فرزاد حسنی و کوله پشتی اش
اصلا درك نمیكنم چرا بعضیها «اینقدر» از فرزاد حسنی بدشان میآید.
اینكه بدشان بیاید، برایم قابل درك است، به هر حال مثل هر پدیدة دیگری، حسنی هم موافق و مخالف دارد و عدهای ازش خوششان میآید و عدهای هم بدشان میآید. ولی این نفرت از حسنی را درك نمیكنم. «دلایل» نفرت بعضیها را درك نمیكنم.
میگویند حسنی مهمان را خرد میكند، او را گوشة رینگ میاندازد و له و لورده میكند، به مهمان توهین میكند و او را مسخره میكند و حرفهایی شبیه این. (البته این بیشتر برای برنامههای سال قبل او صدق میكرد، امسال او این بلاها را در بخش خواندن SMSها و نامهها بر سر بینندگان میآورد.) تعجب میكنم كه به جای استقبال از این نوع اجرای حسنی، از او انتقاد میشود. قبول دارم كه گاهی اوقات، حسنی از حد و مرز لازم خــارج میشود و بعضـــی مسخرهكردنها و توهینهایش را با هیچ سریشی نمیتوان توجیه كرد.
فرق بین حیدری و حسنی این است كه مرتضی حیدری با سؤالهایش مهمانان را تا گوشة رینگ میبرد ولی زود ولشان میكند و قضاوت را بر عهدة بیننده میگذارد. ولی حسنی به گوشة رینگ میبرد و آنجا هم ولش نمیكند.
ولی در فضای پرتعارف و گل و بلبلی تلویزیون كه مجریها هی قربان صدقة خودشان و مهمانهای برنامه و بینندگان و در و دیوار میروند (البته به جز استثنایی مثل مرتضی حیدری)، باید از فرزاد حسنی به خاطر این نوع اجرا تشكر كرد. حسنی در چنین فضای پر تعارفی، راه خودش را باز كرد و فضای جدیدی را در مجریگری تلویزیون ما باب كرد كه آغازگر آن، محمد حسینی بود. مثل هر جریان جدیدی هم نقاط ضعفی دارد. ولی این نباید به انكار كل این جریان منجر شود. برنامة سال پیش كوله پشتی با سردار طلایی را یادتان هست؟ سؤالهای تند و تیزی كه حسنی از طلایی پرسید، در تاریخ تلویزیون ما سابقه نداشت. (این هم نمونهای برای آنهایی كه میگویند زور حسنی فقط به آدمهای بی دست و پا و ضعیف و بینام و نشان میرسد.) بله، چنین گفتوگوهای داغی را از مرتضی حیدری هم دیدهایم. فرق بین حیدری و حسنی این است كه حیدری (كه مجری محبوب من است) با سؤالهایش مهمانان را تا گوشة رینگ میبرد ولی زود ولشان میكند و قضاوت را بر عهدة بیننده میگذارد. ولی حسنی به گوشة رینگ میبرد و آنجا هم ولش نمیكند. چون اجرای حسنی، نسبت به حیدری «جوانانهتر» است. یك جوان معمولا میخواهد هر چیزی را تا آخرش برود و صبر و قرار ندارد و اگر كسی را گیر بیندازد، تا جوابش را نگیرد ولكن نیست. این، ویژگی اجرای حسنی است. درك نمیكنم چرا این ویژگی باید باعث نفرت عدهای از حسنی شود.
مگر دین و ایمان به تیپ و قیافه است؟
میگویند حسنی جلوی دوربین از مذهب و خدا و پیغمبر میگوید و این به قیافه و تیپش نمیخورد و ریاكاری است و از این حرفها. این حرف یعنی چه؟ یعنی در تلویزیون فقط باید كسی مثل احمدزاده از خدا حرف بزند؟ مگر دین و ایمان به تیپ و قیافه است؟ چند نفر برایتان بیاورم كه قیافهشان اصلا مذهبی نیست ولی نماز و روزهشان ترك نمیشود و مسلمانیشان از خیلی از ما مثلا مذهبیها بهتر و صادقانهتر است؟ البته من هم از حجم زیاد ریاكاریها در بسیاری از جاها ، شاكی هستم. ولی همه را كه نباید به یك چوب راند. اینجوری باشد كه دیگر هیچكس نباید جلوی دوربین و در جامعه از خدا بگوید، مبادا كه ریا شود!
فرزاد حسنی از خود متشكر است؟؟
میگویند از خود متشكر است، از خودش تعریف میكند، مغرور است و از این حرفها. چرا نام هر تعریف از خودی را « غرور» میگذاریم؟ اگر كسی قابلیتی را داشته باشد و بگوید من آنرا دارم، این كار بدی است؟ بله، عدهای هستند كه شكسته نفسی میكنند و تا كسی قابلیت آنها را كشف نكند، حرفی به میان نمیآورند. ولی عدهای هم هستند كه خلاف آنرا عمل میكنند و ویژگیهایشان را جار میزنند. این دو نوع برخورد است و در اطرافمان هم نمونههایش را دیدهایم. اگر خوب نگاه كنیم، به این حالت دوم میتوانیم بگوییم اعتماد به نفس زیاد. این ویژگی چرا باید سوهان روح عدهای شود؟
من كشتهمرده حسنی نیستم. نه زیاد ازش خوشم میآید و نه زیاد بدم میآید. خودم هم انتقاداتی به اجرای او دارم. ولی وقتی میبینم به جای حمایت از چنین آدم و جریانی با این ویژگیهاكه میتواند به تلویزیون تكان درست و حسابی بدهد، خیلیها دماغشان را میگیرند و اَه اَه میكنند، سر در نمیآورم، همین!
محمد جباری - همشهری جوان