تبیان، دستیار زندگی
حکومت، آبادنى و وفور نعم خداوندى و آسودگى و خرسندى مردم و فراهم شدن زمینه شکوفایى و رشد استعدادها در آحاد مستعد جامعه و رسیدن حق به حق دار است. لازمه دادگرى و ظلم ستیزى رهبر جامعه اسلامى نیز حق مدارى، خداترسى، توانایى در پاسدارى از احکام شریعت و آشنایى کا
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ویژگی یک رهبر واقعی !


حکومت، آبادنى و وفور نعم خداوندى و آسودگى و خرسندى مردم و فراهم شدن زمینه شکوفایى و رشد استعدادها در آحاد مستعد جامعه و رسیدن حق به حق دار است. لازمه دادگرى و ظلم ستیزى رهبر جامعه اسلامى نیز حق مدارى، خداترسى، توانایى در پاسدارى از احکام شریعت و آشنایى کامل با وضع جامعه و احوال مردم و ... است.


ترازوی عدل

دادگرى و ظلم ‏ستیزى

عدالت از اصول اساسى در اداره جامعه به شمار مى ‏رود و عنوان مقدس ظلّ اللهى شایسته رهبران عادلى است که به اخلاق الله متخلق شده ‏اند؛ زیرا عدالت، از صفات خداوندى است که خویشتن را «قائما بالقسط»(1) خوانده و انتظام کائنات و پیدایش شب و روز و ابر و باد و مه و خورشید و فلک و آفرینش انسان و سایر مخلوقات را بر پایه عدل قرار داده است. به تصریح قرآن مجید، هدف از ارسال پیامبران برقرارى عدالت در جوامع انسانى است: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ».(2) خداوند در آیاتی نیز مردم را به دادگرى و نیکوکارى دعوت کرده است: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اْلإِحْسانِ»(3)؛ « إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ».(4)

دادگرى و ظلم ‏ستیزى حاکم اسلامى ثمرات فراوانی دارد که از جمله برکات آن، محبوبیت رهبر و بقاى نام نیک او، دوام حکومت، آبادنى و وفور نعم خداوندى و آسودگى و خرسندى مردم و فراهم شدن زمینه شکوفایى و رشد استعدادها در آحاد مستعد جامعه و رسیدن حق به حق دار است.

لازمه دادگرى و ظلم ستیزى رهبر جامعه اسلامى نیز حق مدارى، خداترسى، توانایى در پاسدارى از احکام شریعت و آشنایى کامل با وضع جامعه و احوال مردم، عالم بودن و واعظ غیرمتعظ نبودن، رایزنى با مشاورانى فرزانه و پرهیزکار و شجاع و مسئول در امور، غمخوارى خود و کارگزاران حکومتش با مردم به خصوص طبقات محروم و مستضعف جامعه، سعى بلیغ در برطرف کردن مشکلات اجتماع و غور و تأمل دائمى، در احوال گذشتگان به منظور عبرت ‏گیرى از رخدادهاى زندگى و فرجام کار آنان، ترک هوى و هوس و پرهیز از لذت‏ جویی هاى زودگذر، استقامت در تحمل شداید، ظلم ‏ستیزى دایمى و سازش ‏ناپذیرى او با ستمکاران و دنیاپرستان بى ‏بصر از خدا بى ‏خبر است.

«کسى که خود را پیشواى مردم کرده است، باید پیش از یاد دادن به دیگران، نخست به تعلیم خویش بپردازد و قبل از ادب کردن مردم به وسیله زبان و گفتار، به شیوه عمل و رفتار خویش آنان را ادب کند. همانا آموزنده نفس خود، ـ از لحاظ بزرگداشت و احترام ـ از ادب‏کننده مردم، سزاوارتر است»

امام علی علیه السلام درباره این لوازم در سخنانی چنین فرموده است: توانمندى و دانایى رهبر در پاسدارى و اجراى احکام شریعت، آشنایى او از وضع جامعه و احوال مردمان «همانا سزاوارترین مردم براى خلافت (رهبرى)، تواناترین مردم در اداره و سیاست گزارى جامعه و داناترین آنان به احکام خداوندى است»(5)؛ «بدان که برترین بندگان نزد خداوند، رهبر عادل و درستکارى است که خود به راه حق هدایت یافته و دیگران را نیز راهنما باشد و سنت و طریقه آشکار زندگى پیامبر صلی الله علیه و آله را برپا دارد و بدعت باطل را از میان ببرد، و مردم را از نادرستى آن آگاه سازد» (6)؛ «پس او (رهبر دادگر پرهیزکار) از جمله معادن دین خدا و از لحاظ استوارى در ایمان و معرفت چونان میخ هاى (کوه هاى) زمین اوست؛ زیرا چنین رهبرى، دادگرى را ملازم خود قرار داده است».(7)

واعظ غیرمتعظ نبودن

«کسى که خود را پیشواى مردم کرده است، باید پیش از یاد دادن به دیگران، نخست به تعلیم خویش بپردازد و قبل از ادب کردن مردم به وسیله زبان و گفتار، به شیوه عمل و رفتار خویش آنان را ادب کند. همانا آموزنده نفس خود، ـ از لحاظ بزرگداشت و احترام ـ از ادب‏کننده مردم، سزاوارتر است» (8)؛ «اى مردم به خدا سوگند، من هیچ گاه شما را به فرمانبرى خداوند فرا نخوانده ‏ام، مگر آنکه در عمل کردن بدان فرمان، بر شما پیشى جسته ‏ام و شما را از چیزى منع نکرده ‏ام، جز آنکه قبل از شما خودم از آن دورى جسته‏ ام».(9) رایزنى با مشاورانى فرزانه، پرهیزکار و مسئول و شجاع «در کارهایت مشورت کن، اما بخیل را در رایزنى خود راه مده که تو را از نیکى ردن و بخشش باز مى‏ دارد و از تهیدستى و فقر مى ‏ترساند. همچنین با ترسو مشورت مکن؛ زیرا او تو را در اقدام به عمل، سست مى ‏کند و شخص حریص را براى مشاورت با خود برمگزین، چه آزمند به واسطه منافع خویش، ستمگرى به مردم را در نظرت پسندیده جلوه ‏گر مى ‏کند. پس بدان که خست و ترس و آز، غرایزى گوناگون است که بدگمانى به خدا، آن ها را در انسان گرد مى ‏آورد»(10)؛

دادگرى و ظلم ‏ستیزى حاکم اسلامى ثمرات فراوانی دارد که از جمله برکات آن، محبوبیت رهبر و بقاى نام نیک او، دوام حکومت، آبادنى و وفور نعم خداوندى و آسودگى و خرسندى مردم و فراهم شدن زمینه شکوفایى و رشد استعدادها در آحاد مستعد جامعه و رسیدن حق به حق دار است

«یقیناً حکمرانان را نزدیکان و خویشانى است که به خودسرى و گردنکشى و تجاوز به مال مردم و بى ‏انصافى خو گرفته ‏اند، پس ریشه و پایه شرارت ایشان را با از بین بردن موجبات آن صفات نکوهیده قطع کن و به احدى از آنان که پیرامونت هستند و به کسى از خاندان خویشاوندانت، زمینى را واگذار مکن و باید هیچ کس در تو به گرفتن مزرعه و کشتزارى که به وسیله آن به مردم زیان رساند و یا موجب خسارت همسایه ‏اش در آبشخور یا کار مشترک دیگرى گردد، طمع نبندد؛ زیرا در صورت چنین رخدادى، سود گوارایى براى آن آزمندان فراهم خواهد شد و عیب و سرزنش آن در دنیا و آخرت بر تو خواهد بود» (11)؛ «و خود را با پرهیزکاران و راستکاران پیوند ده و با آنان همنشین باش و به ایشان بیاموز و وادارشان کن که تو را بسیار نستایند و در اینکه کار ناشایسته ‏اى انجام نداده ‏اى، تو را با تملق ‏گویى خود شاد کنند؛ زیرا زیاده ‏روى در ستایش شخص را خودپسند و سرکش مى ‏کند».(12)

پی نوشت ها :

1. آل عمران: 3.

2. حدید: 25.

3. نحل: 90.

4. نساء: 58.

5. نهج‏البلاغه، خطبه 173.

6. همان، خطبه 136.

7. همان، خطبه 87.

8. همان، حکمت 73.

9. همان، خطبه 175.

10.همان، نامه 53.

11. همان.

12. همان.

زهرا رضائیان       

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.