تبیان، دستیار زندگی
مقاله حاضر، پس از نگاهی گذرا به تاریخچه زبان و ادبیات فارسی از روزگاران کهن تا عصر حاضر، ادبیات حماسی و اقسام حماسه، ادبیات غنایی و ساختار آن و ادبیات تعلیمی و جایگاه این نوعِ ادبی را در زبان فارسی بررسی و سپس خوانندگان گرامی را با نثر فارسی و سیر تحول آن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گذری بر تاریخچه ادبیات کهن فارسی


مقاله حاضر، پس از نگاهی گذرا به تاریخچه زبان و ادبیات فارسی از روزگاران کهن تا عصر حاضر، ادبیات حماسی و اقسام حماسه، ادبیات غنایی و ساختار آن و ادبیات تعلیمی و جایگاه این نوعِ ادبی را در زبان فارسی بررسی و سپس خوانندگان گرامی را با نثر فارسی و سیر تحول آن آشنا می کند. در پایان نیز چند متن برای نمونه، از هر کدام از این انواع ادبی ارائه شده است.

گذری بر تاریخچه ادبیات کهن فارسی

پیدایش ادب فارسی دوره اسلامی

ادبیات فارسی در دوره اسلامی پس از وقفه ای کوتاه، از نخستین سده های ظهور اسلام با الفبای عربی پدید آمد که در واقع ادامه ادبیات پیش از اسلام بود.

بنابراین، می توان گفت فارسی دری، با تشکیل حکومت های مستقل و نیمه مستقل طاهریان، صفاریان و سامانیان در بخش های شرقی و شمال شرقی ایران پا گرفت و در دوره های بعد، در داخل فلات ایران گسترش یافت. در فاصله پایان حکومت ساسانی و آغاز کار حکومت های مستقل و نیمه مستقل ایرانی، افزون بر نگارش آثار ادبی و دینی به خط و زبان پهلوی میانه، بسیاری از ادیبان و دانشمندان ایرانی که بیشترشان مسلمان هم شده بودند، آثار ادبی خود را به زبان عربی می نگاشتند که زبان رسمی تمام قلمرو حکومت اسلامی و از جمله سرزمین های ایرانی بود، چنان که ابن مقفّع و ده ها نویسنده ایرانی دیگر و بیشتر شاعران ایرانی این دوره از جمله ابونواس اهوازی و بشار بن بُرد اشعار خود را به این زبان می نوشتند.

ادبیات فارسی دری بیشتر در مناطق شرقی و شمال شرقی؛ یعنی در سیستان و خراسان و و رارود (ماوراءالنهر) پا گرفت و در دوره سامانی، در قلمرو شعر و نثر استقرار و گسترش یافت. در قلمرو شعر و شاعری، شاعران بزرگی چون رودکی (م 329 هـ .ق)، شهید بلخی (م 325 هـ .ق)، ابوشکور بلخی (م نیمه دوم قرن چهارم) و اندکی بعد فردوسی (م 416 هـ .ق) و در نثر نیز نویسندگانی چیره دست و دانشمندانی چون ابوعلی بلعمی (م 363 هـ .ق) و پدیدآورندگان شاهنامه ابومنصوری (تألیف: 346 هـ .ق) و مترجمان تفسیر طبری (تألیف: 351 هـ .ق) و جز آنان نقش آفرینی کردند.[1]

در ادامه این مقاله، ادبیات کهن فارسی در دو بخش شعر و نثر بررسی و پس از آن انواع ادبی، از جمله ادب حماسی، ادب غنایی و ادبیات تعلیمی معرفی خواهد شد.

شعر

شعر دَری (منسوب به دربار) ابتدا در خراسان و وَرارود، با حمایت امیران ایرانی دوست سامانی نفوذ و گسترش یافت و آثار و منظومه هایی به این زبان پدید آمد که متأسفانه جز شاهنامه فردوسی، همه آنها از میان رفته و تنها ابیات و قطعات پراکنده ای از آنها در کتاب های تاریخ و تذکره و لغت نامه های فارسی باقی مانده است. شاهنامه، با آنکه مربوط به اواخر دوره سامانی است، سرودن آن، پس از سی سال، در دوره غزنوی به پایان رسید.

غزنویان که در اصل قومی بیگانه و در خدمت سامانیان بودند، مانند خداوندگاران خود، برای گسترش شعر فارسی می کوشیدند. به دلیل علاقه ویژه آنان به شعر ستایشی و قالب قصیده، قصیده سرایی و مدیحه خوانی در دربار غزنه، با حضور شاعران نام آوری چون عنصری (م 341 هـ .ق) فرخی سیستانی (م 429 هـ .ق) و منوچهری (م 432 هـ .ق) رونق یافت. در شعر دوره سامانی، عناصر فرهنگ ایرانی بیشتر بود، تا آنجا که شعر این دوره را باید ادامه ادب و فرهنگ پیش از اسلام و فرزند راستین آن دانست.

با گسترش قلمرو غزنویان، دامنه شعر فارسی نیز از خراسان به ری و طبرستان کشیده شد. چند دهه بعد، با ورود سلجوقیان به فلات ایران، شعر فارسی در اصفهان و همدان و جبال و آذربایجان استقرار یافت و اندکی بعد، اوج و اعتبار و گونه گونی ویژه ای پیدا کرد.

در عصر سلجوقیان، اصفهان از نیمه دوم قرن پنجم هجری قمری، به پایتختی برگزیده شد و شاعران و قصیده سرایان از خراسان و جاهای دیگر به این شهر آمدند. امیرمعزّی نیشابوری، امیرالشعرای دربار سلجوقی بود و شاعران بنام دیگری همچون ازرقی هروی (م 465 هـ .ق) و لامعی (م 465 هـ .ق) شاهان و شاهزادگان این دودمان را مدح می گفتند. در قرن ششم، اصفهان با حضور انبوهی از شاعران به رهبری جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی (م 588 هـ . ق)، به صورت کانون گرم شعر و ادب فارسی درآمده بود و رونق و شکوه بخارای عصر سامانی را به یاد می آورد. مدیحه سرایی در خراسان نیز با وجود شاعرانی مانند عبدالواسع جبلی (م 555 هـ . ق)، رشید وطواط (م 573 هـ .ق) و انوری (م 585 هـ .ق) همچنان ادامه داشت.

در عصر سلجوقیان، اصفهان از نیمه دوم قرن پنجم هجری قمری، به پایتختی برگزیده شد و شاعران و قصیده سرایان از خراسان و جاهای دیگر به این شهر آمدند. امیرمعزّی نیشابوری، امیرالشعرای دربار سلجوقی بود و شاعران بنام دیگری همچون ازرقی هروی (م 465 هـ .ق) و لامعی (م 465 هـ .ق) شاهان و شاهزادگان این دودمان را مدح می گفتند. در قرن ششم، اصفهان با حضور انبوهی از شاعران به رهبری جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی (م 588 هـ . ق)، به صورت کانون گرم شعر و ادب فارسی درآمده بود و رونق و شکوه بخارای عصر سامانی را به یاد می آورد. مدیحه سرایی در خراسان نیز با وجود شاعرانی مانند عبدالواسع جبلی (م 555 هـ . ق)، رشید وطواط (م 573 هـ .ق) و انوری (م 585 هـ .ق) همچنان ادامه داشت.

در آذربایجان، اسدی طوسی و قطران تبریزی زمینه را برای ظهور سرایندگان بزرگی چون نظامی گنجوی و خاقانی شروانی فراهم می کردند.

در قرن ششم، میان شاعران آذربایجان با شاعران اصفهان، مشاعره و گفت وگوهایی صورت می گرفت که گاه به کدورت و ناخشنودی می انجامید.

در خراسان، کسایی مروزی، شاعر شیعه مذهب اواخر قرن چهارم، با سرودن اشعار زاهدانه و پندآمیز به شیوه خراسانی، از یک سو زمینه را برای پیدایش اشعار فلسفی و مکتبی ناصر خسرو و قوامی رازی و از سوی دیگر برای شعر حکمت آمیز حکیم سنایی غزنوی (م 535 هـ . ق) آماده کرد.

شعر زاهدانه که در ادب عربی هم بی سابقه نبود، در دیوان سنایی هویت و استحکام تازه ای یافت.[2] این گونه شعری در قصاید سعدی به صورت حکمت و پند جلوه گر شد و در دیوان سیف فرغانی که پس از حمله مغول ها در آناتولی می زیست، جنبه اعتقادی به خود گرفت. تا دوره سنایی، قالب اصلی شعر خراسانی قصیده بود. سنایی به غزل هم که بیشتر، شاعران بزرگی مانند رودکی در سرودن آن استاد بوده اند رسمیت بخشید و شرایط را برای ورود مفاهیم عرفانی به عرصه این قالب آماده ساخت. بعد از او عطار نیشابوری و سپس عراقی این روند را ادامه دادند و جلال الدین بلخی و شمس الدین محمد حافظ شیرازی غزل را به اوج خود رساندند.

در دوره حافظ و چند دهه پیش از او، غزل سرایان توانای دیگری همچون خواجوی کرمانی (م 753 هـ .ق)، سلمان ساوجی (م 778 هـ . ق)، عماد فقیه کرمانی (م 773 هـ . ق)، جهان خاتون (م پس از 784 هـ .ق)، نزاری قهستانی (م 721 هـ .ق) و کمال خُجندی (م 793 هـ .ق) بودند که حافظ در غزل خود وامدار برخی از آنهاست.

خاستگاه غزل عرفانی در خراسان بود، ولی در عراق عجم، به ویژه غرب و جنوب ایران گسترش و تکامل یافت. در قرن های بعد شاعرانی مانند امیرخسرو دهلوی (م 725 هـ . ق)، با ادامه شیوه سعدی در غزل سرایی و درآمیختن آن با مفاهیم و نگرش های بومی، شیوه ای تازه در غزل سرایی فارسی بنیان نهادند.

این شیوه تازه که بر پایه نازک اندیشی و خیال پردازی و عامیانگی استوار بود، چندی بعد در عصر صائب (م 1086 هـ . ق) و پس از او جلوه گر شد و بعدها به دلیل ارتباط با سرزمین هند به «سبک هندی» شهرت یافت. این سبک، پس از انقلاب اسلامی نیز در کانون توجه غزل سرایان قرار گرفت و اندکی بعد، از دل آن، «غزل حماسی» و «غزل نو» پدیدار شد.[3]

بخش ادبیات تبیان


منبع:حوزه