امیال ما نیاز به توجه دقیق دارد
امیال فطری در روح انسان فراواناند که برای نمونه میتوان از میل به خوردن، میل به استراحت، میل به احترام و ... نام برد. اما تعداد آنها به صورت دقیق مشخص نیست. از دیر باز حواس ظاهری انسان را پنج حس دانستهاند، اما ظاهرا درباره امیال تاکنون کسی نتوانسته است آنها را احصا کند.
انسان پس گذراندن دوران نوزادی و بهرهگیری از ادراکات حسی، زمینه دستیابی به ادراکات دیگری را هم پیدا میکند، اما انسانها معمولا به این حقیقت توجه ندارند که امر جدیدی در وجود آنها در حال شکلگیری است. پس از مدتی انسان این توانایی را پیدا میکند که وقتی شئ ای را میبیند که دارای اجزایی است، در ذهن خویش اجزای آن را جدا تصور کند، یا اجزای مختلفی را با هم ترکیب کند. این نوعی درک جدید است. پس از مدتی تدریجا انسان توانایی دیگری مییابد و آن این است که از صورتهای ذهنی خود، مفاهیمی کلی درک میکند و به دنبال آن این مفاهیم را با هم ترکیب کرده، قیاس تشکیل میدهد و نتیجه میگیرد و بسیاری از مشکلات را با ذهن خود حل مینماید.
امیال فطری و اکتسابی
خواستها و تمایلات انسان نیز همچون شناخت، به فطری و اکتسابی تقسیم میشوند، بدین گونه که اگر انسان در پدید آمدن آنها نقشی نداشته باشد، فطری و در غیر این صورت اکتسابی خواهند بود. نوزاد از نوازش مادر لذت میبرد و از سوختن دستش ناراحت میشود. وجودِ او به گونهای خلق شده است که در برابر نوازش مادر احساس خوبی به او دست میدهد و در برابر سوختن دستش احساس ناخوشی پیدا مینماید. این گونه تمایلات را تمایلات فطری میگوییم. اما خواستها و تمایلات ما هم به تدریج به جایی میرسند که خود ما در شکلگیری آنها نقش داریم. مسلما خواستهای فطری که انسان نقشی در پدید آمدن آنها ندارد هیچ گاه ملاک تکلیف قرار نمیگیرد و قطعا در روز قیامت از انسان سۆال نمیشود که چرا به خوردن فلان غذای لذیذ میل داشتی؟ تکلیف از آن جایی شروع میشود که اراده انسان مۆثر باشد. گرچه انسان فطرتا به برخی امور تمایل دارد، اما او در تبدیل این میل به دوست داشتن و رساندن این دوستی تا سر حد عشق، یا خودداری از این امر، تأثیر داشته و این امر در اختیار اوست.
اگر کسی مرتکب گناهی شد و نسبت به متعلق گناه علاقهای پیدا کرد و در اثر تکرار آن گناه به تدریج علاقه او به حد عشق رسید به گونهای که گویا دیگر اختیاری از خود ندارد، نمیتواند از خود سلب مسئولیت کند؛ چراکه با اختیار خویش به این مرتبه رسیده است و میتوانست پیش از این مانع چنین وضعیتی شود. از این رو این مرحله متعلق تکلیف قرار میگیرد.
البته همین موارد اختیاری پس از سن بلوغ متعلق تکلیف قرار میگیرند و پیش از آن، گرچه کارهای خوب انسان ثواب خواهد داشت اما گناهان او مورد مۆاخذه قرار نمیگیرد و این تفضلی از سوی خدای رئوف است. بنابراین ما باید نقش خود را در شکلگیری تمایلاتمان بشناسیم تا پس از سن تکلیف بتوانیم آنها را کنترل کنیم.
شأن انسان این است که هر گامی که برمیدارد آگاهانه و با اراده و تشخیص خود بردارد. تقلید کورکورانه در شأن انسان نیست. آیا شایسته است انسان صرفا به خاطر اینکه ورزشکاری لباسی پوشیده که چند جای آن پارگی وجود دارد، لباسی به آن شکل به تن کند بدون اینکه علت آن را جویا شود؟! آیا صرف اینکه چیزی مد شد باید از آن پیروی کرد؟! شأن انسان این است که در راهی که قدم میگذارد آگاهانه قدم گذارد و برای انتخابهای خود معیاری در شأن انسان داشته باشد
طبقهبندی امیال، بحثی مغفول مانده
امیال فطری در روح انسان فراواناند که برای نمونه میتوان از میل به خوردن، میل به استراحت، میل به احترام و ... نام برد. اما تعداد آنها به صورت دقیق مشخص نیست. از دیر باز حواس ظاهری انسان را پنج حس دانستهاند، اما ظاهرا درباره امیال تاکنون کسی نتوانسته است آنها را احصا کند.
اما بحث مهمی که در این باره وجود دارد این است که انسان چگونه میتواند امیال خویش را مدیریت کند. پس از شناختی اجمالی درباره امیال فطری – البته گفتیم لیست کاملی از آنها در دست نیست – مسأله مهمتر، چگونگی مدیریت آنهاست. باید بفهمیم ما چه نقشی در ظهور، رشد و کنترل این امیال داریم.
سیری ناپذیری امیال روحی
امیال مادی مانند میل به خوراک در یک حد خاص اشباع شده، از بین میروند. مثلا هنگامیکه انسان میل به خوراک پیدا میکند پس از آنکه مقداری غذا خورد سیر شده، دیگر رغبتی به غذا ندارد و گاه تنفر هم پیدا میکند. در برابر، امیال روحی مانند میل به ریاست اینگونه نبوده، هیچگاه اشباع نمیشوند. میل به ریاست از اوایل سنین کودکی در انسان ظهور پیدا میکند که تجلی آن را میتوان در بازی کودکان مشاهده کرد. معمولا کودکان و نوجوانان هنگام بازی علاقه دارند که سرتیم باشند. میل به زیبایی و میل به حیات جاودانه نیز از امیال روحی است. در باره اینگونه امیال و خصوصیات آنها باید بیشتر اندیشید.
حکمت کلی رشد تدریجی امیال
سۆالی که در این مرحله از بحث مطرح میشود این است که چرا خدای متعال از ابتدا که نوزاد انسان متولد میشود همه ادراکات و امیال وی را به طور کامل به وی عطا نکرده و تکامل آنها را تدریجی قرار داده است؟ فرهنگ و فلسفه اسلامی باید این سۆال و سۆالاتی از این قبیل را که به فلسفه خلقت و آفرینش بازمیگردند پاسخ دهد.
دیدگاهی کلی درباره آفرینش که دین به ما تعلیم میدهد و میتواند در پاسخ به اینگونه پرسشها راهگشا باشد این است که آفرینش انسان هدفدار است، نه پدیدهای تصادفی و اتفاقی. (بر خلاف دید دانشمندان علوم تجربی) ما معتقدیم که آفرینش اتفاقی نبوده، و خداوند جهان آفرینش را با علم و اراده کامل و با طرح و نقشه قبلی آفریده است.
بنابراین باید با استفاده از منابع دینی با حکمت آفرینش آشنا شویم و پاسخ این مسأله را به دست آوریم که چرا خدای متعال ما را این گونه آفریده است. چرا خداوند از ابتدا هر کسی را که میدانست اهل بهشت است در بهشت، و هر کسی را که میدانست اهل جهنم است در جهنم نیافرید؟ چرا باید این مراحل طولانی و این فراز و نشیبها طی شود؟ چرا امیال ما باید سیری تدریجی داشته باشند؟پاسخی کلی که میتوان به این پرسش داد این است که خدای متعال موجوداتی را هم خلق کرده است که هر چه میتوانند داشته باشند از ابتدا به آنها داده است. اما بعد از خلق چنین موجوداتی جای موجودی خالی بود که خود سرنوشت خویش را بسازد. خدای متعال پیش از خلق این موجود، به قدری ملک آفریده است که هیچ رایانهای نمیتواند شماره آنها را تعیین کند. در برخی روایات آمده است که در آسمانها به قدر جای قدمی نیست مگر اینکه ملکی در حال تسبیح و تقدیس خدای متعال است و در زمین درخت و کلوخی نیست مگر اینکه ملکی در آنجاست که مأمور گزارش حال آن به خدای متعال است.( بحار الانوار، انتشارات اسلامیه، ج 24 ص 210)
از این رو برای خلق موجودی که سرنوشتش را خودش انتخاب کند می بایست عالمی زماندار وجود داشته باشد که امکان تغییر و پیشرفت و پسرفت در آن باشد تا مظهر اختیار خدا بتواند خود سرنوشت خویش را رقم زند. این بیان روشن میکند که با استفاده از آموزههای دینی میتوان پرسش بالا را پاسخ داد. اما فیلسوفان مادی هرگز نمیتوانند به این پرسش پاسخ دهند که چرا ما اینگونه آفریده شدهایم جز اینکه بگویند: عالم به صورت اتفاقی اینگونه بهوجود آمده است.
امیال مادی مانند میل به خوراک در یک حد خاص اشباع شده، از بین میروند. مثلا هنگامیکه انسان میل به خوراک پیدا میکند پس از آنکه مقداری غذا خورد سیر شده، دیگر رغبتی به غذا ندارد و گاه تنفر هم پیدا میکند. در برابر، امیال روحی مانند میل به ریاست اینگونه نبوده، هیچگاه اشباع نمیشوند. میل به ریاست از اوایل سنین کودکی در انسان ظهور پیدا میکند که تجلی آن را میتوان در بازی کودکان مشاهده کرد. معمولا کودکان و نوجوانان هنگام بازی علاقه دارند که سرتیم باشند
نقش امیال در قدرت انتخاب
زمینه دیگری که برای مظهر اختیار خدا باید فراهم باشد تا قدرت انتخاب داشته باشد، وجود دو بالِ شناخت و انگیزه است. موجود مختار اولا باید بداند که کدام راه رفتنی و کدام راه نرفتنی است، و ثانیا باید به رفتن در آن راه میل داشته باشد. اگر هیچگونه میلی در او وجود نداشته باشد حرکتی نخواهد کرد. از این رو خدای متعال دو دستگاه، یکی برای شناخت و دیگری برای میل در وجود ما قرار داده است. این دو دستگاه باید با هم همکاری کنند تا اراده در انسان شکل گیرد و سرنوشت انسان را تعیین کند.
پس از روشن شدن این پاسخ کلی و اجمالی باید در اندیشه یافتن پاسخ مسائلی جزئیتر بود. باید در این باره فکر کنیم که اراده ما چگونه شکل میگیرد و ما چه نقشی در شکلگیری آن داریم؟ آیا ما نسبت به همه کارهایی که انجام میدهیم مسئول هستیم یا نه؟ اگر مسئول هستیم چگونه میتوانیم این مسئولیت را به درستی انجام دهیم؟ امیال ما چرا و چگونه به تدریج رشد میکنند؟ پاسخ این پرسشها را با تأمل در آیات، روایات و ادلهای عقلی میتوان یافت که مۆید به فرمایشات معصومان صلواتالله علیهماجمعین است. با استفاده از این منابع میتوان بینشی یافت که در شأن انسان است.
شأن انسان این است که هر گامی که برمیدارد آگاهانه و با اراده و تشخیص خود بردارد. تقلید کورکورانه در شأن انسان نیست.
آیا شایسته است انسان صرفا به خاطر اینکه ورزشکاری لباسی پوشیده که چند جای آن پارگی وجود دارد، لباسی به آن شکل به تن کند بدون اینکه علت آن را جویا شود؟! آیا صرف اینکه چیزی مد شد باید از آن پیروی کرد؟! شأن انسان این است که در راهی که قدم میگذارد آگاهانه قدم گذارد و برای انتخابهای خود معیاری در شأن انسان داشته باشد. اگر خدای متعال توفیق دهد در جلسات آینده سعی خواهیم کرد پاسخهای روشنی برای مسائلی که طرح شد بیابیم.
فرآوری : محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : سایت رسمی آیت الله مصباح یزدی – دروس اخلاق سال 91-92