تبیان، دستیار زندگی
چاپلوسی، تملق و ستایش بیش از حد این روزها به یکی از آفات اخلاقی انسان تبدیل شده است و اگر حواس بشر به این خصیصه ذاتی نباشد احتمال شخم زنی نفس انسان وجود دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهدیه محمدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قربون و صدقه‌های شبانه روزی


چاپلوسی، تملق و ستایش بیش از حد این روزها به یکی از آفات اخلاقی انسان تبدیل شده است و اگر حواس بشر به این خصیصه ذاتی نباشد احتمال شخم زنی و ویرانی صد درصدی نفس انسان وجود دارد.

چاپلوسی

انسان موجودی است چند بعدی و چند وجهی که اغلب در روابط دو طرفه با جامعه نیازهای خود را برآورده‌ می‌کند. هم دوست دارد دیگران از او تعریف کنند و هم تمایل به ادامه روابط خود با دیگران دارد به همین منظور کمی از چاشنی تعریف اطرافیان برای حفظ روابط بین فردی استفاده می‌کند.

این امر در صورتیکه در حد تعادل باشد قابل قبول است اما احتمالاً همه ما در طول شبانه روز به انسان‌هایی برخورد کرده‌ایم که همه موجودات بشری حتی بدون استثنا قرار دادن ژن‌های مشترک یا همان نسب خویشاوندی همگی را به یک لقب می‌خوانند،عزیزم.

گاهی این ابراز احساسات شدید تر شده و واژه‌هایی ازجمله گلم، الهی قربانت بشم، فقط تو، عزیزمی و ...برای تمامی افراد از والدین گرفته تا همکار و همسایه طبقه بالا به طور یکسان کاربرد دارد و برای تمامی این افراد استفاده می شود.

به هر حال روی خوش و ابراز احساس واقعی و پرهیز از دورویی رفتاری است که شاید به ندرت بتوان در اطرافیان دید و بعید است صداقت محض پشت این همه تعریف‌ها باشد با این همه از قدیم هم گفته‌اند که اندازه نگه دار که اندازه نکوست.

گاهی متأسفانه برخی از ما به قدری درگیر زندگی و خواسته‌ها و روابط اجتماعی می‌شویم که چشم‌ها را بر روی تمامی واقعیت‌ها بسته و سرا پا ثنای مسئول و یا اطرافیان خود را می‌گوییم.

برخی از این چاپلوس‌ها یا همان بادمجان دور قاب چین ها که دیگر از بادمجان هم گذشته به مرحله سیب زمینی بودن رسیده‌اند انگار نسبت به حقایق دچار بی حسی موضعی شده‌اند، چراغ خاموش همچنان به تمجید از افراد خاصی می‌پردازند و در این زمینه بزرگ نمایی‌های خارق‌العاده ای را هم انجام می‌دهند

زبان سرخ تمجید گرایی سر سبز حقیقت بینی دهد بر باد

تعریف‌های بی پایه و اساس که حکم همان چاپلوسی را دارد این روزها حجابی شده است بر روی چشمان و بیان انتقادی ما. این روزها در اداره یا کارخانه و یا هر جای دیگری  که کار می‌کنیم شاهد این مسئله بوده‌ایم که اگر خطا یا لغزشی از مسئولی رخ دهد به ندرت فرد شجاعی لب به انتقاد گشوده و متذکر مسئله می شود، اگر هم همچون ستاره سهیل قهرمانی پیدا شد که این مهم را انجام دهد اطرافیان خطاب به او یادآور این نکته می‌شوند که زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد....

برخی از این چاپلوس‌ها یا همان بادمجان دور قاب چین ها که دیگر از بادمجان هم گذشته به مرحله سیب زمینی بودن رسیده‌اند انگار نسبت به حقایق دچار بی حسی موضعی شده‌اند، چراغ خاموش همچنان به تمجید از افراد خاصی می‌پردازند و در این زمینه بزرگ نمایی‌های خارق‌العاده ای را هم انجام می‌دهند.

چاپلوسی

پشت پرده تعریف‌ها

خیلی از ما زمینی‌ها فکر می‌کنیم اگر به ثنای مسئول و یا افراد خاصی بپردازیم زندگی‌مان از این رو به آن رو شده و اگر چاپلوسی را در حوزه کاری خرج کنیم حتماً ما را جهت اخذ پاداش روانه حسابداری می‌کنند. متأسفانه هستند افرادی که فقط زبان به خوبی و تعریف می‌گشایند حال به هر نیتی. از بهترین وضعیت گرفته یعنی همین نکته که نمی‌خواهند کسی از دست آن‌ها ناراضی باشد و یا اینکه نمی‌توانند حقایق را بگویند تا بدترین حالت این که برای منحرف کردن و فریب طرف مقابل از چرب زبانی استفاده می‌کنند. با این همه مکرر شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که دوست واقعی تو کسی است که علاوه بر خوبی،عیب و بدی‌های تو را نیز بازگو کند.

از آن سوی بام نیفتیم

روابط اجتماعی و بین فردی همچون طیفی است که نباید از این سویش بیفتی و نه از آن سو. نه فقط این که زبانت به تخریب اشخاص باز شود و نه تنها ثناگوی بی جهت اطرافیان  باشی.

متأسفانه برخی از افراد زاده شده‌اند برای از ریشه زدن بنده‌های خدا، زبانشان به خوبی و گفتن از واقعیت‌های خوب نمی‌چرخد. همیشه عینک انتقاد را بر چشم دارند و زبان تذکر در دهان. در این رابطه نیز بزرگان دین می‌فرمایند که آنان را که همیشه عیب جو ترند از خود دور کن.

برخی از این  افراط در تعریف و تمجید های بیجا کار دست شخص داده و فرد با شنیدن صفات پسندیده، دچار نوعی غرور و توهم می شود و همین خود پسندی زنجیروار صفات اخلاقی دیگر را نیز به همراه خواهد داشت.

چاپلوسی که این روزها رابطه مستقیم با سیستم بوروکرات(اداری) ما پیدا کرده است به یکی از اجزای روند اداری تبدیل شده است و تعریف‌ها از مدیر مربوطه باعث می شود که وی سرگرم لذت شنیدن تعاریف و تمجیدها شود و از نقاط ضعف مدیریت خود بی خبر شود و دود همین نکته در چشم کارمندان می‌رود.

برخی از این  افراط در تعریف و تمجید های بیجا کار دست شخص داده و فرد با شنیدن صفات پسندیده، دچار نوعی غرور و توهم می شود و همین خود پسندی زنجیروار صفات اخلاقی دیگر را نیز به همراه خواهد داشت

امیر عارفان چه زیبا در نهج‌البلاغه می‌فرمایند که «ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعی چاپلوسی و کمتر از آن نیز درماندگی یا حسادت است.»همچنین امام به شخصی که در ستایش ایشان افراط کرد و آنچه در دل داشت نگفت، فرمود«من کمتر از آنم که بر زبان آوردی و برتر از آنم که در دل داری.»

القصه اینکه هیچ لذتی در گفتن حقیقت وجود ندارد چرا که هم تخریب‌ها و هم چاپلوسی‌ها دوامی نداشته و همگی زود گذر هستند. در کنار این که می‌توان هم دل افراد را با خود نگه داشت وهم آن‌ها را ناراحت نکرد، می شود در لفافه و بدون هیچ غرضی وقایع اخلاقی ایشان را نیز گفت البته بدون هیچ دلخوری. این مسئله خود نوعی هنرمندی به شمار می‌رود که بتوان عیب‌های نزدیکانمان را کادو پیچ شده و به بهترین نحو به آن‌ها گفت.

مهدیه محمدی

بخش اجتماعی تبیان