تبیان، دستیار زندگی
بر این باورم که همه ما زندگی را در حالی آغاز می کنیم که با احساسات مان ارتباط داریم و قادریم آن را به شیوه ای کاملاً درست و صادقانه با دیگران در میانه بگذاریم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آموزش دروغ‌گویی برای کودکان


بر این باورم که همه ما زندگی را در حالی آغاز می کنیم که با احساسات مان ارتباط داریم و قادریم آن را به شیوه ای کاملاً درست و صادقانه با دیگران در میانه بگذاریم.

دروغگویی در کودکان

بنابراین احساسات ما در مقابل دیگران واکنش وپاسخ آنان را به همراه دارد اما اگر ما با پاسخی ناجوانمردانه یا تحقر آمیز روبرو شویم رفتارمان دیگر مثل گذشته صادق نخواهد بود .

برای مثال، اگر از کودکی در حدود دو یا سه ساله پرسیده شود «اون اسباب بازی رو تو شکستی؟» با غرور سرش را به علامت «بله» به بالا و پایین خواهد برد. کودک کاملاً صادق بوده است؛ اما اکثر  پدر و مادرها، به هر حال، او را تنبیه می کنند. پدر و مادرها به طور معمول، می گویند: «تو بچه شیطونی هستی. برو توی اتاقت.» و یا: «حالا باید تو رو تنبیه کنم.»

در واقع ما  به کودک می آموزیم که اگر حقیقت را بگوید، تنبیه خواهد شد ویا حداقل دیگر دوستش نداریم . پدر مادرها هم چنین سخنانی از این قبیل بر زبان می آورند: «تو واقعاً اذیتم کردی.» یا: «تو منو واقعاً عصبانی کردی.» بدین ترتیب به کودک یاد می دهیم اگر واقعیت را بگوید پدر یا مادر را اذیت می کند.

کودکان عادی و طبیعی که دروغ می گویند، این کار را به یک دلیل از دو دلیل زیر انجام می دهند:

برای محافظت خودشان و یا محافظت از پدر و مادر.

کودکان هم چنین یاد گرفته اند چگونه در کلاس دروغ بگویند. وقتی که آموزگاری می پرسد: «خیلی خب، کی داشت حرف می زد؟» کسی که بلند می شود و می گوید من بودم، و کسی که مسئولیت کاری را که انجام داده است بر عهده می گیرد، به دفتر مدیر فرستاده می شود.

واکنش آموزگار هرگز چنین نیست، «پسرم، از اینکه حقیقت رو گفتی و مسئولیت کارت رو بر عهده گرفتی خیلی متشکرم، لطفاً سعی کن نظم کلاس رو به هم نزنی. اگر حوصله ت سر رفته، می تونم کاری به تو محول کنم که تو جهت رو بیشتر جلب کنه.» زدن ضربه ای ملایم به پشت و تعریف کردن از کودک کافی است که او را ساکت کند.

آیا تعجبی دارد که ما بالغ ها هنوز دروغ می گوییم؟ ما بر اساس آموخته های دوران کودکی مان عمل می کنیم: گفتن حقیقت مساوی است با تنبیه برای من یا ناراحتی برای کسی که دوستش دارم. ما انسان ها موجوداتی اجتماعی هستیم وبه این تعامل در جامعه نیازمندیم ،دوست داریم مورد احترام وبزرگداشت قرار بگیریم و از عزت وستایش دیگران درباره خود بهرمند شویم ،طبیعی است که لازمه آن احترام ما به دیگران وپیروی از رفتار های صحیح وشایسته است.

اگر در خانواده که بخش کوچکی از جامعه است رفتارها واحساسات مورد احترام وارزشمندی واقع شود ،خطر فریبکاری ودروغگویی در فضای خارج از خانواده نیز کاهش یافته وسلامت وامنیت تامین خواهد شد

زن و شوهری  در نخستین روزهایی زندگی زناشویی این مشکل را شناختند و با هم قرار گذاشتند که همیشه به همدیگر راست بگویند و دیگر اینکه، بی توجه به میزان آسیب رسانی حقیقت گویی، به همدیگر چنین پاسخی بدهند: « از راست گفتن و صادق بودنت متشکرم. دوستت دارم.»

بنا به گفته خانم، این کار همیشه آسان نبوده است، اما آنان، پس از چهل و سه سال زندگی زناشویی، هنوز هم بر سر پیمان خود هستند.

همچنین  گفت: «وقتی که شوهرم به من زنگ می زد تا بگوید قصد دارد دیر بیاید، چون می دانست به سخنرانی فلان شخص نمی رسد، هیچ وقت مشکلی با او نداشتم.»

او به سخنانش افزود: «اگر چه، لحظاتی هم بود که واقعاً باید زبانم را گاز می گرفتم.»

اگر همسرتان به شما دروغ می گوید یا به این سبب است که نمی خواهد شما اذیت شوید و یا دوست ندارد به دردسر بیفتد. به شما بستگی دارد که امنیت خاطری به او بدهید که بتواند حقیقت را بگوید.

اگر همسرتان به شما دروغ می گوید یا به این سبب است که نمی خواهد شما اذیت شوید و یا دوست ندارد به دردسر بیفتد. به شما بستگی دارد که امنیت خاطری به او بدهید که بتواند حقیقت را بگوید. می توانید به گونه ای خشنودکننده آغاز کنید و بگویید: «از الان به بعد، پاداش گفتن حقیقت تعریف و تمجید، در آغوش گرفتن و بوسیدن است.» امکان دارد به همان اندازه کار قبلی سخت باشد، اما به همسرتان اطمینان خاطر بدهید که درد ندانستن چیزی خیلی بیشتر از درد دانستن آن است. حالا مراقب باشید! مورد آزمایش قرار می گیرید! مردود نشوید!

فرآوری: فاطمه فردوسی

بخش خانواده ایرانی تبیان


منبع : کتاب تربیت کودک

 

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.