ریشههای پرش از روی قانون
دلهره و اضطرابی عجیب روان آدمی را می گیرد وقتی که می اندیشد اگر به همین روال کنونی پیش برویم، چه خواهد شد؟اگر قانون فراموش شود و بی قانونی هر روز بیش از دیروز رواج یابد، چه سرنوشتی در انتظار ما خواهد بود؟ اینها سئوالاتی نیستند که به راحتی بتوان از کنار آنها گذشت.
مثل سواركارها، بعضیها قانون را مانعی میدانند كه باید از چند متر مانده به آن خیز برداشت و روی هوا به بدن كش و قوس داد و سرانجام چند متر آن طرفتر در حالی كه قانون پشت سرمانده، فرود آمد. حكایت آنها كه خیز برمیدارند، حكایت آدمهای قانونگریزی است كه ترمزی به اسم قانون را نمیپسندند و حكایت آن خیز برداشتنها و كش و قوس دادنها به بدن آن است كه قانونگریزان برای پریدن از روی موانع گاه دست به جیب میشوند و رشوه میدهند و گاه با قانونگریزان دیگر همدست میشوند و كارهای نشدنی را شدنی میكنند.
اینها همه جا هستند، همه جا نفوذ میكنند، با هر فرد از هر طبقه و جایگاه اجتماعی بر میخورند و به راههای جدید گذر از قانون فكر میكنند تا راحتتر و كمخطرتر از همیشه به اهدافشان برسند. اینها قانونگریزان حرفهایاند كه نظم اجتماع را به هم میزنند و باعث میشوند آدمهای ضعیف و بینفوذ برای به نتیجه رساندن كوچكترین هدف، دستشان در پوست گردو بماند.
آماتورها چه میكنند
برای بعضیها همین كه از چراغ قرمز عبور كنند و ببینند در آن حوالی هیچ مامور پلیس یا دوربین راهنمایی وجود ندارد و جریمهای نیز در كار نیست، كفایت میكند؛ برای بعضیها هم پوشاندن پلاك ماشین برای فرار از دوربینهای ثبت ورود به محدوده طرح ترافیك.
برخی نیز اگر زبالههایشان را از شیشه ماشین بیرون بیندازند و سطل زباله خانهشان را در گوشهای از كوچه بتكانند، كافی است. رد نشدن از پل عابر پیاده، عبور نكردن از خطكشی عابران در چهارراهها، تمیز نگه نداشتن سرویسهای بهداشتی عمومی یا كندن گلهای حاشیه بزرگراهها هم داغ درون برخیها را خنك میكند.
این افراد به كمبودها و نابسامانیها معترضند و سعی دارند با زیر پا گذاشتن قانون، خود را تسكین دهند مثلا نمیدانند وقتی اوضاع مالیشان خوب نیست و تازه كارشان را از دست دادهاند چرا باید پشت چراغ قرمز حتی در میانه شب بایستند و اگر زبالهای در دست دارند تا رسیدن به سطل زباله آن را پیش خود نگه دارند
این افراد به كمبودها و نابسامانیها معترضند و سعی دارند با زیر پا گذاشتن قانون، خود را تسكین دهند مثلا نمیدانند وقتی اوضاع مالیشان خوب نیست و تازه كارشان را از دست دادهاند چرا باید پشت چراغ قرمز حتی در میانه شب بایستند و اگر زبالهای در دست دارند تا رسیدن به سطل زباله آن را پیش خود نگه دارند.
برای اینها تبعیت از قانون فقط گیر انداختن دست و پا در بند است، آن هم در شرایطی كه دیگران كه آدمهایی بانفوذ هستند به راحتی همه قوانین را زیر پا میگذارند و ماندن در پشت سد قانون را وظیفه آدمهای ضعیف میدانند. این افراد مالامال از اعتراض همان قانونگریزان آماتورند كه اگرچه با فرارهای غیرقانونیشان لطمههای بزرگ به كسی نمیزنند، اما وقتی قانونگریزیهای خرد خردشان كنار هم جمع شود، بزرگترین لطمه را به اجتماع میزند كه قرار است از این به بعد با توجیهات غلط قانونگریزها، دچار بیانضباطی شود.
حرفهایها چه میكنند؟
قانونگریزهای حرفهای، اما نه گلهای حاشیه خیابان را میكَنند نه وقتی قرار است پشت رل بنشینند از چراغ قرمز عبور میكنند. اینها آدمهای یقه سفیدی هستند كه ظاهرشان كاملا منطبق بر قانون است و اگر كسی زندگیشان را زیر ذرهبین بگیرد كوچكترین اشتباهی از آنها نمیبینند.
قانونگریزهای حرفهای، گریزهایشان را در سكوت انجام میدهند و زد و بندهایشان را پنهانی به سامان میرسانند. برای همین آنها نه دست كسی گزك میدهند و نه پیش كسی جز همدستهایشان دستاویز دارند.
اینها برای رسیدن به مقاصدشان پول خرج میكنند و از زنجیرهای از روابط در سازمانها و نهادها بهره میگیرند تا اهدافشان را محقق كنند. برای این گروه از قانونگریزان حتی سختترین قوانین نیز قابل شكستن است، چون آنها از دستهایی بهره میگیرند كه بالای همه دستهای عادی است و در نهایت همین دست، مشتی میشود كه با تمام توان بر سر مردمی كه پول، قدرت و رابطه ندارند، فرود میآید.
سه گروه و سه استدلال
هر كسی بهتر از دیگران میداند موضعش در برابر قانون چیست. یعنی آیا قانون را الزامی حتمی برای زندگی میداند و در هر شرایطی به آن گردن مینهد یا بین قوانین مختلف تفاوت قائل میشود و آنها را به بد و خوب تقسیم میكند یا این كه درهر قانونی یك ایراد پیدا میكند، اما در عین حال چیزی از درون او را به تبعیت از قوانین پرایراد وادار میكند.
كسانی كه در این سه گروه جای میگیرند در علم جامعهشناسی همان كسانی هستند كه در سه گروه قانونگریزان ابزاری، قانونگریزان اعتراضی و قانونگریزان اخلاقی طبقهبندی میشوند.
حرف قانونگریزان ابزاری این است كه فقط وقتی باید از قانون تبعیت كرد كه منافع ما را تامین كند. به همین علت است كه اینها همیشه سود و زیان ناشی از رعایت قانون را محاسبه میكنند و اگر به این نتیجه برسند كه ضرر رعایت قانون بیشتر از سود آن است از مانع قانون عبور میكنند.
قانونگریزان اعتراضی اما كاری به سود و زیان ندارند. آنها در همه حال اعتراض دارند و معتقدند چون نهادهای قانونگذار و مجریان قوانین، مشروعیت ندارند پس باید از رعایت قوانینی كه محصول كار آنهاست، پرهیز كرد. آنها مدام پیش خود میگویند چرا باید از قانونی اطاعت كرد كه حتی مجریان آن نیز از آن اطاعت نمیكنند.
قانونگریزان اعتراضی اما كاری به سود و زیان ندارند. آنها در همه حال اعتراض دارند و معتقدند چون نهادهای قانونگذار و مجریان قوانین، مشروعیت ندارند پس باید از رعایت قوانینی كه محصول كار آنهاست، پرهیز كرد. آنها مدام پیش خود میگویند چرا باید از قانونی اطاعت كرد كه حتی مجریان آن نیز از آن اطاعت نمیكنند
به اعتقاد آنها، قوانین فقط به این علت وضع میشود كه منافع عدهای خاص را تامین كند در حالی كه تجربه نشان داده آنها كه قانون را رعایت نمیكنند از دیگران موفق ترند و اگر كسی قانون را رعایت نكند، راحتتر به مقاصدش میرسد.
اما حساب گروه سوم قانونگریزان از اینها جداست. قانونگریزان اخلاقی اگرچه از قوانین ایراد میگیرند و به آنها انتقاد دارند، اما معتقدند باید در همه حال از قوانین اطاعت كرد، حتی اگر با اعتقادات افراد مغایر باشد چون تخلف از قانون در هیچ شرایطی توجیه نمیشود.
ریشههای گریز
همه قانونگریزان نمیتوانند مثل اخلاقگراها فكر كنند. قانونگریزانی كه میبینند عدهای خاص با پرش از روی قانون به اهدافشان میرسند و مجازات هم نمیشوند، نمیتوانند سكوت اختیار كنند و دم نزنند. بنابر این صدای اعتراضشان را بلند میكنند و اگر اعتراضشان به گوش كسی نرسید، فرار از قانون را پیشه خود میكنند حتی اگر این گریزها در موارد كوچك و ناچیز باشد.
اما خطا هر چقدر كوچك باشد لطمهاش را به اجتماع خواهد زد؛ مثل ماجرای جمع شدن قطرهها در كنار هم كه دریاهای مواج میسازند. برای همین است كه جامعهشناسان زیادی در سراسر دنیا كوشیدهاند دریابند چرا در جوامع افرادی هستند كه به درجات مختلف از اجرای قانون فرار میكنند.
آنها مطالعاتی انجام دادهاند كه نشان میدهد دلایل قانونگریزی متعدد است كه عواملی چون ضعف نظامهای نظارتی، بیانضباط بودن اجتماع، مشروع نبودن نظام سیاسی، نبود رابطه سالم میان دولت و ملت، حاكمیت رابطه و خویشاوندسالاری در كنار قاطع نبودن مجازاتها در صدر قرار دارد.
پژوهشگران در عین حال از فشاری نام میبرند كه عنوانش آنومی است و بر كسانی وارد میشود كه هنجارهای پذیرفته شده در درونشان با واقعیتهای اجتماعی نمیخواند. محققان به همین علت استدلال میكنند قانونگریزی نوعی جهت گیری نسبت به هنجارهای قانونی است كه براساس آن، فرد پیروی نكردن از آنها را بر اطاعت از هنجارها ترجیح میدهند.
رفع تبعیض، درمان درد
شاید اگر فردی قانونمدار به جای فردی قانونگریز بنشیند به او حق بدهد كه به خاطر كاستیهای اجتماع به اجرای قوانین تن ندهد. اما واقعیت این است در جامعهای كه پر از كمبود است اگر قرار باشد همه افراد قوانین را به اندازه توان خود زیر پا بگذارند دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود و بزودی هرج و مرج ناشی از آن دامن فرد قانونگریز را هم میگیرد.
اما تبعیضهای موجود در اجتماع و اینكه افرادِ با قدرت و نفوذ هیچگاه مجازات نمیشوند ـ و اگر حكمی نیز علیهشان صادر شود به خاطر روابطی كه دارند معلق میشود ـ فشاری است كه توان تحمل افراد را خیلی زود از بین میبرد. پس اگر قرار است در جامعهای فرار از قانون به حداقل برسد ابتدا باید عدالت اجتماعی برقرار شود تا مردم مطمئن شوند هر فرد به همان اندازه بهرهمند میشود كه تلاش كرده است.
حرف آخر...
قانون همزاد آدمی بوده است و عجیب است که قانون گریزی نیز چنین عمری دارد. در هر دوره تاریخی دلایل متعددی برای قانون گریزی وجود داشته است. عوامل بیرونی و محیطی و عوامل شخصی و درونی.
قانون گریزی یک ناهنجاری است که حتما باید برطرف شود. مخصوصا در دنیای امروز اگر قانون گریزی نهادینه شود، امکان توسعه وجود نخواهد داشت. این دغدغه ماست و دغدغه همه کسانی که با جان و دل خویش فریاد می زنند: قانون... قانون ... قانون.
ایمان بیاوریم؛ این شعار نیست: نمی توان در اجتماعات پیچیده مجازی و حقیقی امروزی بی قائده زیست و پیش رفت.
فرآوری: نسرین صفری بخش اجتماعی تبیان
منابع: جام جم آنلاین/وب سایت اجتماعی رادبه