از طریق محاسبه دقیق نور در برابر سایه،سطح در برابر حجم کاربرد خطوط قوی مورب یا منحنی، برهم زدن قواعد صفحات تصویر (پرسپکتیو) مورد انتظار وجدا کننده حاصل می‌شود. ارائه جسمیت از طریق کاربرد رنگ و تضاد نور (یعنی رویکردی نقاشانه) این سبک را از رویکرد خطی سبک منریسم و روکوکو متمایز می‌سازد. تأکید آن بر توان قدرت‌نمایی، حتی آن را بیش از پیش از شیوه‌یبیان تلویحی وتزئینی مورد آخر(روکوکو)متمایز می‌سازد.

اگرچه تعریف رایج قبلی باروک به عنوان "سبک ژوزوئیت" به درستی مهجور شده است، اما قطعا این اندازه حقیقت دارد که باروک عموماً در کشورهایی شکوفا شد که به شدت تحت تاثیر مخالفین اصلاحات دین بودند، بویژه کشورهای ایتالیا،اسپانیا اطریش وجنوب آلمان.

ریشه باروک در شمال اروپا چندان قوتی نیافت با این حال روبنس استاد مسلم نقاشی باروک بود و در هیچ کجایی به اندازه کاخ ورسای نمونه های درخشان وحدت آرمانی باروک در هنر قابل مشاهده نیست.

سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منبع:

کتاب سبکها و مکتب های هنری / نوشته آزبورن/ ترجمه فرهاد گشایش

دایره المعارف پاکباز